فصل دوم - راه های پاکسازی اندیشه

خواب مغزی

 

خواب مغزی

اگر تمنای #حیات در کسی ایجاد شود، یعنی #علائم_حیاتی در او دیده شده!

🔻#حیات در قرآن، یعنی به‌تمام معنا زنده باشی، یعنی یک زندگی دیگر؛ نه این تجربۀ رایج مردم از زندگی! اگر سطح پایین‌تری از حیات را داشته باشی، طبق بیان قرآن در واقع مُرده هستی!

🔻قبل از دیندارشدن باید انگیزۀ زنده‌تر شدن در وجودت زنده شود. «لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا» (یس/۷۰)

لِيُنْذِرَ مَنْ كَانَ حَيًّا وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿۷۰

هدف اين است كه افرادي را كه زنده‏ اند انذار كند و بر كافران اتمام حجت شود و فرمان عذاب بر آنها مسلم گردد.

 یعنی پیامبر(ص) می‌‌خواهد کسی را انذار کند که زنده است! پس اول باید زنده شویم، تا پیامبر(ص) ما را بیدار کند.

🔻البته همین‌که #تمنای_حیات در کسی ایجاد شود و عشقِ به حیات پیدا کند، یعنی علائم حیاتی در او دیده شده است. باید احساس نیاز به حیات را در خودمان زنده کنی، تا مُرده نباشیم!

 

سوره اعراف آیات ﴿۱۴۶﴾ و ﴿۱۷۹﴾

سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ ﴿۱۴۶

به زودي كساني را كه در روي زمين به ناحق تكبر ميورزند از ايمان به آيات خود منصرف ميسازيم (بطوري كه) اگر هر آيه و نشانه‏ اي را ببينند به آن ايمان نمي‏آورند و اگر راه هدايت را ببينند راه خود انتخاب نمي‏كنند و اگر طريق گمراهي را ببينند راه خود انتخاب ميكنند (همه اينها) به خاطر آن است كه آيات ما را تكذيب كردند و از آن غافل بودند.

وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿۱۷۹

به طور مسلم گروه بسياري از جن و انس را براي دوزخ آفريديم، آنها دلها (عقلها)ئي دارند كه با آن (انديشه نمي‏كنند و) نمي‏فهمند و چشماني دارند كه با آن نمي‏بينند و گوشهائي دارند كه با آن نمي‏شنوند، آنها همچون چهار پايانند، بلكه گمراه تر اينان همانا غافلانند (زيرا با اينكه همه گونه امكانات هدايت دارند باز هم گمراهند)

سوره انعام آیات ﴿۱۲﴾ و ﴿۳۵﴾ و ﴿۳۶﴾ و (۱۲۲)

قُلْ لِمَنْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿۱۲

بگو از آن كيست آنچه در آسمانها و زمين است بگو براي خدا است، رحمت (و بخشش) را بر خود حتم كرده (و به همين دليل) همه شما را بطور قطع در روز قيامت كه در آن شك و ترديدي نيست مجتمع خواهد كرد، تنها كساني كه سرمايه‏ هاي وجود خويش را از دست دادند و گرفتار خسران شدند ايمان نمي‏آورند.

وَإِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿۳۵

و اگر اعراض آنها بر تو سنگين است چنانچه بتواني نقبي در زمين بزن يا نردباني به آسمان بگذار (و اعماق زمين و آسمانها را جستجو كن) تا آيه (و نشانه ديگري) براي آنها بياوري (ولي بدان اين لجوجان ايمان نمي‏آورند) اما اگر خدا بخواهد آنها را (اجبارا) بر هدايت جمع خواهد كرد (اما هدايت اجباري چه سود دارد؟) پس هرگز از جاهلان نباش.

إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَى يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ ﴿۳۶

تنها كساني اجابت (دعوت تو) مي‏كنند كه گوش شنوا دارند، اما مردگان (و آنها كه روح انساني را از دست داده‏ اند ايمان نمي‏آورند و) خدا آنها را (در قيامت) مبعوث مي‏كند سپس به سوي او باز ميگردند .

أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۲۲

آيا كسي كه مرده بود سپس او را زنده كرديم و نوري بر او قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه برود همانند كسي است كه در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد، اينچنين براي كافران اعمال (زشتي) كه انجام مي‏دادند تزيين شده است (و زيبا جلوه كرده.)

سوره فاطر آیات ﴿۱۹﴾ تا ﴿۲۲﴾

وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ ﴿۱۹

نابينا و بينا هرگز مساوي نيستند.  

وَلَا الظُّلُمَاتُ وَلَا النُّورُ ﴿۲۰

و نه ظلمتها و روشنائي!

وَلَا الظِّلُّ وَلَا الْحَرُورُ ﴿۲۱

و نه سايه (آرامبخش) و باد داغ و سوزان!  

وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ ﴿۲۲

و هرگز مردگان و زندگان يكسان نيستند، خداوند پيام خود را به گوش هر كس بخواهد ميرساند و تو نميتواني سخن خود را به گوش آنها كه در قبرها خفته‏ اند برساني!

سوره توبه آیه﴿۱۲۵﴾

وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُوا وَهُمْ كَافِرُونَ ﴿۱۲۵

و اما آنها كه در دلهايشان بيماري است پليدي بر پليديشان افزود و از دنيا رفتند در حالي كه كافر بودند.

سوره بقره آیات ﴿۱۷۰﴾ و ﴿۱۷۱﴾

وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ ﴿۱۷۰

و هنگامي كه به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل كرده است پيروي كنيد، مي‏گويند: بلكه ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم پيروي مي‏نمائيم، آيا نه اين است كه پدران آنها چيزي نمي‏فهميدند و هدايت نيافتند؟!

وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ ﴿۱۷۱

مثال (تو) در دعوت كافران مثال كسي است كه (گوسفندان و حيوانات را براي نجات از چنگال خطر) صدا مي‏زند، ولي آنها چيزي جز سر و صدا نمي‏شنوند (و حقيقت و مفهوم گفتار او را درك نمي‏كنند) اين كافران (در حقيقت) كر و لال و نابينا هستند و لذا چيزي نمي‏فهمند!

سوره زمر آیه ﴿۲۲﴾

أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۲۲

آيا كسي كه خدا سينه‏ اش را براي اسلام گشاده كرده، و بر فراز مركبي از نور الهي قرار گرفته (همچون كوردلاني است كه نور هدايت به قلبشان راه نيافته) واي بر آنها كه قلبهائي سخت در برابر ذكر خدا دارند، آنها در گمراهي آشكارند.

سوره نمل آیه ﴿۸۰﴾

إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ ﴿۸۰

تو نمي‏تواني سخنت را به گوش مردگان برساني و نمي‏تواني كران را هنگامي كه روي بر مي‏گردانند و پشت مي‏كنند صدا كني!

وَمَا أَنْتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ ﴿۸۱

و نيز نمي‏تواني كوران را از گمراهي برهاني، تو فقط مي‏تواني سخن خود را به گوش كساني برساني كه آماده پذيرش ايمان به آيات ما هستند و در برابر حق تسليمند.

وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ ﴿۸۲

هنگامي كه فرمان عذاب آنها رسد (و در آستانه رستاخيز قرار گيرند) جنبنده‏ اي را از زمين براي آنها خارج مي‏كنيم كه با آنها تكلم مي‏كند و مي‏گويد: مردم به آيات ما ايمان نمي‏آورند.

سوره روم آیه ﴿۵۲﴾

فَإِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ ﴿۵۲

تو نمي‏تواني صداي خود را به گوش مردگان برساني، و نه سخنت را به گوش كران هنگامي كه روي مي‏گردانند.

وَمَا أَنْتَ بِهَادِ الْعُمْيِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ ﴿۵۳

و (نيز) نمي‏تواني نابينايان را از گمراهيشان هدايت كني، تو تنها سخنت را به گوش كساني مي‏رساني كه ايمان به آيات ما مي‏آورند و در برابر حق تسليمند.

اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَيْبَةً يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ ﴿۵۴

خدا همان كسي است كه شما را آفريد در حالي كه ضعيف بوديد سپس بعد از اين ضعف و ناتواني قوت بخشيد، و باز بعد از قوت ضعف و پيري قرار داد، او هر چه بخواهد مي‏آفريند، و اوست عالم و قادر.

سوره انفال آیه ﴿۲۲﴾

وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ ﴿۲۱

و همانند كساني نباشيد كه مي‏گفتند: شنيديم ولي در حقيقت نمي‏شنيدند.

إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ ﴿۲۲

بدترين جنبندگان نزد خدا افراد كر و لالي هستند كه انديشه نمي‏كنند.  

وَلَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَأَسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ ﴿۲۳

و اگر خداوند خيري در آنها مي‏دانست (حرف حق را) به گوش آنها مي‏رسانيد ولي (با اين حالي كه دارند) اگر حق را به گوش آنها برساند سرپيچي كرده و روگردان مي‏شوند.

سوره حج آیه ﴿۴۶﴾

أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ ﴿۴۶

آيا آنها سير در زمين نكردند تا دلهائي داشته باشند كه با آن حقيقت را درك كنند يا گوشهاي شنوائي كه نداي حق را بشنوند چرا كه چشمهاي ظاهر نابينا نمي‏شود بلكه دلهائي كه در سينه‏ ها جاي دارد بينائي را از دست مي‏دهد!

سوره انعام آیات ﴿۱۱۰﴾ و﴿۱۱۶﴾

وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿۱۱۰

و ما دلها و چشمهاي آنها را واژگونه مي‏سازيم چرا كه در آغاز به آن ايمان نياوردند و آنان را در حال طغيان و سركشي به حال خود وامي گذاريم تا سرگردان شوند.

وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ ﴿۱۱۱

و اگر ما فرشتگان را بر آنها نازل مي‏كرديم، و مردگان با آنها سخن مي‏گفتند، و همه چيز را در برابر آنها جمع مي‏نموديم هرگز ايمان نمي‏آوردند، مگر آنكه خدا بخواهد ولي بيشتر آنها نمي‏دانند.

وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ ﴿۱۱۶

و اگر از بيشتر كسانى كه در [اين سر]زمين مى‏ باشند پيروى كنى تو را از راه خدا گمراه مى كنند آنان جز از گمان [خود] پيروى نمى كنند و جز به حدس و تخمين نمى ‏پردازند.

سوره ق آیه ﴿۲۳﴾ ( نتیجه خواب مغزی )

وَقَالَ قَرِينُهُ هَذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ ﴿۲۳

فرشته همنشين او مي‏گويد اين نامه اعمال او است كه نزد من حاضر و آماده است.

سوره توبه آیه﴿۱۲۵﴾

وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُوا وَهُمْ كَافِرُونَ ﴿۱۲۵

و اما آنها كه در دلهايشان بيماري است پليدي بر پليديشان افزود و از دنيا رفتند در حالي كه كافر بودند.

 

سوره جمعه آیه ﴿۵﴾

مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۵

كساني كه مكلف به تورات شدند ولي حق آن را ادا ننمودند مانند درازگوشي هستند كه كتابهائي را حمل مي‏كند، قومي كه آيات الهي را تكذيب كردند مثال بدي دارند، و خداوند جمعيت ظالمان را هدايت نمي‏كند.

سوره مائده آیه ﴿۶۰﴾

قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولَئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ ﴿۶۰

بگو: آيا شما را از كساني كه جايگاه و پاداششان بدتر از اين است با خبر كنم!! كساني كه خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته و مورد خشم قرار داده (و مسخ كرده) و از آنها ميمونها و خوكهائي قرار داده و پرستش بت كرده‏ اند موقعيت و محل آنها بدتر است و از راه راست گمراهترند.

وَإِذَا جَاءُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَقَدْ دَخَلُوا بِالْكُفْرِ وَهُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا كَانُوا يَكْتُمُونَ ﴿۶۱

و هنگامي كه نزد شما مي‏آيند مي‏گويند ايمان آورده‏ ايم (اما) با كفر وارد مي‏شوند و با كفر خارج مي‏گردند و خداوند از آنچه كتمان مي‏كردند آگاهتر است.

وَتَرَى كَثِيرًا مِنْهُمْ يُسَارِعُونَ فِي الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۶۲

بسياري از آنها را مي‏بيني كه در گناه و تعدي و خوردن مال حرام بر يكديگر سبقت مي‏جويند، چه زشت است كاري كه انجام مي‏دهند.

سوره یس آیه ﴿۶۷﴾

وَلَوْ نَشَاءُ لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَكَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِيًّا وَلَا يَرْجِعُونَ ﴿۶۷

و اگر بخواهيم آنها را در جاي خود مسخ ميكنيم (و به مجسمه‏ هائي بيروح مبدل ميسازيم) تا نتوانند راه خود را ادامه دهند يا به عقب برگردند.

وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَفَلَا يَعْقِلُونَ ﴿۶۸﴾

هر كس را كه طول عمر دهيم در آفرينش واژگونه ميكنيم (و به ناتواني كودكي باز ميگردانيم) آيا انديشه نمي‏كنند؟

سوره حشر آیه ﴿۱۹﴾

وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۱۹

و همچون كساني كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به خود فراموشي گرفتار كرد نباشيد، و آنها فاسق و گنهكارند.

سوره منافقون آیه ﴿۹﴾

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۹

اي كساني كه ايمان آورده‏ ايد اموال و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نكند، و هر كس چنين كند زيانكار است.

سوره یونس آیه ﴿۷﴾

إِنَّ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ ﴿۷

آنها كه اميد لقاي ما (و رستاخيز) را ندارند، و به زندگي دنيا خشنود شدند، و بر آن تكيه كردند، و آنها كه از آيات ما غافلند.

 

روایات

پیامبر اکرم (ص)

  • «لیس من مات فاستراح لمیت انّما المیت میت الاحیاء»؛

 مرده واقعی کسی نیست که از دار دنیا رحلت کرده و در دیار آخرت سکونت گزیده، بلکه مرده کسی است که در بین زندگان است، می خورد، می آشامد، راه می رود و حرکت می کند ولی از هدایت الهی بی بهره است و گرفتار فسق و کفر شده است. اینان مرده هایی متحرّکند، زنده های دل مرده اند، مرده های نه در قبرستان، بلکه در متن اجتماع هستند. « بحارالانوار، ج ۸۲، ص ۱۸۵.»

  • هنگامی که شمعون از علائم غافلان از حضرتش سؤال کرد، ایشان در جواب فرمودند: «اما علامة الغافل فأربعة؛ العمی و السهو و اللهو و النسیان »

 نشانه‌های غافل چهار چیز است: نابینایی (و بستن چشم بر روی حقایق) و سهو و لهو و نسیان (به گونه‌ای که گرفتار فراموشکاری و سردرگمی به شهوات و عدم توجه به سرنوشت آینده خویش می‌شود. « مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱، ص۱۲۲. »

  • أغفل الناس من لم یتعظ بتغیر الدنیا من حال الی حال.

 غافلترین مردم کسی است که از دگرگونی‌های دنیا پند نگیرد. « شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۹۵. »

امام علی (ع)

الناس نیام فاذا ماتوا انتبهو : مردم خوابند و وقتی می میرند بیدار خواهند شد.( مولى محمد صالح مازندرانى، شرح اصول كافى، ج ۹، ص ۱۸۰)

ما همه این حدیث را شنیده ایم و ترجمه کردیم که با مرگ حقیقت را درک می کنیم که البته این سخن درستی است و علامه در المیزان می فرمایند:

همان طور كه انسان در خواب، ادراك و حواس ظاهرش متوقف مى شود; مثلاً نمى تواند درك كند كه در خارج از عالم خواب، وقايع ديگرى اتفاق مى افتد. مردم نيز نمى دانند كه نسبت اين عالم به عالم آخرت، نسبت عالم خواب به عالم بيدارى است. وقتى مردند و پرده از مقابل چشمان مادّى شان كنار رفت، تازه بيدار مى شوند و مى فهمند كه زندگى واقعى، زندگى آخرت است. (الميزان، ج ۱۶، ص ۱۵۴ ـ ۱۵۵)

با توجه به این مطالب بنده قصد دارم راجع به این موضوع و دنیا و مرگ کمی صحبت کنم.

ما در این دنیا خواب هستیم و در واقع گویی خواب می بینیم ولی خودمان حس نمی کنیم مثال این موضوع واضح است. وقتی می خوابیم و خواب می بینیم در آن خواب حس نمی کنیم به جای دیگری تعلق داریم و همان زمان کوتاهی که در خواب هستیم گویی عمری طی شده و ما فقط تعلق به آن زندگی داریم. در خواب به همه جا سفر می کنیم، به زیارت می رویم، فقیر می شویم، ثروتمند، عارف، قاتل و… ممکن است در خواب زلزله بیاید، سیل شود و… اما وقتی بیدار می شویم گویی که این ها وجود نداشته و نمی توانیم درک کنیم که این ها کجا اتفاق افتاده؟ اما چند نکته بعد از بیداری وجود دارد اول اینکه تنها چیزی که با آن خواب برای ما می ماند تعبیر آن است که در این دنیا دامان را می گیرد چه خوب یا بد… و دوم حالت بیدار شدن ما از خواب است.. گاهی ما با آرامش چشمانمان باز می شود و بیدار می شویم، گاهی با وحشت بیدار می شویم، گاهی با صدای زنگ ساعت به سختی بیدار می شویم، گاهی نیمه شب و بی موقع بیدار می شویم بدون آنکه دلمان بخواهد.

