فصل اول- خودآگاهی

ورود انسان به دنیا

 

آیات قرآن کریم

هشدار خداوند به انسان و ورود به دنیا

سوره طاها آیات ﴿۱۱۷﴾ تا ﴿۱۲۴﴾

فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ﴿۱۱۷﴾

گفتيم: اي آدم اين دشمن تو و همسر تو است، مبادا شما را از بهشت بيرون كند كه به زحمت و رنج خواهي افتاد.

إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَى ﴿۱۱۸﴾

(اما تو در بهشت راحت هستي) در آن گرسنه نمي‏شوي، و برهنه نخواهي شد.

وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَى ﴿۱۱۹﴾

و در آن تشنه نمي‏شوي و حرارت آفتاب آزارت نمي‏دهد.

فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَّا يَبْلَى ﴿۱۲۰﴾

ولي شيطان او را وسوسه كرد و گفت اي آدم! آيا مي‏خواهي تو را به درخت عمر جاويدان و ملك فناناپذير راهنمائي كنم؟

فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿۱۲۱﴾

سرانجام هر دو از آن خوردند (و لباس بهشتيشان فرو ريخت) و عورتشان آشكار گشت و از برگهاي (درختان) بهشتي براي پوشاندن خود جامه دوختند، (بالاخره) آدم نافرماني پروردگارش را كرد و از پاداش او محروم شد!

ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى ﴿۱۲۲﴾

سپس پروردگارش او را برگزيد و توبه‏اش را پذيرفت، و هدايتش ‍ كرد.

قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى ﴿۱۲۳﴾

(خداوند) فرمود: هر دو (همچنين شيطان) از آن (بهشت) فرود آئيد، در حالي كه دشمن يكديگر خواهيد بود، ولي هر گاه هدايت من به سراغ شما آيد هر كس از هدايت من پيروي كند نه گمراه مي‏شود، و نه در رنج خواهد بود.

وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى ﴿۱۲۴﴾

و هر كس از ياد من رويگردان شود زندگي تنگ (و سختي) خواهد داشت، و روز قيامت او را نابينا محشور ميكنيم.

سوره اعراف آیات ﴿۱۹﴾ تا ﴿۲۷﴾

وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلاَ مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۱۹﴾

و اى آدم تو با جفت‏خويش در آن باغ سكونت گير و از هر جا كه خواهيد بخوريد و[لى] به اين درخت نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد شد.

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ ﴿۲۰﴾

پس شيطان آن دو را وسوسه كرد تا آنچه را از عورتهايشان برايشان پوشيده مانده بود براى آنان نمايان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از اين درخت منع نكرد جز [براى] آنكه [مبادا] دو فرشته گرديد يا از [زمره] جاودانان شويد.

وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ ﴿۲۱﴾

و براى آن دو سوگند ياد كرد كه من قطعا از خيرخواهان شما هستم.

فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَآنَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿۲۲﴾

پس آن دو را با فريب به سقوط كشانيد پس چون آن دو از [ميوه] آن درخت [ممنوع] چشيدند برهنگى‏هايشان بر آنان آشكار شد و به چسبانيدن برگ[هاى درختان] بهشت بر خود آغاز كردند و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از اين درخت منع نكردم و به شما نگفتم كه در حقيقت‏شيطان براى شما دشمنى آشكار است.

قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۲۳﴾

گفتند: پروردگارا! ما به خويشتن ستم كرديم و اگر ما را نبخشي و بر ما رحم نكني از زيانكاران خواهيم بود.

قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿۲۴﴾

فرمود: (از مقام خويش فرود آئيد در حالي كه بعضي نسبت به بعض ديگر دشمن خواهيد بود (شيطان دشمن شماست و شما دشمن او) و براي شما در زمين قرارگاه و وسيله بهره گيري تا زماني خواهد بود.

قَالَ فِيهَا تَحْيَوْنَ وَفِيهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ ﴿۲۵﴾

فرمود: در آن (زمين) زنده ميشويد، و در آن ميميريد و از آن (در رستاخيز) بيرون خواهيد آمد.

يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ ﴿۲۶﴾

اي فرزندان آدم! لباسي براي شما فرو فرستاديم كه اندام شما را ميپوشاند و مايه زينت شماست و لباس پرهيزگاري بهتر است، اينها (همه) از آيات خدا است شايد متذكر (نعمتهاي او) شوند.

يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿۲۷﴾

اي فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد آنچنان كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد و لباسشان را از تنشان بيرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد، چه اينكه او و همكارانش شما را مي‏بينند و شما آنها را نمي‏بينيد (اما بدانيد) ما شياطين را اولياي كساني قرار داديم كه ايمان نمي‏آورند.

سوره التین آیات ﴿۵﴾ و ﴿۶﴾

ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ ﴿۵﴾

سپس او را به پست‏ترين [مراتب] پستى بازگردانيديم .

إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ ﴿۶﴾

مگر كسانى را كه گرويده و كارهاى شايسته كرده‏اند كه پاداشى بى‏منت‏خواهند داشت.

سوره البقرة آیات  ﴿۳۰﴾ و ﴿۳۵﴾و﴿۳۶﴾ و﴿۳۷﴾و﴿۳۸﴾

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿۳۰﴾

نگامي كه پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در روي زمين جانشين و حاكمي قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند (پروردگاراآيا كسي را در زمين قرار ميدهي كه فساد و خونريزي كند؟ (زيرا موجودات زميني ديگر كه قبل از اين آدم پا به عرصه وجود گذاشتند، به حكم طبع جهان ماده نيز آلوده فساد و خونريزي شدند، اگر هدف از آفرينش انسان عبادت است) ما تسبيح و حمد تو را به جا مي‏آوريم، پروردگار فرمود: من حقائقي را مي‏دانم كه شما نمي‏دانيد.

توضیح : فهميده مي شود كه آدم و حوا از نخست براي زندگي و مرگ در زمين آفريده شده بودند و ساكن شدن آنها در بهشت به وسيله خداوند تنها براي آزمايش بوده است. راز آمدن آدم به زمين نيز چنين بوده كه به منظور محرز شدن مقام خليفه اللهي وي، برتري او را بر ملائكه اعلام كند. آنگاه دستور سجده كردن به او را بدان ها داده، سپس او و حوا را در بهشت ساكن سازد و بعد به زمين فرستاده شوند ليكن آدم و حوا بر اثر خطاي خود بر آن پيشي گرفته و به صورت تنبيهي و با سابقه خطا بر زمين آمدند.

وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۳۵﴾

و گفتيم اي آدم تو با همسرت در بهشت سكونت كن، و از (نعمتهاي) آن گوارا هر چه مي‏خواهيد بخوريد (اما) نزديك اين درخت نشويد كه از ستمگران خواهيد شد!

فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿۳۶﴾

پس شيطان موجب لغزش آنها شد، و آنانرا از آنچه در آن بودند (بهشت) خارج ساخت، و (در اين هنگام) به آنها گفتيم همگي (به زمين) فرود آئيد در حالي كه بعضي دشمن ديگري خواهيد بود، و براي شما تا مدت معيني در زمين قرارگاه و وسيله بهره برداري است.

فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿۳۷﴾

سپس آدم از پروردگار خود كلماتي دريافت داشت (و با آنها توبه كرد) و خداوند توبه او را پذيرفت، خداوند تواب و رحيم است.

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۳۸﴾

گفتيم همگي از آن (به زمين) فرود آئيد هرگاه هدايتي از طرف من براي شما آمد كساني كه از آن پيروي كنند نه ترسي بر آنهاست و نه غمگين مي‏شوند.

سوره انشقاق آیه ﴿۶﴾

يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ ﴿۶﴾

اي انسان! تو با تلاش و رنج به سوي پروردگارت مي‏روي و او را ملاقات خواهي كرد.

سوره الاعراف آیه ﴿۲۴﴾

قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿۲۴﴾

فرمود: (از مقام خويش فرود آئيد در حالي كه بعضي نسبت به بعض ديگر دشمن خواهيد بود (شيطان دشمن شماست و شما دشمن او) و براي شما در زمين قرارگاه و وسيله بهره گيري تا زماني خواهد بود.

سوره طه آیه ﴿۱۱۷﴾

فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ﴿۱۱۷﴾

گفتيم: اي آدم اين دشمن تو و همسر تو است، مبادا شما را از بهشت بيرون كند كه به زحمت و رنج خواهي افتاد.

 

روایات

حضرت امام صادق (ع):

از امام صادق (ع) راجع به بهشت آدم پرسیدم امام (ع) در جواب فرمود: باغى از باغ هاى دنیا بود که خورشید و ماه بر آن مى‏تابید، و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بیرون رانده نمى‏شد. « تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۶۲ »

روایت:

مطابق روایات معتبر اسلامی، هبوط آدم و حوا در مکه بوده است: آدم و حوا (علیهماالسلام) وقتی که از بهشت اخراج شدند، در سرزمین مکه فرود آمدند، حضرت آدم (علیه‌السلام) بر کوه صفا در کنار کعبه، هبوط کرد و در آنجا سکونت گزید، از این رو آن کوه را صفا گویند که آدم (علیه‌السلام) صفی الله (برگزیده خدا) در آنجا وارد شد و حضرت حوا (علیهاالسلام) بر روی کوه مروه (که نزدیک کوه صفا است) فرود آمد و در آنجا سکومت گزید. آن کوه را از این رو مروه گویند که مرئه (یعنی زن که منظور حوا (علیهاالسلام) باشد) در آن سکونت نمود. آدم(علیه‌السلام) چهل شبانه روز به سجده پرداخت و از فراق بهشت گریه کرد.  « علل الشرایع: ص ۴۹۱ – کافی: ج ۶، ص ۵۱۳- نورالثقلین: ج ۱، ص ۶۱ .»

 

سخن بزرگان

علامه طباطبائی

علامه طباطبائی در این زمینه می فرماید: هبوط به معنای خروج از بهشت و استقرار در زمین و ورود به زندگی پر مشقت دنیاست». ظاهر آیه، «قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین» و آیه ی بعد از آن «قال فیها تحیون و فیها تموتون و منها تخرجون»، این است که نحوه ی حیات بعد از هبوط با حیات قبل از هبوط (زندگی در بهشت) فرق دارد. این زندگی همراه با مشقت و سختی است، اما زندگی در بهشت یک زندگی آسمانی بوده که در آن گرسنگی و تشنگی و سختی نبوده است.

ایشان می گویند: بهشت آدم در آسمان بوده، هر چند که بهشت آخرت و جنت خلد، ( که هر کس داخلش شد دیگر بیرون نمیشود )، نبوده باشد.بله در این جا این سؤال باقى می ماند: که معناى آسمان چیست؟ و بهشت آسمانى چه معنا دارد؟ آن استاد فرزانه در جایی دیگر به این امر می پردازند و می فرمایند: بهشت آدم از بهشت‏هاى دنیا بوده، مراد این است که از بهشت‏هاى برزخى بوده، که در مقابل بهشت جاودان است.ایشان در تبیین هبوط و خروج شیطان از جمع ملائکه بعد از سجده نکردن که در آیه ی «قال فاهبط منها فما یکون لک ان تتکبر فیها فاخرج انک من الصاغرین» آمده است می فرماید: جمله ی «فاخرج انک من الصاغرین» تاکید است براى جمله ی «فاهبط منها»، براى این که هبوط همان خروج است، و تفاوتش با خروج تنها در این است که هبوط خروج از مقامى و نزول به درجه پایین‏تر است، و همین معنا خود دلیل بر این است که مقصود از هبوط فرود آمدن از مکان بلند نیست، بلکه مراد فرود آمدن از مقام بلند است .در جایی دیگر ایشان به نکته ی مهمی اشاره می کنند و می فرمایند: «امر به هبوط یک امر تکوینی (تکلیف تکوینی) است که بعد از سکونت در بهشت و ارتکاب اشتباه اتفاق افتاده است. پس در همین مخالفت با نهی الاهی و نزدیک شدن به درخت هیچ دینی در کار نبوده است و تکلیف الاهی در کار نبوده است پس بنابراین، گناهی عبودیتی و معصیت مولوی تحقق پیدا نکرده است».

در توضیح کلام المیزان باید گفت: نهی از نزدیک شدن به درخت مخصوص (الشجرة) یک نهی ارشادی بوده است همانند این که طبیب به مریض می گوید: اگر این غذا را بخوری به فلان بیماری مبتلا خواهی شد. در این جا هم خداوند فرموده است به این درخت نزدیک نشو و از میوه ی آن نخور؛ زیرا اگر از میوه ی این درخت بخوری، نتیجه اش خروج از بهشت است. از این کلام علامه طباطبائی بخوبی معنا و مراد از از هبوط و علت آن روشن می شود.

آیت الله جوادی آملی

آیت الله جوادی آملی با پذیرش بهشت برزخی بعنوان مسکن آدم و حوا ، می فرماید: حضرت آدم از نشئه ی فرا طبیعت به محدوده ی طبیعت منتقل شد و چنین انتقالی همان تنزل وجودی و مکانتی است.- همانند تنزل قرآن از نزد خدای سبحان برای هدایت مردم- نه تنزل بدنی و مکانی و علاوه این هبوط چون همراه با توبه و اجتباء حضرت آدم بوده است از آن به هبوط ولایت و خلافت یاد می شود.

« تفسیر تسنیم، ج۳، ص ۳۸۳»

هبوط ابلیس سقوط از منزلت بود، ولی هبوط آدم با حفظ کرامت، در زمین بود؛ یعنی استقرار در زمین مشترک بین آدم و ابلیس بود، اما ابلیس با فقد درجه ی پیشین وارد زمین شد و آدم با حفظ مرتبت قبلی در زمین مستقر شد.

 « تفسیر تسنیم، ج۳، ص ۳۷۴ و۴۰۸ و۴۶۶ »

پس شیطان دو نحوه هبوط داشت: ۱. هبوطی از جایگاه و منزلت فرشتگان که پس از استکبار از سجده ی برای آدم حاصل شد و لازمه ی آن هبوط از بهشت به عنوان منزلت و شان رفیع بود و آیه ی «قال فاهبط منها فما یکون لک ان تتکبر فیها فاخرج انک من الصاغرین».  

« طه، ۱۱۷»

  1. هبوطی از بهشت به عنوان یک مسکن موقت که برای اغوای آدم و حوا به آن راه پیدا کرده بود و این هبوط پس از اغوای آدم و حوا و به همراه آن دو بزگوار تحقق یافت.« تفسیر تسنیم، ج۳، ص۳۷۱-۳۷۵ »

 

اشعار

فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم                                 طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود                             سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض

نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار                                     کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت

تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق                              گر خورد خون دلم مردمک دیده سزاست

پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک                             بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

که در این دامگه حادثه چون افتادم                                     آدم آورد در این دیر خراب آبادم

به هوای سر کوی تو برفت از یادم                                        چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم                                 هردم آید غمی از نو به مبارکبادم

که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم                                 ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم                            « حضرت سعدی شیرازی »

                            

غرق دریای گناهی تا به کی؟                                        وز معاصی رو سیاهی تا به کی؟

جد تو آدم بهشتش جای بود                                        قدسیان کردند پیش او سجود

یک گنه کرد، گفتندش : تمام                                      مذنبی، مذنب، برو بیرون خرام!

تو طمع داری که با چندین گناه                                   داخل جنت شوی، ای رو سیاه                                      « شیخ بهایی نان و حلوا »

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن