ضرورت خودشناسی
ضرورت آموختن علم خودشناسی نخستین گامی است که بهعنوان پیشنیاز معرفی میشود. با تعمق در سبک و شیوۀ زندگی انسان در جوامع مختلف از دیدگاه جامعهشناسی، رفتار، اخلاق و گفتار، به نکاتی عجیب و درخور تأمل بر خواهیم خورد که مستلزم ریشهیابی است.
بر آن شدیم که با درنظر گرفتن بعد مکان، زمان(دورههای سنی) و زاویهای از علم روانشناسی نگاهی به نحوۀ رفتار و عملکرد انسانها در جایجای کرۀ خاکی داشته باشیم و آنچه را که در اثر پژوهش و نگرش منسجم به رفتارهای انسانها دریافت کردهایم، بهصورت مختصر با مخاطبان ارجمند به اشتراک بگذاریم.
اگر در آزمونی از همۀ انسانها پرسیده شود:
«صفات نادرست اخلاقی کدامند؟»
قطعاً همگی تکتک صفات نادرست را بهعنوان بدترین و نادرستترین خصوصیات اخلاقی اعلام میکنند. قریببهاتفاق انسانها غیبتکردن، تهمت زدن، قضاوت نادرست، برملاساختن رازهای دیگران، خیانت در امانت و دروغ را از صفات رذیلۀ اخلاقی قلمداد میکنند؛
آیا این شناخت خوب و بد، فقط مختص جامعۀ ایران یا جوامع اسلامی است؟ خیر.اگر امکان سفر به کشورهای گوناگون را ندارید تا صحت این مطلب را تحقیق کنید و یا طریقی جهت استناد این آزمون برای افراد غیر هموطن در دسترس ندارید، کافیست برخی از سریالها و مجموعههای نمایشی خارجی را که برآمده از فرهنگ و تفکر آموزشی آن جوامع است را بهیاد آورید. در همۀ جوامع انسانی، مبانی اخلاق و صفتهای اخلاقی و رفتاری انسان تعریف واحد و یکسانی دارد و میتوان ناپسندی دروغ، قضاوت نادرست، تهمت، بدرفتاری و… را بین افراد جوامع دیگر نیز تشخیص داد. آنها نیز سعی میکنند به انسانها این پیام را بدهند که برای زندگی سالم با هدف آرامش و سلامت روح و روان، باید رفتارهای زیبا و پسندیده بین افراد جامعه رواج پیدا کند؛ بنابراین تعریفی مشترک از خوبیها و بدیها بین همۀ انسانها وجود دارد. تمام انسانها از ماهیت خوب و بد اعمال و رفتار خود بهخوبی آگاه هستند. خداوند سبحان در آیه ۱۴ سوره مبارکه قیامت میفرمایند:
بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ؛
بلکه انسان خود از وضعش آگاه است.
اثرات روانشناسی حاصل از رفتارهای ناصحیح بر فرد، خانواده و جامعه:
اگر از دیگران سؤال کنیم که در تعامل با دیگران، چه رفتارهایی شما را آزار میدهد؟ احتمالاً از نحوۀ برخورد و سخنان نادرست، اخلاق ناپسند و خصوصیات اخلاقی ناشایست سایرین شکوه و شکایت سر خواهند داد. کسانی که با آنها زندگی میکنیم و به هر طریق با آنها ارتباط داریم، گاه باعث ایجاد آزار و اذیت روحی برای ما میشوند.
با رجوع به دوران کودکیم بهخاطر آوردم که اگر کسی در جمع با من بهگونهای ناشایست سخن میگفت یا عیوب و اشتباهات مرا برملا میساخت، رنجیدهخاطر میشدم و احساس حقارت میکردم. تکتک آن یادآوریها در زمان حال مرا آشفته و اندوهگین میکرد. در اکثر خاطراتم ردپای رفتارهای زشت و ناپسند سایر انسانها به چشم میخورد و بهسختی کسی را مییابم که آلوده به این زشتیها و اشتباهات نباشد.
تعامل با رفتارهای آزاردهندۀ دیگران:
در زندگی تمام انسانها، لحظاتی وجود دارد که آنها مورد آزار و بدرفتاری اطرافیان خود، قرار گرفتهاند و این باعث شده است که خاطرات بد و ناخوشایندی در ذهن ایشان ایجاد شود. اتفاقهایی که از آنها بهعنوان خاطرات تلخ زندگی خود یاد میکنند و زمینهساز تمام غمها و تلخکامیهای زندگی میشود.بهطور کلی اگر خاطرات زندگی خود را مرور کنیم، نقش بدرفتاریها و کجرفتاریهای انسانها در جایجایِ آن بارز است. انسانهایی که با رفتارهای زشت و دور از اخلاق خود ما را آزردهاند. از سوی دیگر در زندگی خود لحظاتی را بهخاطر می آوریم که انسانهای نیکو و بافضیلت ما را خشنود نمودهاند و در ذهن ما، خاطرههای دلپذیر ایجاد کردهاند. زندگی انسان سرشار از این خاطرات تلخوشیرین است.
اکنون سؤال اینجاست که آیا سازندگان خاطرات تلخِ ما از بدیها و بدرفتاریها بیخبر بودهاند و آنها را نمیشناختهاند؟ واضح است که تمام آنها از بدیها و ماهیت نادرست آنها آگاه بودهاند.
با آیا تمام این افراد از رفتار نادرست خود ناآگاه بودهاند؟ البته همه نسبت به تعریف نادرستی اعمال خویش اطلاع داشتهاند و با این وجود دست به انجام آن میزدند.
اما چرا؟ چرا یکدیگر را میرنجانند، در حالی که بدیِ آن را میدانند؟ و چرا من تنها اعمال دیگران را بهخاطر میآورم؟
من دو چشم و دو گوش دارم که در تمام لحظات زندگیام در حال ضبط صوت و تصویر عیوب و زشتیهای دیگران است، به همین دلیل تنها آنها را بهیاد میآورم. این خودمحوری باعث شد نکتهای را فراموش کنم و آن اینکه آیا من در اذیتوآزار و ایجاد خاطرات تلخ، منفی و آزاردهندۀ اطرافیان و دیگر خداوند سبحان در قرآن کریم میفرمایند:
وَ لَاتَکونُوا کالَّذِینَ نَسُوااللَّه فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِک هُمُ الْفَاسِقُونَ ؛
و همچون کسانی نباشید که خداوند متعال را فراموش کردند و خداوند متعال نیز آنها را به خودفراموشی گرفتار کردند، آنها فاسق و گنهکارند.
هرگز خود و بدرفتاری هایم را بهیاد نمیآورم و تنها خود را مظلوم تصور میکنم.
جای بسی تأمل و تفکر دارد که چرا طبق این آیۀ شریفه، فرشتهها با پیشبینی رفتار انسان بر کرۀ زمین، به خلقت او اعتراض کردند.
بهفرمودۀ قرآن کریم، روزی که خداوند متعال انسان را خلق میکردند، فرشتهها اعتراض کردند:
آیا کسی را میآفرینی که روی زمین فساد و جنگ و خونریزی خواهد کرد؟!
همانگونهکه خداوند بلندمرتبه در سورۀ بقره میفرمایند:
وَإِذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلَائِکةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یفْسِدُ فِیهَا وَ یسْفِک الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِک وَ نُقَدِّسُ لَک قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ
هنگامیکه پروردگار متعال تو به فرشتگان گفتند: من روی زمین، جانشین و حاکمی قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند: پروردگارا! آیا کسی را در زمین قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟ اگر هدف از آفرینش انسان عبادت است، ما تسبیح و حمد تو را بهجا میآوریم.
پروردگار متعال فرمودند: من حقایقی را میدانم که شما نمیدانید.
فساد در جوامع امروزی چه جایگاهی دارد؟آیا فساد فقط منحصربه انحرافات جنسی می شود؟مسلماً اینگونه نیست و فساد امروزه پهنۀ گستردهای را با ابعاد مختلف در بر میگیرد. کافی است شبکههای ماهوارهای را برای چند دقیقه رصد کنیم تا وجوه مختلف مفسده را آشکارا در آن بیابیم. از سوی دیگر میتوان در محافل، مراسمها و زندگی روزمرۀ انسانهای امروزی نیز این پدیده را بهوفور مشاهده کرد؛ همانطور که گفتهشد فساد ابعاد مختلفی دارد و بدرفتاریهای اجتماعی هم نوعی فساد محسوب میشود. بنابراین اگر بخواهیم «فساد»، «جنگ»، «خونریزی» و موضوعات اعتراض اشارهشده در آیۀ ۳۰ سوره بقره را بررسی کنیم، نوع بشر را غرق در منجلاب مفاسد رفتاری و جنسی مافوق تصوری مییابیم.
وقتی به اطراف خود توجه میکنم، به دادگاه خانواده سر میزنم، به دردودل آدمها گوش میدهم و کسانی را میبینم که با دنیایی از اشک و اندوه شکایت میکنند و از خیانتهای عاطفی و جنسی عزیزترین کسانشان به درد آمدهاند، به رخنۀ فساد در تمام ارکان زندگی بشر امروزی یقین پیدا میکنم.
روزبهروز مفاسد مالی در تمام دنیا افزایش مییابد. آیا میدانید فساد مالی تا چه میزان در زندگی انسان تأثیرگذار است؟ تا آنجا که امامحسین در روز عاشورا فرمودند:
وَیلَکُم مَا عَلَیکُم أن تَنصِتُوا إلَیَّ فَتَسمَعُوا قَولِی، فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکمْ مِنَ الْحَرَامِ.؛
اگر صدای مرا (کلام حق را) میشنوید، اما اثری در شما نمیگذارد، بدین علت است که مال حرام، در وجود شما آمیخته شده است.
زندگی امروز انسانها توأم با انواع معاملات آلوده و آمیخته با دروغ است که منجربه درآمدهای حرام میشود. رشوهدادن و دادوستدِ اجناس ناخالص از امور رایج در جوامع است. آیا همین درآمدهای حرام باعث نمیشود که نسلهای بشریت رفتهرفته بهسمت پستی و افول کشیده شود؟ آیا مظاهر فساد اخلاق، از قبیل انحرافات جنسی، فساد مالی و اقتصادی در جامعه مشهود نیست؟
حال وجه دیگر اعتراضات فرشتگان را بررسی کنیم. کافی است تنها چند دقیقه به اخبار جهان توجه کنیم تا دریابیم بیشترین حجم اخبار را وقایع جنگ تشکیل میدهد. جنگهای بینالمللی، کشتوکشتار، خونریزی. هر روز آتش جنگ در جایی برافروخته میشود. آری جنگ، اتفاقی که در عرصۀ تاریخ همیشه وجود داشته است و امروز نیز نوع بشر با آن دستوپنجه نرم میکند. این بشر غافل حتّی از جنگ و پیکارهای خود، فیلمهای رنگارنگ تهیه کرده و با لذت و سرگرمی به تماشای آنها مینشیند. همان جنگهای خانمانسوزی که میان همۀ مردم جهان اتفاق افتاده است و جان تعداد زیادی را گرفته است. امروز هم در اکثر نقاط دنیا صدای نالۀ مظلومان بلند است. جنگها بین انسانها ادامه دارد و هر روز دامنۀ آن گستردهتر میشود.
آیا این جنگها فقط جنگی بینالمللی و بین کشوری است؟آیا ما ضمن مراودات روزانۀ خود با اطرافیانمان در حال جنگ و نزاع نیستیم؟ آیا روابط افراد در زندگی اجتماعیشان دستخوش درگیریهای گوناگون نیست؟ این حجم از مشاجرهها و نزاعهای خانوادگی، قومی و قبیلهای بیتردید نشان از جدالی دارد که در اولین روز خلقت، فرشتگان را به اعتراض واداشت. جنگی که بین من و همکلاسیام، کودکان محلۀ من و خواهر و برادر من و حتی بین پدر و مادرم برای بهدستآوردن خواستهها و توقعات، بهصورت پنهان و آشکار و بهطور مداوم در جریان است. جنگهایی که متأسفانه گاهی به خونریزی منجر میشود و زخمهای جسمی و روحی بر جان و تن آدمیان باقی میگذارد، همه و همه گویای همین حقیقتند.
آیا همسران، با اینکه میگویند یکدیگر را دوست دارند، سر خواستههای خود جنگ ندارند؟ و هریک در پی آن نیستند که پیروز شوند و حرف خود را بر کرسی بنشانند؟ جنگهایی که گاه از کوچکترین مسائل مانند: گرما، سرما، نوع لباس و مهمانیها آغاز میشود و تا درگیری، طلاق عاطفی یا بعضاً جدایی ادامه مییابد.
در محیطهای کاری نیز انواع این جنگها به چشم میخورد و حاصل این جنگها کولهباری از تهمت، قضاوت، غیبت و… میشود. قدرتطلبی و جنگ بر سر پست و مقام به تخریب شخصیت انسانی دیگر منتهی می شود و تا جایی ادامه مییابد که منجربه ترور شخصیت انسانها میشود و عوارضی را بهجای میگذارد که محاسبهشدنی نیست. یا نزاع بین همسر، مادرزن، مادرشوهر و امثال اینها… . این جنگها چنان ریشهدار و رایج شده است که دربارۀ آن لطیفهها و مَثَلهایی ساخته شده که حاکی از حقیقت تلخ روابط نادرست بین انسانهاست. انسانهایی که عشق، دوستی و همزیستی را فراموش کردهاند و جنگ و ستیز را جایگزین آن ساختهاند و بهجای شعار «همدلی و همزبانی» مَثَل «دوری و دوستی» عَلَم کردهاند. مگر میشود در دوری، دوستی یافت؟! تنها با وجود فاصله، کمتر میتوانیم باهم مشاجره کنیم و بهناچار برخوردی صورت نمیگیرد.
چرا با وجود واقفبودن به خوبیها و بدیها و ایراد نصایح و رهنمودهای اخلاقی به فرزندانمان، خود رفتارهای نیکو را نادیده گرفته و مرتکب بدیها میشویم؟! چنانکه قرآن کریم میفرماید:
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ؛
آیا دیگران را به خوبی و نیکی دعوت میکنید، اما خودتان را فراموش کردهاید؛ در حالی که کتاب آسمانی را میخوانید. چرا در آن تفکر و اندیشه نمیکنید؟
چرا مدام در محاورات خود از دوره و زمانه شکایت میکنیم و این عبارت را بر زبان میآوریم که «جامعه خراب شده است.»مگر جامعه متشکل از من، خواهر من، مادر من، برادر من، پدر من و… نیست و تمام این منها جوامع، ادوار و عصرها را نمیسازند؟!
فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَلَوْ کرِهَ الْکافِرُونَ
(فقط) خداوند متعال را بخوانید و دین خود را برای او خالص کنید، هرچند کافران ناخشنود باشند.
عبارت «دین خود را برای خداوند متعال خالص کنید»، نشان میدهد که دینداری ما توأم با ناخالصی است. خلوص دین و دینِ خالص یعنی انجام خوبیها و دوری از تمام بدیها. پس چرا به این شیوه زندگی میکنیم؟ چون همه در طول تاریخ، خود [الهی] را گم کردهایم.
مصداق حدیث زیبای امامعلی که میفرمایند:
در تعجبم از کسی که (هرگاه چیزی را گم کند)، بهدنبال گمشدۀ خود میگردد و حال آنکه او خود را گم کرده است، ولی در طلب آن بر نمیآید.
چرا امروزه تعداد زیادی از فروشندههای بازار بهراحتی دروغ میگویند که فلان جنسشان مرغوب و یا اصیل است، در صورتیکه خود بهروشنی میدانند که این مطلب حقیقت ندارد؟ این جملات برایتان آشنا نیست؟:
«این لباس را برای مادرم، فرزندم، همسرم انتخاب کردهام، جنس آن عالیست…»
لباسی که با یکبار شستن، کوتاه میشود، رنگ خود را از دست میدهد و یا پرزدار میشود. این در حالیست که همگی میدانیم اگر در معاملهای دروغ گفته شود، آن معامله حرام است. یا در موردی دیگر یک جنس را گرانتر از قیمت واقعی خود بهفروش میرسانند که این نیز موجب حرمت یک معامله میشود. اختلاط در مال عرضهشده، احتکار و … نیز از جمله همین موارد هستند.
مولانا میگوید:کیستم من کیستم من چیستم من؟
بنابراین الزامی است برای درستزیستن و تغییر روش زندگی، علم خودشناسی را فرا گیریم. خودشناسی گام اول برای حرکت بهسوی تعالی است.
امامعلی میفرمایند:عارف حقیقی کسی است که خود را بشناسد و از بند وسواس شیطان و نفس اماره آزاد کند و از آنچه که او را از خداوند متعال دور میکند و موجب هلاکت اوست، پاکیزه سازد.
علم خودشناسی چیست؟ برای بهدستآوردن آن چه باید کرد؟ من کیستم؟ نامم فاطمه است، نام خانوادگیام علمداری، فرزند ولی، شمارۀ شناسنامه…، کد ملی…، نام مادر…، نام مادربزرگها…، نام پدربزرگها…، اقوام…، فامیل، فرزندم، همسرم… تمام اینها را میدانم؛ اما آیا خودشناسی دانستن این اطلاعات است؟ و اگر نه چه معنایی دارد؟
خودشناسی از دو بخش تشکیل شده است: «خود» + «شناسی».
«خود» برگرفته از من، یعنی انسان است؛ زیرا من موجودی به نام انسان هستم؛
«شناسی» یعنی شناخت من؛
شناخت، معرفت:
درک مفهوم شناخت یا همان معرفت به تعمق و توجه ویژهای نیاز دارد. تا امروز بر این باور بودهایم که خود را میشناسیم و ماهیت وجودی خود را اینگونه تعریف میکردیم. موجودی که نفس میکشد، اوقات زندگی خود را سپری میکند، ازدواج میکند، تولیدمثل میکند، جاده میسازد، ساختمان و صنعت ایجاد میکند، اتومبیل تولید میکند، حکومت میکند، کشورداری میکند، تعیین سیاست میکند، قانون اساسی ایجاد میکند و… .
در ادیان مختلف کراراً به مفهوم شناخت یا همان معرفت اشاره شده است. بهفرمودۀ امامصادق:
خداوند متعال هیچ عملی را جز با شناخت نمیپذیرند و هیچ شناختی را جز با عمل؛ پس هرکه شناخت پیدا کند، آن شناخت، او را به عمل رهنمون شود و کسی که عمل نکند، شناخت ندارد.
تعریف شناخت:
تعریف دقیق شناخت چیست؟ابتدا باید کلمۀ «شناخت» را بهخوبی درک کنیم و بعد بر اساس و پایۀ آن، دریابیم چه نوع شناختی از انسان مدنظر است که تاکنون از آن غافل بودهایم؟
چرا تا امروز این علم را فرانگرفتهام؟علمی که در قرآن کریم، این کتاب آسمانی و نیز در بسیاری از روایات برای فراگیری آن بسیار تأکید شده است.
در نگرش کلان به مفهوم شناخت انسان با دو مقولۀ ارتباطی بین انسانها و اجسام مواجه میشویم:. ۱.نیازی که انسان به شناخت اجسام و اشیا اطرافش دارد.
۲. نیاز انسان به شناخت اموری که در سرتاسر عمرش با آنها روبهرو میشود (شناخت صحیح در امور و کاربرد آن).
انواع شناخت:۱.شناخت اشیا، قبل از انتخاب ۲.شناخت صحیح در امور و کاربرد.
قبل از ازدواج، چه اطلاعاتی دربارۀ همسر آیندۀ خود جمعآوری میکنیم؟نام، نام خانوادگی، رنگ پوست، چهره، نام مادر، شغل و پیشۀ پدر، خانواده و ثروتش. از خویشان و نزدیکان او، شناخت کافی کسب میکنیم؟
در گذشته ازدواجهای سنتی اغلب با صلاحدید و خواست بزرگترها صورت میگرفت. ازاینرو بهدلیل ناآشنایی زوجین با یکدیگر و نبود شناخت کافی قبل از ازدواج، اغلب زنوشوهر زندگی سرد یا نهچندان مناسبی را میگذراندند و حتی تا پایان عمر، بنا به برخی مصالح، مانند آیندۀ فرزندان یا نسبتهای فامیلی و…، بهناچار یکدیگر را تحمل میکردند. گاهی هم زندگی نسبتاً خوبی ایجاد میشد؛ البته در نسل امروز نیز شاهد ازدواجهایی هستیم که با وجود دوستی چندساله یا چندماهۀ قبل ازدواج، اغلب ازدواجها با شکست روبهرو میشود. اگر از آنها پرسیده شود: مگر شما قبل از ازدواج از طرف مقابل شناخت پیدا نکردید؟ چرا سرانجام زندگی شما اینچنین شد؟ پاسخ میدهند:
«من به این میزان ایشان را نمیشناختم، بهطوری که امروز آگاهی پیدا کردهام.»
خداوند متعال در قرآن کریم میفرمایند:
وَ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لَا یغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیئًا ؛آنها هرگز به این سخن یقین ندارند. تنها از ظن و گمانِ بیپایه پیروی میکنند، با اینکه گمان هرگز انسان را بینیاز از حق نمیکند.
واقعیت است که ما حتی دربارۀ مهمترین تصمیمگیریهای زندگی خود، به کسب شناخت کامل و جامع مبادرت نمیورزیم.
…إِنْ یتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ مَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ… ؛…آنان فقط از گمانهای بیاساس و هوای نفس پیروی میکنند…
اگر روزی به زندان سر بزنیم و از یکی از زندانیها جویا شویم که چرا به این سرنوشت دچار شدید؟ چرا در زندان دنیا، دوباره در قفس مضاعفی حبس شدید؟ بسیار محتمل است که پاسخ دهد، همنشین بد و ناباب موجب گمراهی من شد. آیا دوستی ارتباط نیست؟ چرا ما برای دوستیهایمان شناخت را سرلوحۀ انتخاب قرار نمیدهیم؟ غافل از اینکه نبود شناخت باعث بهوجودآمدن حوادث و اتفاقاتی میشود که گاه هرگز نمیتوان آن را جبران کرد. چرا بهخاطر درگیرشدن در دام یک ارتباط، به اعتیاد کشیده میشویم؟ و با اعتیاد تمام سرنوشت زندگی و عمر خود را هدر میدهیم؟ و تمام مسیر زندگی را به غفلت و بیراهه میکشانیم؟
وَ لَا تَقْفُ مَا لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کلُّ أُولَئِک کانَ عَنْهُ مَسْئُولًا ؛از آنچه نمیدانی پیروی مکن، چراکه گوش و چشم و دلها همه مسئولاند!
بهقول جناب فردوسی که میگوید:
جهان سربهسر عبرت و حکمتست چرا زو همه بهر من غفلتست
به زیارت امامرضا مشرف میشویم؛ اما در حرم رعایت ادب و آدابِ زیارت را نمیکنیم. در جوار ضریح مطهر بهگونهای رفتار میکنیم که گرفتار حقالناس میشویم با اعمالی همچون ضربهزدن به دیگران، با صدای بلند دعاکردن و… . حتی گاهی اوقات در پارکینگ حرم، حقتقدم را رعایت نمیکنیم. غافل از اینکه امامرضا میفرمایند:
مَنْ کَانَ مِنَّا وَ لَمْ یُطِعِ اللهَ فَلَیْسَ مِنَّا؛
هرکس خودش را از ما بداند و خداوند متعال را اطاعت نکند، از ما نیست.