حال مـرگ وقتی می میریم گویی از خواب بیدار شدیم و با خود می گوییم عجب خوابی مثلا می گوییم در خواب مهندس بودیم، عجب خانه ای داشتم، و امثال این ها…و باز تعبیر این خواب ها است که با ما می ماند…

فرض کنید در خواب اگر مردن را ببینید یعنی در این دنیا به عمر آن شخص اضافه می شود .. بعد از مرگ نیز این توع تعبیرها وجود دارد خداون ددر قرآن می فرماید: کسانی که مال یتیم را می خورند مانند آن است که آتش در شکمهایشان فرو می برند.. در این دنیا ما آتشی در شکم آن ها نمی بینیم پس تعبیر این امر پس از مرگ است که دامان فرد را می گیرد…

و زمان این خواب وقتی بیدار می شویم گاهی با آرامش می میریم یعنی با آرامش از این خواب بیدار شده ایم. گاهی با وحشت می میریم گاهی حس می کنیم زمانش نرسیده جوانیم… گاهی به زور با صدای زنگ ساعت فرشته مرگ بیدار می شویم  و می بینیم که در خواب بودیم…

گاهی بعد از اینکه از خواب بیدار می شویم با خود می گوییم کاش ادامه ی آن خواب را دیده بودم و گاهی که کابوس می بینیم خدا را شکر می کنیم که خوب شد بیدار شدم.. این حالات برای بعد از مرگ نیز وجود دارد.

بزرگانی هستند که وقتی به خواب می روند هوشیارانه است و خود خواب خود را رقم می زنند و در خواب می دانند که خوابند…

کاش ما هم بدانیم که خوابیم…و تعبیرهای خواب بعد از بیداری را درست رقم بزنیم.

  • آيا كسى‌هست كه پيش از آن‌كه عمرش به‌سر آيد ازخواب غفلت خــــــويش بيـــــدار شــــــود؟ « غررالحكم حدیث ۲۷۵۲»
  • کسی که غفلت بر او چیره شود، قلبش می‌میرد.« غررالحکم ، ح ۵۶۵۱ »
  • استمرار و دوان غفلت و بی‌خبری دیده بصیرت آدمی را کور می‌کند.« تصنيف غرر الحكم و درر الكلم » غررالحکم/۲۲/۴
  • اِتَّقِ اَیُّهَا السَّامِعُ مِنْ سَکْرَتِکَ وَ اسْتَیْقِظْ مِنْ غَفْلَتِکَ، وَ اخْتَصِرْ مِنْ عَجَلَتِکَ; اى شنونده! از مستى (مال و قدرت و مقام و نعمت) بپرهیز و از خواب غفلت بیدار شو و از شتابزدگى بکاه .« شرح فارسى غررالحکم، جلد ۷، صفحه ۲۹۶ »
  • أ لا مُستَيقِظٌ مِن غَفلَتِهِ قبلَ نَفادِ مُدَّتِهِ ؟ !

آيا كسى هست كه پيش از آن كه عمرش به سر آيد، از خواب غفلت خويش بيدار شود؟ « غرر الحكم : ۲۷۵۲. »

  • اِنتِباهُ العُيونِ لا يَنفَعُ مَع غَفلَةِ القُلوبِ .

 با وجود غفلت دلها، بيدارى چشمها سودى نمى بخشد.« غرر الحكم : ۱۸۷۰. »

 هان اى انسان! چه چيز تو را بر گناهت دلير كرد و چه چيز تو را به پروردگارت دلير ساخت و چه چيز تو را با نابودى خودت مأنوس و دمخور كرد؟ مگر درد تو دوايى ندارد؟ يا خواب تو را بيدارى نيست؟ « نهج البلاغة : الخطبة ۲۲۳. »

امام على عليه السلام : من قرآن را به شما آموختم و باب دلايل و براهين را به روى شما گشودم و آنچه را نمى شناختيد، به شما شناساندم و آنچه را كه از دهان به بيرون پرت مى كرديد، به مذاق شما گوارا ساختم. اى كاش كه نابينا بينا مى گشت، يا خفته بيدار مى شد!

« نهج البلاغة : الخطبة ۱۸۰. »

امام على عليه السلام : چه شده است كه شما را همچون بدنهاى بى جان و جانهاى بى بدن و عابدانِ نا پرهيزگار و بازرگانانِ بى سود و بيدارانِ خفته و حاضرانِ غايب و چشمدارانِ نابينا مى بينم؟ « نهج البلاغة : الخطبة ۱۰۸. »

  • «الجاهل میّت بین الاحیاء؛ » شخص جاهل مرده ای است در بین زندگان .« شرح غررالحکم، ج ۲، ص ۱۴۳. »
  • «الجاهل میّت و ان کان حیاً؛ »  شخص جاهل مرده است گرچه (جسمش) زنده باشد.« شرح غررالحکم ،ج ۱، ص ۲۹۳.»
  • « ان من عرف الایام لم یغفل عن الاستعداد » کسی که وضع روزگار ( و بی‌اعتباری دنیا) را بداند از آمادگی برای سفر آخرت غافل نمی‌‌شود. « ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۳، حدیث »
  • « واعلموا عبادالله ان الأمل یذهب العقل و یکذب الوعد و یحب علی الغفلة و یورث الحسرة» بدانید ای بندگان خدا! آرزوهای دراز، عقل انسان را می‌برد و وعده قیامت را دروغ می‌شمارد و انسان را بر غفلت ترغیب می‌کند و سرانجام، حسرت به بار می‌آورد.   « مجلسی، بحارالانوار، ج۷۴، ص ۲۹۳ »
  • چيزي مانند آتش جهنم نديدم كه فرار كننده از آن در خواب غفلت فرو رفته و متوجه آن نباشد و چيزي را هم مانند بهشت نديدم كه طالب آن خفته باشد .« خطبه ۲۸ نهج البلاغه »

حضرت زین العابدین (ع)

  • إلهی لم یکن لی حول فأنتقل به عن معصیتک إلا فی وقت ایقظتنی لمحبتک»

خدایا! من غافل بودم و هیچ توفیق حرکت نداشتم مگر آنگاه که تو مرا بیدار کردی؛ اما برای این بیداری، تلاش و کوشش لازم است. صدای انبیا وقتی به گوش کسی برسد، او را بیدار می کند؛ حتی اگر خوابیده باشد و انبیا هم آمده اند تا مردم خوابیده را بیدار کنند، ولی اگر خواب کسی، سنگین باشد، صدای انبیا هم چنین انسان خوابیده را بیدار نمی کند.« مناجات شعبانیه »

  • الهی ان انامتنی الغفلة عن الاستعداد للقائک فقد نبهتنی المعرفة بکرم آلائک .

پروردگار من! اگر غفلت مرا به خواب فرو برده و استعداد لقای تو را از من گرفته، شناخت کرم نعمتهایت مرا از این خواب غفلت بیدار ساخته است.« مناجات شعبانیه »

  • بِتَذْكيرِكَ لى مِنْ غَفْلَتى، وَ نَهَضْتُ بِتَوْفيقِكَ مِنْ زَلَّتى، وَ رَجَعْتُ

به یادآوری تو از خواب بى‏خبرى بيدار شدم، و به توفيق تو از آن لغزش برخاستم، « صحیفه سجادیه »

  • وَاَلْهِمْنا ما نُعِدُّهُ لَهُ، وَاَيْقِظْنا عَنْ سِنَةِ الْغَفْلَةِ بِالرُّكُونِ اِلَيْهِ، وَاَحْسِنْ بِتَوْفيقِكَ عَوْنَنا عَلَيْهِ. اَللَّهُمَّ وَاَشْرِبْ قُلُوبَنا
    ده، و ما را ملهم ساز كه براى نبرد با او چه بايد آماده كرد، و از خواب غفلتى كه سبب گرايش به اوست بيدار كن .

امام رضا (ع)

  • خداوند انسان های مسخ شده را عبرت و پندی برای مردم قرارداد و دلیل بر اینکه کسانی هستند که در صورت خلقی شان تبدیلی ایجاد شده است، و در این مسخ شباهتی از انسان قرار داد تا فهمیده شود این ها انسان های مورد غضب اویند . « تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۸۶. »

 

سخن بزرگان

حضرت لقمان حکیم

  • فرزندم هر چیزی نشانه‌ای دارد که با آن شناخته می‌شود… و غافل سه نشانه دارد: سهو و لهو و نسیان.«الشیخ الصدوق، خصال الصدوق، ص۱۳۸. »

 

حضرت سعدی شیرازی

شبی در بیابان مکه، از بی خوابی پای رفتنم نماند، سر بنهادم و شتربان را گفتم: دست از من بدار.گفت: ای برادر! حرم در پیش است و حرامی در پس، اگر رفتی بردی و اگر خفتی مردی.«کلیات سعدی، ص ۱۵۹ (گلستان باب دوم) »

 

اشعار

هر آنکس که در این حلقه نیست زنده به عشق      بر او نمرده به فتوی من نماز کنید «حافظ»

به روی ما زن از ساغر گلابی                                        که‌خواب آلوده ایم ای بخت بیدار «حافظ»

برخیز ز خواب تا شرابی بخوریم                    زان پیش که از زمانه تابی بخوریم

کاین چرخ ستیزه روی ناگه روزی                  چندان ندهد زمان که آبی بخوریم                                          « حکیم عمر خیام »

 

خواب غفلت گر به اين عنوان شود سنگين مرا                                    بالش پر مى شود سنگى که شد بالين مرا

آهم از دل تا به لب جولان کند در لاله زار                                               در گلو از بس گره شد گريه خونين مرا

بس که ترسيده است از خواب پريشان چشم من                               مى گزد چون مار و عقرب بستر و بالين مرا

از گرانى سنگلاخ آرد برون سيلاب را                                                     کى شود سنگ ملامت لنگر تمکين مرا؟

در چمن چون از خمار باده گردم بى قرار                                                 تاک از دست نوازش مى دهد تسکين مرا

من که چون خورشيد از خوانش به قرصى قانعم                                  مى کشد گردون چرا در خاک و خون چندين مرا؟

نيست از غفلت، نپردازم اگر دل را ز زنگ                                                ترسم اين آيينه روشن، کند خودبين مرا

ز آب تلخ و شور، روى خود نگرداندم ترش                                              تا چو گوهر استخوان در بحر شد شيرين مرا

درک فکر نازک من شاهد فهميدگى است                                                  مى کند تحسين خود، هر کس کند تحسين مرا

در مذاق من به است از خنده دندان نما                                                    اره گر بر سر گذارد جبهه پرچين مرا

مستمع را مى برد صائب کلام من ز هوش                                              کيست تا آيد برون از عهده تحسين مرا؟              « صائب تبریزی »

 

جهان در سرمه خوابید از خیال چشم فتانت                                چه سنگ بود یارب سایهٔ دیوار مژگانت

تحیر بر سراپای تو واکرده‌ست آغوشی                                         که چون طاووس نتوان دید بیرون‌گلستانت

کدورت تا نچیند جوهر شمشیر استغنا                                            به‌جای خون عرق می‌ریزد از زخم شهیدانت

بهارت را فسون اختراعی بود مستوری                                          قبای ناز چون‌گل‌کرد پیش‌از رنگ عریانت

مگر پشت لبی خواهد تبسم سبزکرد امشب                                  قیامت بر جگر می‌خندد ازگرد نمکدانت

به شوخیهای استغنا نگه‌واری تغافل زن                                        سرشکم لغزشی دارد نیاز طرز مستانت

سواد ناز روشن‌کرد حسن از سعی تعمیرم                                    سفالی یافت درگل‌کردن این خاک ریحانت

چه نیرنگ است سامان تماشاخانهٔ هستی                                     مژه بر خویش واکردم جهانی‌گشت حیرانت

شکست دل به آن شوخی ز هم پاشید اجزایم                             که‌گل‌کرد از غبارم‌گردهٔ تصویر پیمانت

به رنگی‌گل نکردم‌کز حجابت برنیاوردم                                         مصور داشت در نقشم کشیدنهای دامانت

حریف معنی تحقیق آسان‌کس نشد بیدل                                     چوتار سبحه چندین نقب‌می‌خواهدگریبانت                   « اقبال لاهوری »

 

ای دل غافل چه خوش خوابیده ای                  گوئیااز خویشتن رنجیده ای
یکدمی از خواب غفلت سربدار                           باتعقل بین وضع روزگار
خواب خرگوشی بنه بیدار باش                           گرگهابین در کمین هوشیارباش
تیز کرده بهر جانت نیش‌ها                                    تابه بیند جسمت از آن ریش ها
دیگری بر قصدمال وآبرو                                        بین جهان راپرزکینوهای وهو
دشمنی سهل است برجانت کنند                      بلک قصد دین وایمانت کنند
زین شیاطینهای انسی الامان                            که بر اندازند زجان خانمان
بدتر از ابلیس افسون میکنند                             جمله دلهاراپراز خون میکنند
گربخواهی باشی زینها درامان                          کن توکل بر خداوند جهان
ماسوی الله رازقلبت دورکن                                 این دلت بایاد حق معمورکن
وارهان خودرازاوباشدنی                                     کن علائق قطع از هرفاسقی
گربخواهی باشی جانادر امان                            کن عبادت بر خداوند جهان
حافظت باشد در این دهر دنی                           در امانی از عدو ورهزنی
باشی اندر روز محشر سرفراز                            راضی از توآن کریم کارساز
آتش دوزخ شود بهرت حرام                             دربهشت جاودان سازی مقام
باش انسان بفکرخویشتن                                  بس بودان در کمینهااهرمن                                                                « ناشناس »

 

یا رب تو زخواب ناز بیدارش کن                وز مستی حسن خویش هشیارش کن

یا بی‌خبرش کن که نداند خود را                 یا آنکه زحال خود خبردارش کن                                                     (( ابو سعید ابو الخیر ))

بار دگر آن صبح بخندید و بتابید                          تا خفته صدساله هم از خواب دَرآمد                                     «مولانا»

 

پاکی و منزهی و بی همتایی                                                                کس را نرسد ملک بدین زیبایی

خلقان همه خفته‌اند و درها بسته                                                     یا رب تو در لطف بما بگشایی                             (( ابو سعید ابو الخیر ))

 

ای غنچه خوابیده چو نرگس نگران خیز                              کاشانه ی ما رفت بتاراج غمان خیز

از ناله مرغ چمن از بانگ اذان خیز                                          از گرمی هنگامه آتش نفسان خیز

                                     از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

                                                              از خواب گران خیز

خورشید که پیرایه بسیمای سحر بست                                آویزه بگوش سحر از خون جگر بست

از دشت و جبل قافله ها رخت سفر بست                            ای چشم جهان بین بتماشای جهان خیز

                                       از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

                                                           از خواب گران خیز

خاور همه مانند غبار سر راهی است                                     یک ناله خاموش و اثر باخته آهی است

هر ذره این خاک گره خورده نگاهی است                         از هند و سمرقند و عراق و همدان خیز

                                        از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

                                                         از خواب گران خیز

دریای تو دریاست که آسوده چو صحراست                     دریای تو دریاست که افزون نشد و کاست

بیگانه ی آشوب و نهنگ است چه دریاست                     از سینه چاکش صفت موج روان خیز

                                           از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

                                                          از خواب گران خیز

این نکته گشاینده اسرار نهان است                                   ملک است تن خاکی و دین روح روان است

تن زنده و جان زنده ز ربط تن و جان است                        با خرقه و سجاده و شمشیر و سنان خیز

                                        از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

                                                           از خواب گران خیز

ناموس ازل را تو امینی تو امینی                                           دارای جهان را تو یساری تو یمینی

ای بنده ی خاکی تو زمانی تو زمینی                                   صهبای یقین در کش و از دیر گمان خیز

                                       از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

                                                            از خواب گران خیز

فریاد از افرنگ و دلآویزی افرنگ                                          فریاد ز شیرینی و پرویزی افرنگ

عالم همه ویرانه ز چنگیزی افرنگ                                        معمار حرم باز به تعمیر جهان خیز

                                        از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

                                                            از خواب گران خیز                                                                                      « اقبال لاهوری »

 

هوشم به نگاهی برد، جانانه چنین باید                                  یک جرعه خرابم کرد، پیمانه چنین باید

تا کرد بنا عشقت، افسانهٔ هجران را                                      در خواب فنا رفتم، افسانه چنین باید

از بس که غبار غم، از سینه بشد رُفته                                   تا زانوی دل گرد است، این خانه چنین باید

بیگانه به دور من، رخساره کند پنهان                                    رنجش نتوان کردن، بیگانه چنین باید

نادیده جمال او، مهرش ز دلم سر زد                                     ناکاشته می روید، این دانه چنین باید

می بینم و می جویم، می چینم و می ریزم                           می خندم و می گریم، دیوانه چنین باید

در خون، جگرعرفی، می غلتد و می سوزد                          در آتش خود رقصد، پروانه چنین باید                               « عرفی شیرازی »

 

یک لحظه چراغ آرزوها پف کن                                          قطع نظر ازجمال هریوسف کن
زین شهد یک انگشت به کام توکشم                              ازلذت اگر مست نگردی تف کن                                             « ابو سعید ابو الخیر »

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن