شناخت
درک مفهوم شناخت یا همان معرفت به تعمق و توجه ویژهای نیاز دارد. اغلب ما تا امروز بر این باور بودهایم که خود را میشناسیم و ماهیت وجودی خود را اینگونه تعریف میکردیم:
«موجودی که نفس میکشد، اوقات زندگی خود را سپری میکند، ازدواج میکند، تولیدمثل میکند، جاده میسازد، ساختمان و صنعت ایجاد میکند، اتومبیل تولید میکند، حکومت میکند، کشورداری میکند، تعیین سیاست میکند، قانون اساسی ایجاد میکند و… .»
آشکار است که این میزان انسانشناسی و شناخت از انسان هیچ تغییر و تحول بنیادی در من ایجاد نمیکند؛ پس مقصود چه نوع شناختی است؟! آیا جز اطلاعات خانوادگی و هویتی، شناخت دیگری مدنظر است؟ در ادیان مختلف کراراً به مفهوم شناخت یا همان معرفت اشاره شده است.
امامصادق علیهالسلام می فرمایند:
«خداوند متعال هیچ عملی را جز با شناخت نمیپذیرند و هیچ شناختی را جز با عمل؛ پس هر که شناخت پیدا کند، آن شناخت، او را به عمل رهنمون شود و کسی که عمل نکند، شناخت ندارد.» میزانالحکمة، ترجمۀ حمیدرضا شیخی، ج۸
مولانا تعبیر آگاهی را برای شناخت بهکار میبرد:
اقتضای جان چو ای دل آگهیست هرکه آگهتر بود جانش قویست
طبق آموزههای دینی و عرفانی هر عمل و عبادتی به شرط داشتن معرفت و شناخت پذیرفته میشود. معرفت معنایی ژرف دارد که درک عمیقتری میطلبد و کمتر کسی به آن واقف است.
- در نگرش کلان به مفهوم شناخت انسان با دو مقولۀ ارتباطی بین انسانها و اجسام مواجه میشویم:
۱. نیازی که انسان به شناخت اجسام و اشیا اطرافش دارد.
۲. نیاز انسان به شناخت اموری که در سرتاسر عمرش با آنها روبهرو میشود (شناخت صحیح در امور و کاربرد آن).
«برگرفته از کتاب راه رسیدن به نور – جلد اول»
آیات قرآن کریم در باب شناخت
سوره النمل آیه ﴿۵۲﴾
فَتِلْكَ بُيوتُهُمْ خَاوِيةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيةً لِقَوْمٍ يعْلَمُونَ.
اين خانههاي آنهاست که بخاطر ظلم و ستمشان خالي مانده؛ و در اين نشانه روشني است براي کساني که آگاهند!
سوره المؤمنون آیه ﴿۸۴﴾و﴿۸۸﴾و﴿۱۱۴﴾
قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَمَنْ فِيهَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ.﴿۸۴﴾
بگو: «زمين و کساني که در آن هستند از آن کيست، اگر شما ميدانيد؟!»
قُلْ مَنْ بِيدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيءٍ وَهُوَ يجِيرُ وَلَا يجَارُ عَلَيهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ.﴿۸۸﴾
بگو: «اگر ميدانيد، چه کسي حکومت همه موجودات را در دست دارد، و به بي پناهان پناه ميدهد، و نياز به پناهدادن ندارد؟!»
قَالَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا لَوْ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ.﴿۱۱۴﴾
ميگويد: «(آري،) شما مقدار کمي توقف نموديد اگر ميدانستيد!»
سوره الإسراء آیه ﴿۳۶﴾
وَلَا تَقْفُ مَا لَيسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا.
از آنچه به آن آگاهي نداري، پيروي مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند.
سوره المائدة آیه ﴿۸۳﴾
وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْينَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَو هر زمان آياتي را که بر پيامبر (اسلام) نازل شده بشنوند، چشمهاي آنها را ميبيني که (از شوق،) اشک ميريزد، بخاطر حقيقتي که دريافتهاند؛ آنها ميگويند: «پروردگارا! ايمان آورديم؛ پس ما را با گواهان (و شاهدان حق، در زمره ياران محمد) بنويس!
سوره الحج آیه﴿۷۴﴾و﴿۳﴾و﴿۴﴾
مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِي عَزِيزٌ.﴿۷۴﴾
خدا را آن گونه که بايد بشناسند نشناختند؛ خداوند قوي و شکستناپذير است!
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيرِ عِلْمٍ وَيتَّبِعُ كُلَّ شَيطَانٍ مَرِيدٍ.﴿۳﴾
گروهي از مردم، بدون هيچ علم و دانشي، به مجادله درباره خدا برميخيزند؛ و از هر شيطان سرکشي پيروي ميکنند.
كُتِبَ عَلَيهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يضِلُّهُ وَيهْدِيهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ﴿۴﴾
بر او نوشته شده که هر کس ولايتش را بر گردن نهد، بطور مسلم گمراهش ميسازد، و به آتش سوزان راهنماييش ميکند!
سوره ملک آیات ﴿۱۰﴾ و ﴿۱۱﴾
وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ ﴿۱۰﴾
و گويند اگر شنيده [و پذيرفته] بوديم يا تعقل كرده بوديم در [ميان] دوزخيان نبوديم .
فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقًا لِأَصْحَابِ السَّعِيرِ ﴿۱۱﴾
پس به گناه خود اقرار مى كنند و مرگ باد بر اهل جهنم .
سوره نجم آیه ﴿۲۸﴾
وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا ﴿۲۸﴾
و ايشان را به اين [كار] معرفتى نيست جز گمان [خود] را پيروى نمى كنند و در واقع گمان در [وصول به] حقيقت هيچ سودى نمى رساند.
سوره کهف آیات ﴿۶۵﴾ تا ﴿۶۸﴾
فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا ﴿۶۵﴾
تا بنده اى از بندگان ما را يافتند كه از جانب خود به او رحمتى عطا كرده و از نزد خود بدو دانشى آموخته بوديم .
قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا ﴿۶۶﴾
موسى به او گفت آيا تو را به شرط اينكه از بينشى كه آموخته شده اى به من ياد دهى پيروى كنم .
قَالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا ﴿۶۷﴾
گفت تو هرگز نمى توانى همپاى من صبر كنى .
وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا ﴿۶۸﴾
و چگونه مى توانى بر چيزى كه به شناخت آن احاطه ندارى صبر كنى .
سوره مائده آیه ﴿۸۳﴾
وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ ﴿۸۳﴾
و چون آنچه را به سوى اين پيامبر نازل شده بشنوند مى بينى بر اثر آن حقيقتى كه شناخته اند اشك از چشمهايشان سرازير مى شود مى گويند پروردگارا ما ايمان آورده ايم پس ما را در زمره گواهان بنويس.
سوره انعام آیه ﴿۱۱۶﴾
وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ ﴿۱۱۶﴾
و اگر از بيشتر كسانى كه در [اين سر]زمين مى باشند پيروى كنى تو را از راه خدا گمراه مى كنند آنان جز از گمان [خود] پيروى نمى كنند و جز به حدس و تخمين نمى پردازند.
سوره نجم آیه ﴿۲۳﴾
إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى ﴿۲۳﴾
{اين بتان] جز نامهايى بيش نيستند كه شما و پدرانتان نامگذارى كرده ايد [و] خدا بر [حقانيت] آنها هيچ دليلى نفرستاده است [آنان] جز گمان و آنچه را كه دلخواهشان است پيروى نمى كنند با آنكه قطعا از جانب پروردگارشان هدايت برايشان آمده است.
سوره اسراء آیه ﴿۸۵﴾
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا ﴿۸۵﴾
و در باره روح از تو مى پرسند بگو روح از [سنخ] فرمان پروردگار من است و به شما از دانش جز اندكى داده نشده است .
سوره بقره آیه ﴿۱۷۰﴾
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ ﴿۱۷۰﴾
و چون به آنان گفته شود از آنچه خدا نازل كرده است پيروى كنيد مى گويند نه بلكه از چيزى كه پدران خود را بر آن يافته ايم پيروى مى كنيم آيا هر چند پدرانشان چيزى را درك نمیکرده و به راه صواب نمى رفته اند [باز هم در خور پيروى هستند.
سوره احزاب آیه ﴿۶۷﴾
وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا ﴿۶۷﴾
و مى گويند پروردگارا ما رؤسا و بزرگتران خويش را اطاعت كرديم و ما را از راه به در كردند.
صحیفه سجادیه (دعای دفع شر شیطان)
للَّهُمَّ وَ مَا سَوَّلَ لَنَا مِنْ بَاطِلٍ فَعَرِّفْنَاهُ، وَ إِذَا عَرَّفْتَنَاهُ فَقِنَاهُ، وَ بَصِّرْنَا مَا نُكَايِدُهُ بِهِ، وَ أَلْهِمْنَا مَا نُعِدُّهُ لَهُ، وَ أَيْقِظْنَا عَنْ سِنَةِ الْغَفْلَةِ بِالرُّكُونِ إِلَيْهِ، وَ أَحْسِنْ بِتَوْفِيقِكَ عَوْنَنَا عَلَيْهِ.
خدايا، هر باطلي را كه شيطان در چشم ما ميآرايد، به ما بشناسان، و چون شناساندي، ما را از آن بازدار و بياموزمان كه چگونه با او نيرنگ بازيم و با چه وسيله با وي به نبرد پردازيم. از خواب غفلت بيدارمان كن تا به او نگراييم، و به توفيق خود ما را در پيكار با او ياري فرما.
روایات
﴿ حضرت پیامبر اکرم (ص) ﴾
- با ایمان ترین شما با شناخت ترین شماست .«میزان الحکمه ص ۳۶۳»
- آنگاه كه عالم و دانشمند گام بر مي دارد و به طرف آموختن علم و دانش حركت مي كند، خداوند متعال او را در راهي كه مقصد آن بهشت است سوق مي دهد. «اصول كافي، ج ۱، ص ۴۲»
﴿حضرت امام علی (ع) ﴾
* آن کس که به خود را شناخت ا ز جلالت شان شگفت انگیزی برخوردار است .
*عارف کسی است که خود را بشناسد و آن را از بندهای وسواس شیطان و نفس اماره آزاد کند واز آنچه او را از خدا دور می کند و موجب هلاکت اوست پاکیزه سازد
*علم نخستین راهنماست و شناخت حق تعالی نقطه پایان است . «میزان الحکمه ۴۰۵۹»
* شناخت روشنایی دل است. «میزان الحکمه۴۰۶۰»
﴿حضرت امام حسین(ع)﴾
تحصیل دانش سبب باروری شناخت است. «میزان الحکمه ۴۰۶۱»
﴿حضرت امام سجّاد (ع)﴾
ما را از کسانی قرار ده که خود را شناختند و به قرارگاه خویش یقین یافتند و از این رو عمرشان در راه طاعت تو می گذشت. « منتخب ميزان الحكمه- جلد : ۱ صفحه ۳۶۵»
در همینباره امام سجاد(ع) میفرماید:
ای ابوخالد، به درستی که اهل زمان غیبت او، که امامتش را باور دارند و منتظر ظهورش هستند، از مردم همۀ زمانها بهترند؛ زیرا خدای تبارک و تعالی آنچنان عقل و فهم و شناختی به آنان عنایت کرده که غیبت در نزدشان، همچون دیدن باشد و آنان را در آن زمان به منزلۀ کسانی قرار داده است که در پیشگاه رسول خدا با شمشیر جهاد کردهاند؛ آنان به حق مخلصانند و شیعیان واقعی ما و دعوتکنندگان به دین خدا در پنهان و آشکار هستند. (صدوق، ۱۳۸۶، ج۱: ۳۱۹)
﴿حضرت امام صادق (ع)﴾
خداوند هیچ عملی را جز با شناخت نپذیرد و هیچ شناختی را جز با عمل . پس هرکه شناخت پیدا کند آن شناخت او را به عمل رهنمون شود و کسی که عمل نکند شناخت ندارد . « میزان الحکمه ۴۰۶۱»
سخن بزرگان
- آسودگی آدمی ، به گنج و دینار نیست که به خرد است و دانش . «ارد بزرگ»
به گفته ی جناب آقای دکتر دینایی: (( راه حق که همان راه کمال است، شنلختن «خود» است. خود همان نفس است و «نفسه» یعنی خودش. بنابراین زمانی که انسان نفسش را بشناسد، یعنی خود را شناخته است. اگر انسان خود را نشناسد، هیچ راه تکاملی برای او وجود ندارد. آنکس که خود را نشناخت، هیچ چیز را نمی شناسد و به هیچ معرفتی دست نمی یابد. چه بسا آنهایی که گمان می کنند می توانند بدون شناختن خود، همه چیز را بشناسند. امّا حقیقت اینست آنچه می دانند تنها تصورات غیر واقعی است.حدیث معروف «مَن عرف نفسه، فقد عرف ربَّه.» از پیامب گرانقدر اسلام، یعنی محال است کسی خود رانشناسد و ادعا کند خدای خود را شناخته است و محال است کسی خود را نشناسد و ادعا کند ذره ای از ذرات عالم را شناخته است. البته منظور از شناخت، یک شناخت ظاهری، سطحی و حتّی علمی نیست. ممکن است شما قادر باشید اتم را بشکافید و به تأثیرات عملی آن دست یابید، امّا این شناخت واقعی به معنای واقعی کلمه نیست. شناخت واقعی در تعریف «خود» است و مقصود از آن انسان شناسی و در نظر گرفتن ماهیت برای انسان و بیان کردن فلسفه از جمله تعریف «انسان، حیوان ناطق ست.» نیست، بلکه مشخصاً باید «خود» را بشناسیم. شاید گمان کنیم که «خودشناسی» یعنی اینکه انسان تمام اعضای بدن خود را بشناسد و به همه ی ترکیبات و فعل و انفعالات فیزیولوژیکی او پی ببرد. البته که بدن انسان عجایب غیر قابل وصفی را در خود نهفته است، امّا اصلاً معلوم نیست که عجایب بدن یک پشه کمتر از عجایب بدن یک انسان باشد. هر دو به یک اندازه شگفت انگیز و متحیّر کننده هستند. امّا در احادیث ذکر نشده که اگر کسی یک پشه را شناخت، خداوند را شناخته است. بلکه می فرمایند هر کس خود را شناخت، خدایش را شناخته است. من تنها به بدن محدود نمی شود. باید «من» را شناخت. به همین منوال نمی توان گفت باید «روح» را شناخت. زیرا روح نیز، روحِ من است و در غایت این من است که باید شناخته شود. ))
اشعار
جان نباشد جز خبر در آزمون هر که را افزون خبر جانش فزون
جان ما از جان حیوان بیشتر از چه زان رو که فزون دارد خبر
« مثنوی معنوی – دفتر دوم –بخش ۹۵ »
جان چه باشد با خبر از خیر و شر شاد با احسان و گریان از ضرر
چون سر و ماهیت جان مخبرست هر که او آگاهتر با جانترست
« مثنوی معنوی – دفتر ششم –بخش ۲ »
اقتضای جان چو ای دل آگهی است هرکه آگه تر بود جانش قوی است « مولانا »
روح را تاثیر آگاهی بود هر که را این بیش اللهی بود
چون جهان جان سراسر آگهی است هر که بیجان است ازدانش تهی است « مثنوی معنوی – دفتر ششم –بخش ۲ »
کــاری ز درون جـان تـو می بـایـد کـز عـاریـه ها تـُرا دری نـگشـایـد
یک کـوزه ی آب در مـیـان خـانـه بـه زان جـویی کـه از بـرون مـی آیـد « مثنوی معنوی – دفتر ششم –بخش ۱۰۴ »
این کوزه که آبخواره مزدوری است از دیده شاهست و دل دستوری است
هر کاسه می که بر کف مخموری است از عارض مستی و لب مستوری است
در ده خبر است این که ز مه ده خبری نیست وین واقعه را همچو فلک پای و سری نیست
عقلم که جهان زیر و زبر کرد به فکرت بی خویش از آن شد که ز خویشش خبری نیست «عطار»
روزگاریست که دل ،چهره مَقصود ندید ساقیا آن قدح آینه کِردار بیار « حافظ »
خبرت هست که بی روی توی آرامم نیست طاقت بار فراق این همه ایامم نیست «سعدی»
راهِ مرا اشاره شو،من به کجا رسیده ام هرچه دویده ام تو را ،خسته شدم ندیده ام«مولانا »
آزمودم مرگ من در زندگیست چون رهم زین زندگی پایندگیست «مولانا »
تیر پران بین و ناپیدا کمان جانها پیدا و پنهان جان جان «مولانا »
هر نفس نو میشود دنیا و ما بیخبر از نو شدن اندر بقا
پس ترا هر لحظه مرگ و رجعتیست مصطفی فرمود دنیا ساعتیست «مولانا »
خواه غفلت پیشه کن، خواه آگاهی گزین ای عدم فرصت دو روزی هر چه می خواهی گزین «بیدل دهلوی »