فصل دوم - راه های پاکسازی اندیشه

همنشین

 

آیات قرآن

سوره الممتحنة آیه ﴿ ۱ ﴾

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاء تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءكُم مِّنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِن كُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاء مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ.﴿۱﴾

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد دشمن من و دشمن خودتان را به دوستى برمگيريد [به طورى] كه با آنها اظهار دوستى كنيد و حال آنكه قطعا به آن حقيقت كه براى شما آمده كافرند [و] پيامبر [خدا] و شما را [از مكه] بيرون مى‏كنند كه [چرا] به خدا پروردگارتان ايمان آورده‏ايد اگر براى جهاد در راه من و طلب خشنودى من بيرون آمده‏ايد [شما] پنهانى با آنان رابطه دوستى برقرار مى‏كنيد در حالى كه من به آنچه پنهان داشتيد و آنچه آشكار نموديد داناترم و هر كس از شما چنين كند قطعا از راه درست منحرف گرديده است.

 

سوره ص آیه ﴿۲۴﴾

قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ ﴿۲۴

(داوود) گفت: مسلما او با درخواست يك ميش تو براي افزودن آن به ميشهايش بر تو ستم كرده، و بسياري از دوستان به يكديگر ستم مي‏كنند مگر آنها كه ايمان آورده‏ اند و عمل صالح دارند، اما عده آنان كم است!، داود گمان كرد ما او را (با اين ماجرا) آزموده‏ ايم، از پروردگارش ‍ طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه كرد.

 

سوره توبه آیه ﴿۲۳﴾

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۲۳

اي كساني كه ايمان آورده‏ ايد هر گاه پدران و برادران شما كفر را بر ايمان ترجيح دهند آنها را ولي (و يار و ياور و تكيه گاه) خود قرار ندهيد و كساني كه آنها را ولي خود قرار دهند ستمگرند.

 

سوره نسا آیه ﴿۳۸﴾ و ﴿۱۴۰﴾

وَالَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاءَ قَرِينًا ﴿۳۸

و آنها كساني هستند كه اموال خود را براي نشان دادن به مردم انفاق مي‏كنند و ايمان به خداوند و روز بازپسين ندارند (چرا كه شيطان رفيق و همنشين آنها است) و كسي كه شيطان قرين او است بدقريني انتخاب كرده است.

وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا ﴿۱۴۰﴾

و البته [خدا] در كتاب [قرآن] بر شما نازل كرده كه هر گاه شنيديد آيات خدا مورد انكار و ريشخند قرار مى‏ گيرد با آنان منشينيد تا به سخنى غير از آن درآيند چرا كه در اين صورت شما هم مثل آنان خواهيد بود خداوند منافقان و كافران را همگى در دوزخ گرد خواهد آورد.

 

سوره الزخرف آیات ﴿۳۶﴾ و﴿۳۷﴾و﴿۳۸﴾و(۳۹)و﴿۶۷﴾

وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ ﴿۳۶

هر كس از ياد خدا رويگردان شود شيطاني را به سراغ او مي‏فرستيم و همواره قرين (هم نشین ) او باشد.

وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ.﴿۳۷﴾

و مسلما آنها ايشان را از راه باز مى‏دارند و [آنها] مى‏پندارند كه راه يافتگانند.

حَتَّى إِذَا جَاءنَا قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ.﴿۳۸﴾

تا آنگاه كه او [با دمسازش] به حضور ما آيد [خطاب به شيطان] گويد اى كاش ميان من و تو فاصله خاور و باختر بود كه چه بد دمسازى هستى.

وَلَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ ﴿۳۹﴾ ( همنشین بد و نتایج)

هرگز اين گفتگوها امروز به حال شما سودي ندارد، چرا كه ظلم كرديد، و همه در عذاب مشتركيد.

الْأَخِلَّاء يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ.﴿۶۷﴾

در آن روز ياران جز پرهيزگاران بعضى‏شان دشمن بعضى ديگرند.

 

سوره الفرقان آیه ﴿۲۸

يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا.﴿۲۸﴾

اى واى كاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بودم.

 

سوره فصلت آیه (۲۴) و ﴿۲۵﴾

فَإِنْ يَصْبِرُوا فَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ وَإِنْ يَسْتَعْتِبُوا فَمَا هُمْ مِنَ الْمُعْتَبِينَ ﴿۲۴﴾ ( همنشین بد جهت گمراهی)

اگر آنها صبر كنند (يا نكنند) به هر حال دوزخ جايگاه آنهاست، و اگر تقاضاي عفو نمايند مورد عفو قرار نمي‏گيرند!

 

وَقَيَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاءَ فَزَيَّنُوا لَهُمْ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنَّهُمْ كَانُوا خَاسِرِينَ ﴿۲۵﴾

ما براي آنها همنشينان (زشت سيرتي) قرار داديم، و آنها زشتيها را از پيش رو و پشت سر در نظرشان جلوه دادند، و فرمان الهي درباره آنها تحقق يافت، و به سرنوشت اقوام گمراهي از جن و انس كه قبل از آنها بودند گرفتار شدند، آنها مسلما زيانكار بودند.

 

سوره مجادله آیه ﴿۲۲﴾

لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿۲۲

هيچ قومي را كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد نمي‏يابي كه با دشمنان خدا و رسولش دوستي كنند، هر چند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندان آنها باشند، آنها كساني هستند كه خدا ايمان را بر صفحه قلوبشان نوشته و با روحي از ناحيه خودش آنها را تقويت فرموده، آنها را در باغهائي از بهشت داخل مي‏كند كه نهرها از زير درختانش جاري است، جاودانه در آن مي‏مانند خدا از آنها خشنود و آنها نيز از خدا خشنودند آنها حزب الله اند بدانيد حزب الله پيروز است.

 

سوره انعام آیه ﴿۶۸﴾ و ﴿۱۰۶﴾

وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿۶۸

هر وقت كساني را كه آيات ما را استهزاء مي‏كنند مشاهده نمائي از آنها روي بگردان تا به سخن ديگري بپردازند و اگر شيطان از ياد تو ببرد، به محض توجه پيدا كردن با (اين) جمعيت ستمگر منشين.

اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ ﴿۱۰۶

از آنچه از طرف پروردگارت بر تو وحي شده پيروي كن، هيچ معبودي جز او نيست، و از مشركان روي بگردان.

 

سوره اعراف آیه ﴿۱۹۹﴾

خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ ﴿۱۹۹

با آنها مدارا كن و عذرشان را بپذير و به نيكيها دعوت نما و از جاهلان روي بگردان (و با آنها ستيزه مكن.)

 

سوره صافات آیات ﴿۵۱﴾ تا ﴿۵۷﴾

قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٌ ﴿۵۱

يكي از آنها مي‏گويد: من همنشيني داشتم.

يَقُولُ أَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ ﴿۵۲

كه پيوسته مي‏گفت: آيا (به راستي) تو اين سخن را باور كرده‏ اي ؟

أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَدِينُونَ ﴿۵۳

كه وقتي ما مرديم و خاك و استخوان شديم (بار ديگر) زنده مي‏شويم، و جزا داده خواهيم شد؟!

قَالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ ﴿۵۴

(سپس) مي‏گويد: آيا شما مي‏توانيد از او خبري بگيريد؟

فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَوَاءِ الْجَحِيمِ ﴿۵۵

اينجاست كه به جستجو بر مي‏خيزد و نگاهي مي‏كند ناگهان او را در وسط جهنم مي‏بيند!

قَالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدْتَ لَتُرْدِينِ ﴿۵۶

مي گويد: به خدا سوگند چيزي نمانده بود كه مرا نيز به هلاكت بكشاني!

وَلَوْلَا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ ﴿۵۷

و هر گاه نعمت پروردگارم نبود من نيز از احضار شدگان در دوزخ بودم!

 

سوره مدثر آیه ﴿۴۵﴾

مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ ﴿۴۲

چه چيز شما را به دوزخ فرستاد؟

قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ ﴿۴۳

مي گويند: ما از نمازگزاران نبوديم!

وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ ﴿۴۴

و اطعام مستمند نمي‏كرديم!

وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ ﴿۴۵

و پيوسته با اهل باطل همنشين و همصدا بوديم.

 

احادیث در باب هم نشین

رسول اكرم (ص) :

  • أَرْبَعٌ يُمِتْنَ الْقَلْبَ :

الذَّنْبُ عَلَى الذَّنْبِ وَ كَثْرَةُ مُنَاقَشَةِ النِّسَاءِ يَعْنِي مُحَادَثَتَهُنَّ وَ مُمَارَاةُ الْأَحْمَقِ تَقُولُ وَ يَقُولُ وَ لَا يَرْجِعُ إِلَى خَيْرٍ أَبَداً وَ مُجَالَسَةُ الْمَوْتَى.

فَقِيلَ لَهُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ (صل الله علیه السلام و آله و سلّم)! وَ مَا الْمَوْتَى؟!

قَالَ: كُلُّ غَنِيٍّ مُتْرَفٍ.

چهار خصلت دل را بميرانند؛

گناه روى گناه، هم­صحبتى بسيار با زنان، مجادله با بي­خرد كه پشت سر هم مي­گويد و حق را نمي­پذيرد و همنشينى با مردگان،

عرض شد: يا رسول اللَّه! مردگان كيانند؟

فرمود: هر ثروتمند خوش گذرانى است. « الخصال / ترجمه كمره اى ؛ ج ۱ ؛ ص۲۱۴(ابن بابويه، محمد بن على، الخصال / ترجمه كمره اى – تهران، چاپ: اول، ۱۳۷۷ش. »

*  ألمَرءُ عَلَی دین خَلیلِهِ فَلیَنظُر أحَدُکُم مَن یُخالِلُ.

آدمی بر آیین دوست خود است پس بنگرید با که دوستی می کنید.«امالی (طوسی) ص۵۱۸ – بحارالانوار(ط-بیروت) ج۷۱ ص۱۹۲»

*  مثال هم مجلسی با افراد صالح مانند حامل مشک و خوشبو است که یا به شما عطرو خوشبویی هدیه می کند و یا از او به قیمت میخرید و یا اینکه حدأقل از خوشبویی او بهره مند می شوید و مثال هم نشینی با افراد بد و ناباب مانند کوره آهنگر است یا لباس شما را میسوزاند و یا بوی بد و خبیث او شما را اذیت می کند.« تفسیر مراغی»


* المرء علی دین خلیله و قرینه.

انسان دين دوست و نزديكان خود را می پذیرد. «وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۲۰۷»

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله ـ هميشه مى فرمود ـ : بار خدايا! به تو پناه مى برم از يارِ غافل و همنشين بد.« الزهد لابن المبارك : ص ۳۰۳ ح ۸۷۵ »

  • پيامبر خدا صلوات الله علیه السلام حضرت سليمان علیه السلام چنين نقل شده:

لَا تَحْكُمُوا عَلَى رَجُلٍ بِشَيْ ءٍ حَتَّى تَنْظُرُوا إِلَى مَنْ يُصَاحِبُ فَإِنَّمَا يُعْرَفُ الرَّجُلُ بِأَشْكَالِهِ وَ أَقْرَانِهِ وَ يُنْسَبُ إِلَى أَصْحَابِهِ وَ أَخْدَانِهِ.

  • درباره كسى هيچ قضاوت نكنيد تا ببينيد با كه يار(و همنشین) است همانا مرد شناخته شود بهمگنان و همنشينانش، و او را به ياران و همسرانش وابندند.](یعنی هرکسی در کیش و منش به کیش و مسلک همنشینانش شباهت دارد.) « بحار الأنوار (ط – بيروت) ؛ ج ۷۱ ؛ ص۱۸۸(مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط – بيروت) – بيروت، چاپ: دوم، ۱۴۰۳ ق.آداب معاشرت ( ترجمه جلد ۷۱ و ۷۲ بحار الأنوار) ؛ ج ۱ ؛ ص۱۲۰(مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، آداب معاشرت ( ترجمه جلد ۷۱ و ۷۲ بحار الأنوار) – تهران، چاپ: اول، ۱۳۶۴ ش. »
  • مَن كانَ يُؤمِنُ باللهِ وَ اليَومِ الاخرِ،‌ فَلا يُواخِيَنَّ كافراً وَ لا يُخالِطَنَّ فاجِراً و مَن كانَ اَخي كافِراً او خالَطَ فاجِراً كانَ كافِراً فاجِراً.

هر كس ايمان به خدا و روز قيامت دارد با كافر و فاجر دوستي ندارد و هر كس با كافر و فاجر دوست شود كافر و فاجر شود.«صادق احسانبخش،‌ آثار الصادقين، جلد ۲، ص ۲۶۰»

  • رسول اکرم (ص) .. حواریون به عیسی (ع) گفتند.. یا روح الله با که مجالست کنیم ؟ فرمودند.. با کسی که دیدنش شما را به یاد خدا آرد و گفتارش به علم شما بیفزاید و کردارش شما را به آخرت تشویق کند .« اصول کافی. جلد ۱. ص ۱۱۱»       
  • از دانشمندان سوال کنید و با حکما رفت و امد داشته باشید و با فقرا همنشین شوید . « بحار الانوار / ج ۷۱/ ص۱۸۸»
  • اَولَي النّاسِ بِالتُّهمَةِ مَن جالَسَ اَهلَ التُّهمَةِ .
    سزاوارترين اشخاص به اتهام و تهمت، كساني هستند كه همنشين اشخاص فاسد و گمراه باشند. « محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، جلد ۱، ص ۵۳۸ »
  • فَليَنظُر اَحُدكُم مَن يُخالِلُ . دقت كنيد با چه كسي دوست مي شويد. « علي اكبر بابازاده،‌ زمينه هاي فساد در جامعه، جلد ۱، ص ۴۵۲. » 

امام علی (ع) :

  • و مَنِ اِشتَبهَ عَليكُم اِمَرهُ وَ لَم تُعرَفُوا دِينَهُ، فَانُظروُا اِلي خُلطائهِ، فَاِن كانُوا اَهلَ دِينِ اللهِ فَهوُ عَلي دينِ الله، وَ اِن كانُوا عَلي غَيرِ دينِ الله فَلا حَظَّ لهُ مِن دينِ اللهِ .
    هرگاه وضع كسي بر شما مشتبه شد و دين او را نشناختيد به دوستانش نظر كنيد، اگر اهل دين خدا باشند او نيز پيرو دين خداست و اگر بر دين خدا نباشند او نيز بهره اي از دين خدا ندارد. « استاد ناصر مكارم شيرازي و جمعي از فضلا، تفسير نمونه، ج ۱۵، ص ۷۳. »
  • سزاوار نیست که انسان مسلمان با فاسق دوستی کند. زیرا او عمل بدخود را زینت می دهد و دوست دارد که او نیز مثل خودش باشد. او را برکار دنیا و آخرش یاری نمی کند و رفت و آمد با او ضرر و عیب است. « نهج البلاغه – حکمت ٩»
  • مُجَالَسَةُ الْأَشْرَارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالْأَخْيَارِ وَ مُجَالَسَةُ الْأَخْيَارِ تُلْحِقُ الْأَشْرَارَ بِالْأَخْيَارِ وَ مُجَالَسَةُ الْفُجَّارِ لِلْأَبْرَارِ تُلْحِقُ الْفُجَّارَ بِالْأَبْرَارِ فَمَنِ اشْتَبَهَ عَلَيْكُمْ أَمْرُهُ وَ لَمْ تَعْرِفُوا دِينَهُ فَانْظُرُوا إِلَى خُلَطَائِهِ فَإِنْ كَانُوا أَهْلَ دِينِ اللَّهِ فَهُوَ عَلَى دِينِ اللَّهِ وَ إِنْ كَانُوا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ فَلَا حَظَّ لَهُ فِي دِينِ اللَّهِ- إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَقُولُ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يُؤَاخِيَنَّ كَافِراً وَ لَا يُخَالِطَنَّ فَاجِراً وَ مَنْ آخَى كَافِراً أَوْ خَالَطَ فَاجِراً كَانَ كَافِراً فَاجِراً.

همنشينى با افراد شرور، بدگمانى به نيكان را به دنبال دارد و همنشينى با نيكان، افراد شرور را به خوبان ملحق مى كند و همنشينى زشتكاران با نيكان، زشتكاران را به خوبان ملحق مى سازد. پس هر كس، امرش بر شما مشتبه شد و از دينش آگاهى نداشتيد، به همنشينانش نگاه كنيد، اگر اهل ديانت بودند، او هم بر دين خداست، و اگر اهل ديانت نبودند، او نيز بهره اى از دين ندارد. « صفات الشيعة ؛ ص۶و۷(ابن بابويه، محمد بن على، صفات الشيعة – تهران، چاپ: اول، ۱۳۶۲ش.(صفات الشيعة / ترجمه توحيدى ؛ ص۲۹(ابن بابويه، محمد بن على، صفات الشيعة / ترجمه توحيدى – تهران، چاپ: سوم، ۱۳۸۰ش. »

  • لا یکونُ الصَّدیقُ صَدیقاً حَتى یَحفَظُ اَخاهُ فى ثَلاثٍ:فى نکبَتِه وَ غَیبَتِه وَ وَفاتِه؛

 دوست اگر در سه مورد دوستش را حمایت نکند دوست نیست:در شدت و گرفتارى او ، در غیبت وى و پس از مرگش.« نهج البلاغه(صبحی صالح) ص۴۹۴»

  • إِنَّمَا سُمِّيَ الرَّفِيقُ رَفِيقاً لِأَنَّهُ يَرْفَقُكَ عَلَى صَلَاحِ دِينِكَ فَمَنْ يَرْفَقُكَ عَلَى صَلَاحِ دِينِكَ فَهُوَ الرَّفِيقُ الشَّفِيق .« عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ؛ ص۱۷۸(ليثى واسطى، على بن محمد، عيون الحكم و المواعظ (لليثي) – قم، چاپ: اول، ۱۳۷۶ ش.»

رفيق را به خاطر اين رفيق مي نامند كه تو را در جهت مصالح ديني ات همراهي مي كند. پس تنها كسي رفيق توست كه در اين مسير ياري ات نماید.

  • اَلكَـيِّسُ صَديقُهُ الحَقُّ وَ عَدُوُّهُ الباطِلُ .

 انسان زيرك، دوستش حق است و دشمنش باطل. « تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص۶۸ ، ح۹۴۵»

الكافى ـ به نقل از على بن اسباط ، از امامان عليهم السلام ـ : در اندرزهاى خداوند به عيسى عليه السلام آمده است : «اى عيسى! بدان كه همراه بد ، ستم مى كند و همنشين بد ، آدمى را پست مى كند . بدان با كه همنشينى مى كنى و براى خود ، برادرانى مؤمن ، انتخاب كن     « الكافي : ج ۸ ص ۱۳۴ ح ۱۰۳ »

  • جَليسُ الخَيرِ نِعمَةٌ، جَليسُ الشَّرِّ نِقمَةٌ؛

همنشين خوب نعمت و همنشين بد، بلا و مصيبت است.« غرر الحكم : ۴۷۱۹ ـ ۴۷۲۰. »

  • هرکه با نادان همنشینی کند از خردش کاسته شود .« میزان الحکمه ، ج ۷ص۵۴۵ح ۱۳۶۸۶ »
  • كسی كه شخصیت او بر شما مشتبه شد و از دین او اطلاعی نداشتید، به دوستانش نگاه كنید؛ اگر آنان از اهل دین خدایند، پس آن شخص نیز بر دین خداست، ولی اگر دوستان وی بر غیر دین خدا بودند پس بدانید كه او نیز هیچ بهرهای از دین خدا ندارد.

همنشینی با نیکان، برای انسان نیکی به همراه می آورد، مثل بادی که بر بوستان معطر می گذرد، با خودش بوی خوش به همراه می برد . همنشینی با بدان، برای انسان شر و بدی می آورد، مثل بادی که بر لجنزار و فضای متعفن می گذرد، با خودش عفونت و بوی بد می برد.         « غررالحکم، ج ۴، ص ۲۰۲ و ۲۰۵ . »

  • سَلْ عَنِ الرَّفِيقِ قَبْلَ الطَّرِيق .

پيش از اينكه در راهي قدم گذاري، نخست از رفيق راه و همسفر خود بپرس(که با چه کسی همسفر هستی). « الكافي (ط – الإسلامية) ؛ ج ۸ ؛ ص۲۴(كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط – الإسلامية) – تهران، چاپ: چهارم، ۱۴۰۷ ق »

  • لا تُوادُّو الكافِر. كافر را دوست نگيريد. « عبدالواحد آمدي، غررالحكم، جلد ۲، ص ۸۰۵. »
  • شخصي به نام « جعفري » گويد: حضرت ابوالحسن (عليه السّلام) به من فرمود: چرا تو نزد عبدالرحمن بن يعقوب مي روي؟

من گفتم: او دائي من است.امام (عليه السّلام) فرمود: او درباره خدا سخن ناهمواري مي گويد، خدا را به اجسام و اوصاف وصف مي كند اي جعفري،‌ يا با او همنشين شو و ما را رها كن، يا با ما همنشين باش و او را رها كن.من گفتم: او هرچه مي خواهد بگويد وقتي كه من آنچه را كه مي گويد،‌ من نگويم براي من چه زياني دارد؟امام (عليه السّلام) فرمود: آيا نمي ترسي از اينكه به او عذابي نازل گردد و هر دوي شما را بگيرد. « مرحوم كليني،‌ اصول كافي،‌ جلد ۴، ص ۸۲ »

  • ايّاكَ و مصادَقَةَ الفاجِرِ، فَانِّّهُ يَبيعُ مُصادَقَتهُ باِلتَّأَفُّهِ المُحَتقَر.
    مبادا با فاسق همنشيني كني كه او دوستي اش را به قيمت ناچيزي مي فروشد. « عبدالواحد آمدي، غررالحكم، ‌جلد ۱، ص ۱۵۹»
  • لا يَنبَغي لِلمَرءِ المُسلِم اَن يُواخِيَ الفاجِرَ فَاِنّهُ يُزَيِّنُ لَهُ فِعلَهُ وَ يُحِبُّ اَن يَكونَ مِثلَهُ.
    سزاوار و شايسته نيست كه مسلمان با افراد فاسق و بي بند و بار رفاقت كند زيرا او كارهاي زشت خود را زيبا جلوه مي دهد و دوست دارد كه دوستش همرنگ او باشد.« مرحوم كليني، اصول كافي،‌ جلد ۴، ص ۴۵۴»
  • اِيّاكَ وَ مُصاحَبَةَ الفُسّاقِ فَاِنَّ الشَّرِّ بِالشَّرِّ يُلحقَ )

دوري كن از همنشيني با گنهكاران زيرا بد با بد مي پيوندد.« عبدالواحد آمدي، غررالحكم، جلد ۱،‌ ص ۱۴۷»


*   ( اِيّاكَ وَ مُصاحَبَةَ اَهلِ الفُسُوقِ فَاِنَّ الرّاضِي بِفعِلِ قَومٍ كَالدّاخِل مَعَهُم )« همان،‌ جلد ۱،‌ ص ۱۵۳.»

دوري كن از همنشيني با فاسقين،‌ زيرا هر كه به عمل گروهي راضي باشد مانند كسي است كه با آنان در آن عمل همراهي كرده است.

  • ( اِحذَر مُصاحَبَةَ الفُسّاقِ وَ الفُجّارِ وَ المُجاهِرينَ بِمعَاصي اللهِ ) « همان،‌ جلد ۱، ص ۱۴۳.»

از همنشيني با فاسقان و ظالمان و كساني كه آشكارا نافرماني خدا مي كنند بپرهيز.

  • از اميرالمؤمنين علي (عليه السّلام) سؤال شد: ( ايّ صاحبٍ َشرٌّ )

قال:‌ ( اَلمُزيِّنُ لَكَ مَعصِيةَ اللهِ ) « علي اكبر بابازاده، آئين دوستي، ص ۱۶۹.»

بدترين دوست كيست؟ فرمودند:‌ آن شخص كه نافرماني و معصيت خدا را برايت زيبا جلوه دهد.

  • ( لَا يُؤمِنُ مَجالِسُ الاَشرارِ غَوائِلَ المَعاصي ) « محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج ۲، ص ۶۳.»
  • همنشين با اشرار و مفسدين از فساد در امان نيست.
  • احذَر مُجالَسةَ الجاهلِ. از همنشيني با جاهل بپرهيز. « عبدالواحد آمدي، غررالحكم، جلد ۱، ص ۱۴۳»
    ( و لا تُصاحِبُوا الجاهِلَ ) با نادان رفاقت نكن.
  • ( مُصاحَبةَ الجاهلِ مِن اَعظَمِ البَلاء ) « همان، جلد ۲، ص ۸۰۵»

با نادان نشستن از بزرگترين مصيبتها است.

  • ( مَودَّة الجهّالِ مُتغَيَّرةُ‌ الاَحوالِ وَ شيكَةُ‌ الانتِقاِل ) « عبدالواحد آمدي، غررالحكم، جلد ۲، ص ۷۶۴.»

دوستي با نادان دچار تغيير و تزلزل است و از بين رفتنش نزديك است.

  • و اميرمؤمنان به فرزندش امام حسن (عليه السّلام) فرمود:

( صُحَبةُ الجاهلِ شُومٌ ) « محمد جواد طبسي،‌ حقوق فرزندان در مكتب اسلام، ص ۱۸۳.»

همنشيني با جاهل نحس و بي بركت است.

  • اِيّاكَ و التَّطرُّقَ الي اَبوابِ الظّالِمينَ و الاِختلاطَ بِهِم والاكتِسابَ مِنهُم وَ اِيّاك اَن تُطيعَهُم اَو تَشهَدَ في مَجالِسِهِم .
    از رفتن به خانه هاي ستمگران خودداري كن،‌ با آنان دوستي ننما و در كنار آنان به كار و كسب مپرداز، مبادا از آنان پيروي كني يا در مجالسشان شركت كني.«شيخ عباس قمي،‌ سفينة البحار، ج ۲، ص ۱۰۸»
  • حضرت علي (عليه السّلام) در وصيّت به فرزندش امام حسن (عليه السّلام) فرموده:

( لا خَيرَ في مُعينٍ مَهينٍ ) دوستي با يارِ خوار و تنبل خيري ندارد. « نهج البلاغه، نامه ي ۳۱»

  • ( لا تَتَّكِل في اُمُورِكَ عَلي كَسلانٍ ) هيچ گاه بر تنبل اعتماد و تكيه نكن. « محمدي ري شهري،‌ ميزان الحكمه، جلد ۸، ص ۳۹۳»
  • اِجتَنِب مُصاحَبةَ الكَذّابَ، فَاِن اضطُرِرتَ اِليهِ فَلا تُصَدِّقهُ ) از همنشيني با دروغگو بپرهيز، اگر به همنشيني با او مجبور شدي سخن او را باور نكن.« عبدالواحد آمدي، غررالحكم، جلد ۱، ص ۱۲۲»
  • ( اِيّاكَ و مُصادَقةَ الكَذّابِ فَانَّهُ يُقَرِّبُ عَليكَ البَعيدَ و يُبَعِّدُ عَليكَ القَريبَ ) از همنشيني با دروغگو دوري كن، زيرا دورغگو نزديك را بر تو دور و دور را بر تو نزديك مي سازد. ( كاه را كوه و كوه را كاه جلوه مي دهد ) « عبدالواحد آمدي، غررالحكم، جلد ۱، ص ۱۶۸»
  • در ضمن وصایای خود به حضرت مجتبی فرموده اند .. از مراکز بد نام بپرهیز/ از مجالسی که مورد سوء ظن است دوری کن و بدان که رفیق بد / دوست خود را فریب میدهد و میل اورا به کار های ناپسند تحریک میکند و سر انجام آلوده اش میسازد .« بحار جلد ۲۳. ص۵۵»     
  • دوستی و هم سخن شدن با بدان موجب میشود تا آدمی بدی ها را از کسب کند مانند بادی که از جایی بد بو میرود وبوی بد را با خود بر میدارد .« غرر الحکم . آمدی. ص ۴۵۵»
  • پیوند دوستی را با برادران دینی خود محکم سازید که آنان ذخایر دنیا و آخرت هستند . مگر نشنیده اید که خداوند در قران شریف به تاثر گمراهان در قیامت اشاره کرده که میگویند در این روز سخت نه شفیعی داریم نه دوستی که در کارمان همت گمارد . « مستدرک۲ ص۶۲ »
  • و هرکس بخواهد با کافر دوستی و رفاقت و یا با گنهکار و فاسق و فاجری رفت و آمد داشته باشد / بداند که خودش هم روزی کافر و فاجر خواهد شد . «کتاب خصال شیخ صدوق (ره)

 

امام حسین (ع):

  • مَن اَحَبَّکَ نَهاکَ وَ مَن اَبغَضَکَ اَغراک.

کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می کند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند.« بحار الانوار(ط-بیروت)ج۷۵،ص۱۲۸ »

دعای ابوحمزه ثمالی

شاید دیدی که هم انس مجالس بیهودگانم ومرا با آنها گذاشتی
یا شاید دوست نداشتی دعایم را که بشنوی پس دورم کردی ،
یا شاید به جرم من
  وگناهم کیفرم دادی ،
یا شاید به کم شرمیم از تو مجازاتم کردی پس اگر بگذری…..

  • مُجالِسةُ اَهلِ الفِسقِ رِيبهٌ . همنشيني با فاسقين موجب سرگرداني و آشفتگي است.« محمد محمدي اشتهاردي، گفتار دلنشين، ص ۱۱۲»

 

امام سجاد (ع)

  • هم‌نشينی با صالحان، انسان را به سوی صلاح و خير می‌كشاند و معاشرت و هم‌صحبت شدن با علما، سبب افزايش شعور و بينش می‌باشد. « بحارالأنوار، ج۱ ،ص۱۴۱ »
  • اِيّاكُم وَ صُحَبةَ العاصِينَ وَ مَعُونَةَ الظّالِمينَ و مُجاوَرَةَ الفاسِقينَ احذَروا فِتَنتَهُم وَ تَباعَدُوا مِن ساحَتهِم .
    از همنشيني با گنهكاران، ياري به ستمگران و نزديكي با مفسدان بپرهيزيد، از فتنه آنان بگريزيد و از جايگاه آنان دوري كنيد.« ابن شعبه حراني،‌ تحف العقول،‌ ص ۲۶۰»
  • ( اِياكَ و مُصاحَبَةَ الكذَّاب فَاِنّهُ بِمَنزلَةِ السَّرابِ يُقرِّبُ لَكَ البَعيدَ و يُباعِدُ لَكَ القَريب .

فرزندم؛ مبادا با دروغگو همنشين شوي، زيرا او همانند سراب است دور را برايت نزديك و نزديك را برايت دور جلوه مي دهد.« مرحوم كليني (رحمه الله)،‌ اصول كافي، جلد ۴،‌ ص۸۶»

 

امام محمد باقر(ع)

           امام باقر (عليه السّلام) فرمود پدرم به من فرمود:

( يا بُنَيَّ اُنظُر خَمسةَ‌ فَلاتُصاحِبُهم وَ لاتُحادِثُهم وَ لاتُرافِقُهم فيِ طَريقٍ فَقُلتَ:‌ يَا اَبتِ مَن هُم؟ عَرِّفنيهِم قالَ: وَ ايّاكَ وَ مُصاحَبةَ‌ الفاسِقِ فَانَّهُ بَايِعُكَ بِالكَةٍ اَو اَقلَّ مِن ذلِكَ )
دقت كن كه با پنج دسته همنشيني و گفتگو و رفاقت در راهي نكني، عرض كردم: پدرجان آنها كيانند؟ به من معرفي كن. از آن جمله كه اشاره نمودند:‌ با فاسق، زيرا كه او تو را به يك لقمه يا كمتر مي فروشد. « مرحوم كليني (رحمه الله)، اصول كافي، جلد ۴، ص ۴۵۵»

  • وَاحذَر صَديقكَ مِنَ الاَقوامِ الا الامَينَ الّذي خَشِي اللهِ. « علي اكبر بابازاده،‌ آئين دوستي،‌ ص ۱۴۲»
    از دوستاني كه خويشاوند تو هستند بپرهيز، جز از كسي كه امين است اميني كه از خدا مي ترسد.
  • از اندرزهای لقمان حکیم به فرزندش این بود که فرزند عزیز، کسی که با گناهکار شریک شود راه ناپاکی را از وی یاد می گیرد، کسی که مجادله را دوست داشته باشد مورد فحش و دشنام واقع می شود، کسی که در جایگاه های و مکانهای بدنام قدم بگذارد متهم خواهد شد، کسی که با رفیق بد همگام گردد از فساد اخلاق سالم نمی ماند، کسی که مالک زبان خود نباشد سرانجام پشیمان خواهد گشت. 📗الحدیث جلد ۳ صفحه 

امام صادق (ع) :

  • اَدَّبَنى اَبى بِثَلاثٍ … ونَهانى عَن ثَلاثٍ : قالَ لى : يا بُنَىَّ مَن يَصحَب صاحِبَ السّوءِ لا يَسلَم وَ مَن لا يُقَـيِّد اَلفاظَهُ يَندَم ، وَ مَن يَدخُل مَداخِلَ السَّوءِ يُتَّهَم… وَ نَهانى اَن اُصاحِبَ حاسِدَ نِعمَةٍ وَ شامِتا بِمُصيبَةٍ ، اَو حامِلَ نَميمَةٍ ؛

 پدرم مرا به سه چيز ادب آموخت و از سه چيز نهى ‏ام فرمود . سه نكته ادب اين بود كه فرمود : فرزندم! هركس با دوست بد بنشيند ، سالم نمى‏ ماند و هر كس گفتارش را كنترل نكند ، پشيمان مى‏ شود ، و هر كس به جايگاه‏ هاى بد وارد شود ، مورد بدگمانى قرار مى‏ گيرد (زير سؤال مى ‏رود) و آن سه چيز كه مرا از آن نهى فرمود: دوستى با كسى كه چشم ديدن نعمت كسى را ندارد، و با كسى كه از مصيبت ديگران شاد مى‏ شود و با سخن‏چين.( تحف العقول ص۳۷۶ )

  • امام صادق (ع) : سلیمان نبی فرموده است : درباره کسی که به نیکی یا بدی قضاوت نکنید تا اینکه رفیقانش را ببیند چه آنکه آدمی از امثال و نزدیکان خود شناخته میشود و به صفات هم نشینان و دوستان صمیمی اش توصیف میشود. « مستدرک الوسائل جلد ۲ صفحه ۶۲»
  • : آگاه باشید هر دوستی که در دنیا برای خاطر خدا نباشد در قیامت به دشمنی تبدیل می شود .در جستجوی برادری و دوستی با پرهیزکاران باش اگر چه در ظلمات زمین باشد و اگر چه عمرت را در جستجوی آن ها سپری کنی چرا که خداوند عزوجل برروی زمین بعد از پیامبران بهتر از ایشان نیافریده است و خداوند متعال بر بنده ای نعمتی مانند همنشینی با آنها عطا نکرده است و خداوند متعال می فرماید : دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند مگر پرهیزکاران و گمان می کنم کسی در این زمان در پی دوست بدون عیب باشد و بدون دوست خواهد ماند .
  • مَن غَضِبَ عَلَيكَ ثَلاثَ مَرّاتٍ و َلَم يَقُل فيكَ سوء فَاتَّخِذهُ لِنَفسكَ خَليلاً

هر كس سه بار بر تو خشم گرفت ولى به تو بد نگفت، او را براى خود به دوستى انتخاب كن.«معدن الجواهر ص ۳۴ »

  • امام صادق (ع) به نقل از رسول خاتم (ص) از حضرت مسیح (ع) خطاب به حواریون نقل می‌کنند: “حواریون حضرت عیسی به ایشان عرض کردند: یا روح الله با که همنشینی نماییم و دوستی کنیم؟ حضرت در جواب فرمودند به شخصی همنشینی نما که سه صفت داشته باشد:

۱) دیدن او تو را به یاد خدا آرد.

۲) سخن او به علم تو بیفزاید

۳) عمل او تو را به آخرت ترغیب کند”(کافی، ج۱، ص۳۹)

  • لا تَصحَبُوا اَهلَ البِدَعِ وَ لاتُجالِسُوهُم فَتَصيروُا عِندَ النّاسِ كَواحِدٍ مِنهُم .
    با بدعت گزاران هم صحبت و همنشين نشويد زيرا در نظر مردم چون يكي از آنها به حساب آئيد. « مرحوم كليني،‌ اصول كافي،‌ جلد ۴، ص ۴۵۶ »
  • لا تَصحَبِ الفاجِرَ فَيُعلِّمُكَ مِن فُجُورِهِ. با گنهكار همنشيني مكن كه كارهاي زشت را به تو مي آموزد.« علامه مجلسي،‌ بحارالانوار،‌ ج ۷۴»
  • اِحذَر مِنَ النّاسِ ثَلاثةً، الخائِنَ وَ الظَّلومَ، و النَّمامَ، لِانَّ مَن خانَ لَك،َ خانَكَ .« ابن شعبة حراني، تحف العقول، ص ۳۲۹»
    از سه گروه بپرهيز: خيانتكار، ستمگر و سخن چين، زيرا كسي كه براي تو به ديگري خيانت مي كند به تو هم خيانت مي كند.
  • منصور دوانيقي به امام صادق (عليه السّلام) نوشت:آيا مجالست ما را مي پذيري تا به ما پند و اندرز دهي؟

امام صادق (عليه السّلام) در پاسخ مرقوم فرمودند: هر كس كه از نزديك شدن به تو دنيا را بخواهد نصيحت نخواهد كرد و هر كس طالب آخرت باشد با تو همنشيني نمي كند.« موسي خسروي، پند تاريخ،‌ جلد ۴، ص  ۸۸ »

  • امام صادق (عليه السّلام) فرموده كه پدرم به من فرمود: يا بُنَيَّ، مَن يَصحَب صاحِبَ السُّوء لا يُسلَم .
    پسرم؛ هر كس با بدان بنشيند سالم نمي ماند. «شيخ عباس قمي، سفينة البحار، جلد ۲. »

 

 

امام محمد تقی (ع)

إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الشَّرِيرِ فَإِنَّهُ كَالسَّيْفِ الْمَسْلُولِ يَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ يَقْبُحُ أَثَرُه .

بپرهيز از رفاقت با بد كه چون تيغ آخته است، زيبامنظر است و زشت اثر .« بحار الأنوار (ط – بيروت) ؛ ج ۷۱ ؛ ص۱۹۸(مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط – بيروت) – بيروت، چاپ: دوم، ۱۴۰۳ ق. »

 

حضرت موسی (ع ) :

 آن كه از همنشين بد ببُرَد ، گويا به توراتْ عمل كرده است  « جامع الأخبار : ص ۵۰۸ ح ۱۴۱۳ »

 

سخن بزرگان در باب هم نشین

لقمان (ع) :

مَن يُقارِن قَرينَ السَّوءِ لا يَسلَم .

 آن كه با همنشين بد ، نشست و برخاست كند ، در امان نباشد.  « الكافي : ج ۲ ص ۶۴۲ ح ۹ »

غزالی در بدایة الهدایة یادآوری میکند :

بدان که معاشر تو هرگز تو را ترک نمی کند ،چه در سفر باشی و چه در حضر، خواب یا بیدار،در واقع در حیات یا درممات،ارباب ، آقا ، مالک وخالق توست،و هرگاه اورا ذکر کنی او در کنار توست و او که تبارک وتعالی است گفته است :{غزالی در اینجا به حدیث قدسی اشاره دارد} : ” من جلیس کسی هستم که همواره جلیس کسی است که مرا یاد میکند.” . او گفت : ” من می دانم آنچه را شما نمی دانید.” «دانشنامه قرآن کریم»

  • لقمان به فرزندش مي گويد:
    يا بُنيَّ اِياكّ َو مُصاحِبَةَ الفُسّاقِ، هُم كَالكِلاب اِن وَجُدوُا عِندَكَ شَيئاً اَكَلوُه وَ الاّ ذَمّوكَ و فَضَّحُوكَ وَ اِنَّما حُبُّهم بَينَهُم ساعَةٌ .«
    فرزندم مبادا با فاسقان و بدكاران همنشيني شوي، زيرا آنان همانند سگانند اگر چيزي نزد تو پيدا كردند مي خورند و اگر چيزي نيافتند تو را نكوهش و بدگوئي مي كنند و پي در پي رسوايت مي سازند.« شيخ مفيد، الاختصاص، ص ۳۳۳»
  • و نيز فرموده:( يا بُنيَّ مُعاداةُ المُؤمنِ خَيرٌ مِن مُصادَقةَ الفاسِقِ يا بُنيَّ المُؤمِنُ تَظلِمُهُ وَ لايَظلمِكَ وَ تَطلُبُ علَيهِ فيَرُضي عَنك َو الفاسِقُ لا يُراقِبُ اللهَ فَكَيفَ يُراقِبُكَ )
    فرزندم؛‌ دشمني با مؤمن بهتر از دوستي با فاسق است. فرزندم؛ اگر به مؤمن ستم كني به تو ستم نخواهد كرد و اگر گاهي عليه او كاري انجام مي دهي او از تو مي گذرد و راضي مي شود. امّا فاسق حقوق خدا را رعايت نمي كند چگونه حقوق تو را رعايت كند.« شيخ مفيد، الاختصاص، ص ۳۳۳.»
  • لقمان به پسرش گفت .. پسر جانم به چشم خود مجالس خوب را برگزین / اگر دیدی مردمی در ذکر خدای عزوجل هستند با آنها بنشین / اگر خود دانایی از دانشت سودت دهند و اگر نادانی به تو میاموزند و بسا که خداآنها را در سایه رحمت خود دراورد وتو را هم فرا گیرد واگر دیدی مردمی در یاد خدا نیستند با آنها منشین که اگر دانایی از دانشت میان آنها سودی نبری و اگر نادانی بر نادانی تو بیفزایند و شاید خدا آنها را زیر شکنجه گیرد وبه تو هم برسد .« اصول کافی .جلد ۱. ص۱۰۹»
  • لقمان نیز به فرزندش چنین فرمود .. فرزندم با دانشمندان دوستی کن و به انها نزدیک و هم نشین باش و به زیارت انها در خانه هایشان برو باشد که شبیه انها شوی وبا انها در دنیا و اخرت باشی . بحار الانوار / ج۷۱/ ص۱۸۸ .

حضرت سعدی شیرازی :

  • هر که با بدان نشیند ،اگر طبیعت ایشان را هم نگیرد به طریقت ایشان متهم گردد.
  • هر که با بدان نشیند نیکی نبیند.

 امرسون :

  • به من بگو با چه كساني دوست و رفيق هستي تا بگويم كه چگونه آدمي هستي. « سيّد يحيي برقعي،‌ چكيده انديشه ها، جلد ۱، ‌ص ۲۳۲».

سنت بو :

  • به من بگو چه اشخاصي را مي شناسي تا بگويم تو خود كيستي و از هوش و ذوق و اخلاق چه مايه داري.
    حقيقت همين است، آدمي هر چه خوب باشد ولي با رفيق بد سابقه و كسي كه در بين مدرم چهره خوبي ندارد رابطه ايجاد كند، مي گويند: خيلي خوب باشد همانند رفقيش است.« سيّد يحيي برقعي،‌ چكيده انديشه ها، جلد ۱، ‌ص ۲۳۲. »

 

داستان

  • لاشک، با هر چه نشینی و با هر چه باشی، خویِ او گیری.در کُه نگری، در تو پَخسیدگی (پژمردگی ) در آید.در سبزه و گُل نگری، تازگی درآید

زیرا همنشین تو را درعالَمِ خویشتن کشد.و از این روست که تلاوت قرآن دل را صاف می کند.

زیرا از انبیا یاد کنی و احوالِ ایشان، صورتِ انبیا بر روحِ تو جمع شود و همنشین شود. « مناقب العارفین »

  • امام رضا علیه‌السّلام خطاب به شخصی فرمودند: چرا با عبدالرحمن‌بن یعقوب معاشرت میکنی؟

 عرض کرد: او دائی من است. حضرت فرمود: او درباره‌ی خدا سخنان نادرستی میگوید! پس با او معاشرت کن و ما را واگذار و یا با ما همنشین باش و او را ترک کن.

عرض کرد: او هر چه میخواهد بگوید به من چه زیانی دارد. وقتی از عقیده‌ی او تبعیت نکنم؟!

حضرت فرمود: آیا داستان آن شخص را که خود از یاران حضرت موسی علیه‌السّلام بود و پدرش از یاران فرعون نشنیده‌ای؟ هنگامیکه لشکر فرعون در کنار دریا به موسی و یارانش رسید، آن پسر از موسی جدا شد که پدرش را نصیحت کند، در حالیکه پدر به راه خود به دنبال فرعون غرق شد، آن دو نیز با هم غرق شدند! خبر به موسی علیه‌السّلام رسید. فرمود: او در رحمت خداست، ولی چون عذاب نازل شد از آنکه نزدیک گناهکار است دفاعی نشود . [الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۲، ص: ۳۷۴]

  • در عصر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در میان مشرکان، دو نفر با هم دوست بودند، نام این دو نفر، عقبه و ابى بود.بعد از جریاناتی عقبه، به یکتائى خدا و رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله) گواهى داد و به این ترتیب قبول اسلام کرد. این خبر به گوش دوست عقبه یعنى «ابى» رسید، او نزد عقبه آمد و به وى اعتراض شدید کرد و حتى گفت: “تو از جاده حق منحرف شده اى” و نیزگفت : “من از تو خشنود نمى شوم مگر اینکه در برابر محمد(صلی الله علیه و آله) بایستى و او را توهین کنى و 

عقبه فریب دوست ناباب خود را خورد، و از اسلام خارج شد و مرتد گردید و در جنگ بدر در صف کافران شرکت نمود و در همان جنگ به هلاکت رسید.دوست ناباب او «ابى» نیز در سال بعد در جنگ احد در صف کافران بود و بدست رزم آوران اسلام کشته شد. « داستان دوستان (اثر حجه الاسلام محمدی اشتهاردی) با اندکی تلخیص »

  • یک روز صبح، چنگیزخان مغول و درباریانش برای شکار بیرون رفتند. همراهانش تیرو کمانشان را برداشتند و چنگیزخان شاهین محبوبش را روی ساعدش نشاند. شاهین از هر پیکانی دقیق تر و بهتر بود، چرا که می توانست در آسمان بالا برود و آنچه را ببیند که انسان نمی دید.آن روز با وجود تمام شور و هیجان گروه، شکاری نکردند. چنگیزخان مایوس به اردو برگشت، اما برای آنکه ناکامی اش باعث تضعیف روحیه ی همراهانش نشود، از گروه جدا شد و تصمیم گرفت تنها قدم بزند.بیشتر از حد در جنگل مانده بودند و نزدیک بود خان از خستگی و تشنگی از پا در بیاید. گرمای تابستان تمام جویبارها را خشکانده بود و آبی پیدا نمی کرد، تا اینکه رگه ی آبی دید که از روی سنگی جاری بود. خان شاهین را از روی بازویش بر زمین گذاشت و جام نقره ی کوچکش را که همیشه همراهش بود، برداشت. پرشدن جام مدت زیادی طول کشید، اما وقتی می خواست آن را به لبش نزدیک کند، شاهین بال زد و جام را از دست او بیرون انداخت.چنگیز خان خشمگین شد، اما شاهین حیوان محبوبش بود، شاید او هم تشنه اش بود. جام را برداشت، خاک را از آن زدود و دوباره پر کرد.اما جام تا نیمه پر نشده بود که شاهین دوباره آن را پرت کرد و آبش را بیرون ریخت. چنگیزخان حیوانش را دوست داشت، اما می دانست نباید بگذارد کسی به هیچ شکلی به او بی احترامی کند، چرا که اگر کسی از دور این صحنه را می دید، بعد به سربازانش می گفت که فاتح کبیر نمی تواند یک پرنده ی ساده را مهار کند.این بار شمشیر از غلاف بیرون کشید، جام را برداشت و شروع کرد به پر کردن آن. یک چشمش را به آب دوخته بود و دیگری را به شاهین. همین که جام پر شد و می خواست آن را بنوشد، شاهین دوباره بال زد و به طرف او حمله آورد. چنگیزخان با یک ضربه ی دقیق سینه ی شاهین را شکافت.ولی دیگرجریان آب خشک شده بود. چنگیزخان که مصمم بود به هر شکلی آب را بنوشد، از صخره بالا رفت تا سرچشمه را پیدا کند. اما در کمال تعجب متوجه شد که آن بالا برکه ی آب کوچکی است و وسط آن، یکی از سمی ترین مارهای منطقه مرده است. اگر از آب خورده بود، دیگر در میان زندگان نبود. خان شاهین مرده اش را در آغوش گرفت و به اردوگاه برگشت. دستور داد مجسمه ی زرینی از این پرنده بسازند و روی یکی از بال هایش حک کنند:یک دوست، حتی وقتی کاری می کند که دوست ندارید، هنوز دوست شماست.و بر بال دیگرش نوشتند:هر عمل از روی خشم، محکوم به شکست است.
  • حرث بن صعصعه، چند دوست صميمي داشت كه آنها را بسيار دوست مي داشت به طوري كه از آنها جدا نمي شد، در يكي از سفرهاي تفريحي، همه آنها همراهش بودند جز يكي از آنها كه در آن سفر نبود، حرث سگ باوفائي نيز داشت. ازقضاي روزگار، آن دوست كه همراه حرث به سفر نرفته بود با همسر حرث خلوت كرد و پس از عيش و نوش با او همبستر شد و خيانت بزرگي را نسبت به دوستش نمود. امّا وفاي آن سگ به جوش آمد و به آنها حمله كرد و هر دو را كشت. حرث وقتي از سفر بازگشت موضوع را دريافت. آن گاه رباعي خواند كه مفهومش اين است: عجب از دوست كه در غياب من به ناموس من بي حرمتي مي كند و شگفتا از سگ كه ناموس مرا محافظت مي نمايد و همواره وفادار و نگهبان من و حافظ ناموس من مي باشد.« ۲۶- محمد محمدي اشتهاردي، داستان دوستان، ج ۳، ص ۱۶۸»
  • دوري از ظالم

علي بن حمزه مي گويد: رفيقي داشتم كه در دربار بني اميّه به منشي گري مشغول بود، روزي او به من گفت: از امام صادق (عليه السّلام) وقت بگير تا به زيارتش شرفياب شويم.علي بن حمزه مي گويد: از امام وقت گرفتم و خدمت آقا رسيديم، دوستم پس از سلام عرض كرد: فدايت شوم من يكي از منشيان دربار بني اميّه هستم و مال زيادي را از راههاي مختلف به دست آورده ام و در طرز به دست آوردن آن پولها بي توجّه بوده ام.امام (عليه السّلام) فرمودند: اگر شماها بني اميّه را ياري نمي كرديد حق ما را نمي گرفتند و اگر شما و امثال شماها نبوديد حق ما را غصب نمي كردند. دوستم گفت: فدايت شوم چاره اي ندارم. امام فرمود: اگر راه چاره را نشان دهم عمل مي كني؟دوستم عرض كرد: آري.
امام فرمود: هر چه از اين را به دست آورده اي كنار بگذار كساني را كه مي شناسي اموالشان را به آنان برگردان و آناني را كه نمي شناسي، هرچه از آنان گرفته اي از سوي آنان صدقه بده در اين صورت من بهشت را براي تو ضمانت مي كنم.
علي بن حمزه مي گويد: آن جوان لحظه اي فكر كرد و تصميم خود را گرفت و گفت: فدايت شوم فرمانت را پذيرفتم. سپس علي بن حمزه گفت: دوستم با ما به كوفه بازگشت،‌ هرچه داشت همه را به صاحبانش پس داد، حتّي لباسهاي تنش را خارج كرد. ما با دوستان خود مقداري پول و لباس و هزينه زندگي برايش فراهم كرديم. تا آنكه پس از مدّتي آن جوان مريض شد از او عيادت نموديم، دوستم در حال احتضار بود چشمانش را باز كرد و گفت: قسم به خدا كه همنشينت ( امام صادق ) به وعده اش وفا كرد. «  موسي خسروي، پند تاريخ،‌ جلد ۴، ص ۹۴»

  • دو نفر براي شكار خرس به جنگلي رفتند،‌ خرسي از دور پيدا شد، يك نفرشان كه خيلي ترسو بود فرار كرد و از درختي بالا رفت ولي ديگري كه نمي توانست از درخت بالا برود؛ شنيده بود كه خرس با مرده كاري ندارد از اين رو روي زمين دراز كشيد و خود را به مردن زد،‌ خرس نزديك او آمد و قدري در اطراف او گشت و او را بو كرد و بي آنكه آسيبي به او برساند از آنجا دور شد، بعد از رفتن خرس رفيقي كه از غايت ترس رفيق خود را تنها گذاشته بود و بالاي درخت رفته بود پائين آمد و چون شرمنده بود از اينكه رفيقش را گذاشته و فرار كرده بود شوخي اي به خاطرش رسيد و گفت: راستي بگو ببينم آن وقتي كه خرس، سر به گوش تو گذاشته بود چه مي گفت؟
    رفيقش جواب داد: « خرس به من گفت: با آدم ترسو رفاقت نكن. » «محمد محمدي اشتهاردي، پندهايي از تاريخ، ص ۲۰»
  • روزي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
    ديشب در خواب ديدم كه مردي نزد من آمد و گفت: برخيز! برخاستم، دو مرد را ديدم كه يكي ايستاده و در دست خود چيزي شبيه به عصاي آهنين دارد و آن را بر گوشه دهان مرد ديگري كه نشسته است فرو مي برد، و به اندازه اي فشار مي دهد كه تا ميان دو شانه اش مي رسد، آنگاه بيرون مي آورد، طرف اول خوب مي شود و در طرف ديگر دهان او داخل مي كند، قسمت ديگر را هم مانند قبلي پاره مي كند، به آن مرد كه مرا حركت داد گفتم اين چه كسي است و براي چه اين طور عذاب مي كشد؟گفت: اين مرد دروغگوست كه در قبر او را تا روز قيامت كيفر مي دهند.« شيخ عباس قمي، منتهي الامال، جلد ۱، ص ۳۳۸»
  • در کشف المحجوب آمده است : اندر حکایت است که مردی گرد کعبه طواف میکرد و میگفت : ( اللهم اصلح اخوانی) ( یا رب ! تو برادران مرا نیک گردان و آنان را اصلاح نما ) وی را گفتند : بدین مقام شریف رسیده ای / چرا خود را دعا نکنی که همهی برادران دینی خود را دعا کنی ؟ گفت : مرا برادران است / چون بدیشان برگردم اگر ایشان را در صلاح یابم / من به صلاح ایشان اصلاح شوم و اگر به فسادشان یابم / من به فساد ایشان مفسد شوم . چون قاعده صلاح من صحبت مصلحان بود / برادران و یاران خود را دعا کنم تا مقصود من از ایشان برآید ان شاء الله .         
  • همچنین عنوان بصری یکی از شیعیان امام صادق ع نزد حضرت مشرف شد / ولی چون لا مالک بن انس از عالمان اهل سنت رفت وامد داشت حضرت به او اعتنا نکرد . عنوان بصری میگوید .. من مالک را رها نمودم و در نزد پیامبر اکرم ص و تضرع نمودم تا قلب امام صادق ع بر من مهربان شود و سپس خدمت حضرت رفتم امام با گرمی از من استقبال کرد و انگاه سخنان گران بهایی درباره حقیقت علم برایم بیان نمود . این فرمایشات با عنوان حدیث عنوان بصری معروف است و توشه گرانبهایی است برای سالکان و عارفان کوی دوست .« بحار الانوار جلد ۱ / ص۲۲۶ »

 

اشعار در باب هم نشین

بر حذر باش اي تقي از يار بد           تا نيندازد ترا در کار بد

حق ذات پاک الله الصمد                که بود به مار بد از يار بد

مار بد جاني ستاند از سليم            يار بد مي راندش سوي جحيم

مار بد زخم ار زند بر جان زند         يار بد بر جان و بر ايمان زند

«عطار نیشابوری/مجموعه آثار عطار/پندنامه/در سه علامت بجهه متقی(مثنوی) ، کاشفی/لب لباب مثنوی کاشفی/عین دوم/شماره۵/نهر چهارم- در اقسام ریاضات – قسمت سوم(مثنوی) »

 

وحشت آموزد و خیانت و ریو                         گر نشیند فرشته ای با دیو

نکند گرگ پوستین دوزی                              از بدان نیکویی نیاموزی

لاجرم هم چون او گرامی شد                     با عزیزی نشست روزی چند

خاندان نبوتش گم شد                                 با بدان یار گشت همسرلوط

پی نیکان گرفت ومردم شد                       سگ اصحاب که روزی چند                   « سعدی شیرازی»

با بدان کم نشین که درمانی                       خو پذیر است نفس انسانی

با بدان کم نشین که صحبت بد                گر چه پاکی تو را پلید کند

آفتاب بدان بزرگی را                                      لکه ای ابر ناپدید کند                            « سنایی غزنوی»

از رفیق نا مناسب در جهان                      کن حذر تا از بلا یابی امان

همنشین بد تورا رسوا کند                         بلکه ایمان تو را یغما کند

وه چه خوش فرمود ان اهل طریق         این مثل در صحبت یار و رفیق

تا توانی کن حذر از یار بد                            یار بد بدتر بود از مار بد

مار بد تنها همی بر جان زند                       یار بد بر جان و بر ایمان زند                 « صغیر اصفهانی »

گلی‌ خوش‌بوی‌ در حمام‌ روزی                 رسید از دست‌ محبوبی‌ به‌ دستم‌

بدو گفتم‌ که‌ مشکی‌ یا عبیری                   ‌كه‌ از بوی‌ دل‌آویز تو مستم‌

بگفتا من‌ گِلی‌ ناچیز بودم                            ولیكن‌ مدتی‌ با گُل‌ نشستم‌

کمال‌ هم‌نشین‌ در من‌ اثر کرد                    وگرنه‌ من‌ همان‌ خاکم‌ که‌ هستم .              « کلیات سعدی شیرازی»

گر نشیند فرشته ای با دیو                           وحشت آموزد و خیانت و ریو

   از بدان نیکویی نیاموزی                            نکند گرگ پوستین دوزی                               «سعدی شیرازی»

بشنو از این پرده و بیدار شو                      خلوتی پرده اسرار شو                               « نظامی ، خمسه »

بياموزمت كيمياي سعادت                                    ز هم صحبت بد جدايي جدايي                  «حافظ»

اي نيك با بدان منشين هرگز                               خوش نيست وصله، جامه ي ديبا          «پروين اعتصامي»

 من نديدم سلامتي ز خسان                                گر تو ديدي، سلامِ من برسان            «سنايي»

 با مردمِ زشت نام همراه مباش                   كز صحبت ديگدان سياهي خیزد         «سعدي»

* اندر اين ره، صدهزار ابليس آدم روي هست/                                 تا هر آدم روي را زنهار كه آدم نشمري!               «سنايي»

* چون بسي ابليس آدم روي هست  /                                پس به هر دستي نشايد داد دست               «مولوي»

* يار بد بدتر بود از مار بد  /                     تا تواني مي گريز از يار بد                   

 مار بد تنها همي بر جان زند  /                        يار بد بر جان و بر ايمان زند»   « سعدی »           

  زينهار از قرين بد، زينهار /                   و قنا رَبّنا عذابَ النّار                  « سعدی »                                              

*  يار بد مار است هين بگريز از او  /                            تا نريزد بر تو، زهر آن زشت خو        « مولوي»         

* «دوست مشمار، آن كه در نعمت زند  /                   لافِ ياري و برادر خواندگي

   دوست آن باشد كه گيرد دستِ دوست  /          در پريشان حالي و درماندگي»          « سعدي»   

* با بدان كم نشين كه بد ماني /                                      خوپذير است نفس انساني               «سنايي»

* صحبت ابلهان چو ديگ تهيست  /                             از درون خالي از برون سيهيست    « سنایی »            

* همه كار تو باد با عقلا /                                                    دور بادي ز صحبت جهلا                  « سنايي »                                               

* نازنيني چو تو پاكيزه دل و پاك نهاد /                  بهتر آن است كه با مردم بد ننشيني           «حافظ »

* مكن با بدآموز هرگز درنگ  /                           كه انگور گيرد ز انگور رنگ از نفايس

* هم نشين تو از تو به بايد  /                              تا تو را عقل و دين بيفزايد                            «مولوي»

* منشين با بدان كه صحبت بد  /                                    گر چه پاكي، تو را پليد كند

   آفتابي بدين بزرگي را  /                                  پاره اي ابر ناپديد كند                                 «سنايي » 

* «پسر نوح با بدان بنشست   /                                       خاندان نبوتش گم شد

  سگ اصحاب كهف روزي چند /                        پي نيكان گرفت مردم شد                       « سعدي »                                                                   * هست تنهايي به از ياران بد  /                          نيك چون با بد نشيند بد شود                  « مولوي »                        

* با اهل هنر گوي گريبان بگشا  /                                    وز نااهلان تمام دامن دركش                 « حافظ »                                                                    گر نشیند فرشته ای با دیو /                                                 وحشت آموزد و خیانت و ریو [نیرنگ]

   از بدان جز بدی نیاموزی /                                               نکند گرگ پوستین دوزی                         « سعدی»  

* شرف نفس اگر همي خواهي  /                                      با فرومايه قيل و قال مكن                   «ابن یمین» 

* با فرومايه روزگار مبر /                                                      كز نيِ بوريا شكر نخوري                      «سعدی»

* ز ناجنس بگريز اگر آفتاب است /                     تو را سايه خود بس، اگر يار خواهي

* ای گل، به دستمال هوس پیشگان مرو /                    مگذار تا ز دست تو این رنگ و بو رود

* اگر خصم جان تو عاقل بود  /                                        به از دوستاري كه غافل بود

* از هم نفسي كه رنج دل خواهي برد /                          حقّا كه هزار بار تنهايي به

* مصاحب نبايد مگر بهر راحت /                                     چو زو رنج بيني نيايد به كاري

* مكن هم نشيني به هر بدسرشت  /                            كه دزدد از او طبع تو خوي زشت

* طلب كردم ز دانايان يكي پند  /                                    مرا گفتند: با نادان مپيوند

* صحبت اشرار مايه ي شقاوت است و مخالطتِ اخيار كيمياي سعادت.              كليله و دمنه

* دوستان به زندان به كار آيند كه بر سر سفره همه ي دشمنان، دوست نمايند.    سعدي  

* هر كه با بدان نشيند هرگز روي نيكي نبيند.                                                                        سعدي

* هركه با رسوا نشيند عاقبت رسوا شود ؛ تنهايي به ز هم جالس بد                  قابوس نامه   

* دوستي جاهل به دوستي خرس ماند.

* با بدان سر مكن كه بد گردي.

تا توانی می‏گریز از یار بد                            یار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند                       یار بد بر جان و بر ایمان زند
و یا دوست بد به ابر تیره‏ای تشبیه شده است كه خورشید با آن عظمت را می‏پوشاند؛
با بدان منشین كه صحبت بد                 گرچه پاكی تو را پلید كند
آفتاب بدین بزرگی را                                 پاره‏ای ابر ناپدید كند 

 

شبی درمحفلی با آه وسوزی           شنیدستم که مرد پاره‌دوزی

                   چنین می گفت با پیر عجوزی                              گلی خوش بوی در حمام روزی

                                                        رسید از دست محبوبی به‌دستم

                 گرفتم آن گل و کردم خمیری                                خمیری نرم و نیکو چون حریری

                 معطر بود و خوب و دل‌پذیری                                 بدو گفتم که مشکی یا عبیری

                                                          که از بوی دلاویز تو مستم

              همه گل‌های عالم آزمودم                                      ندیدم چون تو و عبرت نمودم

           چو گل بشنید این گفت‌ و شنودم                            بگفتا من گلی ناچیز بودم

                                                         ولیکن مدتی با گل نشستم

               گل اندر زیر پا گسترده پر کرد                              مرا با همنشینی مفتخر کرد

                 چو عمرم مدتی با گل گذر کرد                           کمال همنشین در من اثر کرد

                                                       وگرنه من همان خاکم که هستم                                             « ملک الشعرای بهار»

با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین                          با هر که نیست عاشق کم گوی و کم نشین.        ابوالسعید ابوالخیر

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن