شناخت قوانین

آزمون

 

فهرست مباحث آزمون
  • آمدن به دنیا (آزمون)
  • علت آزمون: تشخیص و غربالگری
  • انواع آزمون‌ها
  • آزمون پیامبران

 

آمدن به دنیا (آزمون)

 امتحان در لغت

این موضوع در لغت با الفاظ امتحان، ابتلاء، تمحيص و فتنه بكار رفته است. امتحان از ريشه (محن)؛ گداختن نقره و غيره و پاك كردن آن از آلودگي{۱}و ابتلاء از ريشه (بلي)؛ كهنه شدن {۲} است، تمحيص (مَحْص)؛ خالص شدن چيزى است از عيبى كه در آن هست.{۳} و كلمه «فتنه» در اصل به معناى انداختن طلا در كوره آتش است تا خالصي­ها از ناخالصي­ها تمييز داده شود.{۴}

در اصطلاح امتحان آزمودن و آشكارساختن حقيقت چيزي{۵} است و امتحان را از آن جهت ابتلاء گويند كه گويا ممتحن، امتحان شده را از كثرت امتحان كهنه مي­كند {۶}كه هم در خير استعمال مي­شود و هم در شر {۷}در اينجا مقصود از تمحيص؛ آزمايش انسان به وسيله تكاليف سخت و دشوار است تا خوبان از بدان جدا شوند. {۸}كلمه فتنه نيز به معناى هر عملى است كه به منظور آزمايش حال چيزى انجام گيرد. {۹}

 

” سنت امتحان “

امتحان يك سنت هميشگى و جاودانى الهى{۱۰}است كه امتحان كننده آن خداست{۱۱} تمام جهان، صحنه آزمايش و تمام مردم حتى پيامبران نيز مورد امتحان قرار مى‏گيرند و سنتى است كه در تمام امت هاى پيشين نيز جارى بوده است.

«آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم» به حال خود رها مى‏شوند و آزمايش نخواهند شد؟! ما كسانى را كه پيش از آنان بودند آزموديم (و اينها را نيز امتحان مى‏كنيم) بايد علم خدا درباره كسانى كه راست مى‏گويند و كسانى كه دروغ مى‏گويند تحقق يابد.{۱۲}

در مقام ادعا هر كس مى‏تواند خود را برترين مؤمن، بالاترين مجاهد و فداكارترين انسان معرفى كند، بايد وزن و قيمت و ارزش اين ادعاها از طريق آزمون روشن شود؟{۱۳} در اين ميان آزمايش انبياء شديدتر از ديگران است. پس از آن آزمايش اوصياء آنان و از آن پس صفوف مؤمنان؛ هر صفى كه به اوصيا و انبيا نزديكتر باشند، آزمايش مشكل­ترى دارند{۱۴} زيرا شدت بليات تابع شدت ادراك است و هر كس عظمت و جلالت ربوبيت را بيشتر ادراك كند و مقام مقدس حق متعال را زيادتر بشناسد امواج امتحانات بيشتری متوجه او مي­شود.{۱۵}

 

” فلسفه و حکمت امتحان “

از موضوعاتى كه در آيات قرآنى بسيار تذكر داده شده و در آن حدود بيست مرتبه اين مسئله مطرح شده{۱۶} و بندگان را به آن متوجه ساخته است. موضوع امتحان است كه حتي هدف خلقت، آزمايش انسان دانسته شده است.اين امتحان الهى براى كشف امرى بر خداوند نيست. زيرا خداوند چيزى بر او پوشيده و پنهان نيست تا به وسيله آزمايش كشف شود. برای حكمت امتحان می­توان به موارد ذيل اشاره کرد:

    1. افزايش ايمان و پيدايش يقين: «تعداد (خازنان جهنم) را جز براى آزمايش كافران معين نكرديم تا اهل كتاب (يهود و نصارى) يقين پيدا كنند و بر ايمان مؤمنان بيفزايد{۱۷}با توجه به اين آيه، آزمايش الهي به صورت ذكر تعداد نگهبانان جهنم موجب افزايشايمانمؤمنان و پيدايش يقين بر گفته رسول خدا صلی الله علیه و آله از طرف اهل كتاب گرديد.
    2. تربيت: اين يك قانون كلى و سنت دائمى پروردگار است كه براى شكوفاكردن استعدادهاى نهفته (و از قوه به فعل رساندن آنها) و پرورش دادن بندگان آنان را مى‏آزمايد؛ همان گونه كه فولاد را براى استحكام بيشتر در كوره مى‏گدازند تا به اصطلاح آبديده شود، آدمى را نيز در كوره حوادث سخت پرورش مى‏دهد تا مقاوم گردد.{۱۸}
    3. تصفيه قلوب: «(امتحانات) براى اين است كه خداوند، آنچه در سينه‏هايتان پنهان داريد، بيازمايد و آنچه را در دلهاى شما (از ايمان) است، خالص گرداند{۱۹}

 ۴.تقوي: «خداوند دلهايشان را براى تقوا خالص (امتحان) نموده است{۲۰}

 ۵.توبه و بازگشت به سوي خدا: «و آنها را با نيكى‏ها و بدى‏ها آزموديم، شايد بازگردند.{۲۱}

    1. جداسازي صفوف خوبان از بدان: «چنين نبود كه خداوند، مؤمنان را به همان‏گونه كه شما هستيد، واگذارد مگر آن كه ناپاك را از پاك جدا سازد{۲۲}امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند مردم را امتحان مي­كند تا معلوم شود نيكوكارتر كيست{۲۳}
    2. شكوفايى استعدادها: اگر آزمايش الهى نبود، استعدادها شكوفا نمى‏شد و درخت وجود انسان ثمره و نتیجه نمی­داد.
    3. ظهور عمل: اميرمؤمنان على علیه السلام تعريف زیبایی در زمينه فلسفه امتحانات الهى دارد: “گرچه خداوند به روحيات بندگانش از خودشان آگاهتر است ولى آنها را امتحان مى‏كند تا كارهاى خوب و بد كه معيار پاداش و كيفر است از آنها ظاهر گردد.{۲۴}
    4. عبرت: «آيا آنها نمى‏بينند كه در هر سال يك يا دو بار آزمايش مى‏شوند؟! بازتوبه نمى‏كنند و متذكر هم نمى‏گردند{۲۵}و عبرت نمي­گيرند.

۱۰.تكميل نفوس{۲۶}و رسيدن به مراتب عالي: از جمله آثار آزمايش افراد بشر در اين جهان آنست كه گروهى از اهل ايمان در اثر اداء وظايف و صبر در برابر ناگواري ها به مراتب عالى از ايمان و فضيلت مي رسند.

۱۱.مشخص شدن ادعاها{۲۷}.

۱۲.افزايش روحيه صبر: «و بعضى از شما را وسيله امتحان بعضى ديگر قرار داديم آيا صبر و شكيبايى مى‏كنيد (و از عهده امتحان برمى‏آييد){۲۸}

۱۳.افزايش روحيه رضايت.

۱۴.افزايش روحيه سپاس­گزاري : از جمله آثار آزمايش آنست كه گروهى كه درباره سپاس از نعمت هاى پروردگار و اداء وظايف استقامت مي­نمايند و هرگز نعمتى را كفران ننموده و فرصتى را از دست نمي­دهند{۲۹} اگر خداوند براى آزمايش يا هدف ديگر بخواهد زيانى به افراد برساند جز خود او كسى توان برطرف كردن آن را ندارد و اگر براى آنها خيرى بخواهد هيچ كس مانع فضل او نخواهد شد.

 

” انواع امتحان “

آزمايش انسان‏ها يك سنت قطعى الهى است لكن ابزار آن متفاوت است: نعمت‏، خير و شر، آمدن انبيا، جان، مرگ و حيات، جلوه‏هاى زندگى دنيا، وفاى به تعهدات، تعبير خواب، خود مردم‏، جنگ و جهاد، حوادث تلخ، حوادث شيرين، تفاوت‏هاى اجتماعى، تمايلات انسان، متشابهات قرآن، شكست‏ها، پرداخت زكات، شنيدن تحقير و هجو و آزار ديدن از دشمن، آمدن شريعت جديد، مسأله ى شكم و غذا، روزه گرفتن، آزادى، دانش{۳۰}، فرزندان و اموال، بلا،{۳۱} وساوس شيطان،{۳۲}غيبت،{۳۳}پول دادن{۳۴}خوف، نقص ثمرات،{۳۵}زينت{۳۶}و… خداوند مؤمنان را تمرين داده يا سختى و مشقت را بر آنان تحميل مى‌كند تا با اين امتحان الهى، قلبهايشان به تقوا متخلق گردد.

نتيجه اين‌گونه دستيابى به تقوا آن است كه شخص به رسول اكرم صلى الله عليه و آله احترام گذاشته و هنگام سخن گفتن در محضر ايشان صداى خود را فرود مى‌آورد: «اِنَّ الَّذينَ يَغُضّونَ اَصوتَهُم عِندَ رَسولِ اللّهِ اُولئِكَ الَّذينَ امتَحَنَ اللّهُ قُلوبَهُم لِلتَّقوى».(سوره حجرات آیه ﴿۳﴾»

 

” تفاوت امتحان الهى و امتحان‏ بشری “

يكي از تفاوت هاي كه بين امتحان الهى و امتحان هاى معمول نزد ما انسان ها هست اين است كه غالباً ما نسبت به باطن حال اشيا جاهليم و مى‏خواهيم با امتحان آن حالت از آن موجود را كه براى ما مجهول است روشن و ظاهر سازيم ولى از آنجا كه جهل در خداوند سبحان متصور نيست چون كليدهاي غيب نزد او است لذا امتحان او از بندگان براى كشف مجهول نيست بلكه تربيت عامه الهيه است نسبت به انسان ها كه او را به سوى حسن عاقبت و سعادت هميشگى دعوت مى‏كند.از اين نظر امتحان است كه حال هر انسانى را براى خودش معين مى‏كند تا بداند از اهل كدام خانه است؛ اهل دار ثواب است و يا دار عقاب؟{۳۷}

 

” نحوه برخورد با امتحان “

آدمي در برخورد با امتحانات الهي، رفتارهاي گوناگوني از خود نشان مي­دهد. گروهى از عهده امتحانات برآمده و گروهى مردود مى‏شوند. مثلا مساله “ترس” كه پيش مى‏آيد گروهى خود را مى‏بازند و به خاطر اين كه كوچكترين ضررى به آنها نرسد شانه از زير بار مسئوليت خالى مى‏كنند اما گروهى ديگر در برابر عوامل ترس باايمان و توكل بيشترى خود را براى هر گونه فداكارى مهيا مى‏كنند. در برابر سائر مشكلات و عوامل امتحان ديگر همچون گرسنگى و زيانهاى مالى و جانى نيز همه مردم يكسان نيستند.{۳۸}

پس صبر و راضي شدن به مقدرات الهي هر چند سخت است بهترين روش در برخورد با امتحانات الهي مي­باشد. «انسان هنگامى كه پروردگارش او را براى آزمايش، اكرام مى‏كند و نعمت مى‏بخشد (مغرور مى‏شود و) مى‏گويد: «پروردگارم مرا گرامى داشته است و اما هنگامى كه براى امتحان، روزيش را بر او تنگ مى‏گيرد (مأيوس مى‏شود و) مى‏گويد: «پروردگارم مرا خوار كرده است!»

 

راه پيروزى در امتحان “

در اينجا سؤال ديگرى پيش مى‏آيد و آن اين كه حال كه همه انسانها در يك امتحان گسترده الهى شركت دارند. راه موفقيت در اين آزمايش ها چيست؟

    1. نخستين و مهمترين گام براى پيروزى، صبر و پايدارى است.
    2. توجه به گذرابودن حوادث اين جهان و سختي ها و مشكلاتش و اين كه اين جهان گذرگاهى بيش نيست. عامل ديگرى براى پيروزى محسوب مى‏شود{۳۹}
    3. استمداد از نيروى ايمان و الطاف الهى عامل مهم ديگرى است.
    4. توجه به تاريخ پيشينيان و بررسى موضع آنان در برابر آزمايش هاى الهى براى آماده ساختن روح انسان نسبت به امتحانات پروردگار بسيار مؤثر است. اصولا اگر انسان در مسائلى كه براى او پيش مى‏آيد احساس تنهايى كند از نيروى مقاومتش كاسته خواهد شد اما توجه به اين حقيقت كه اين مشكلات طاقت‏فرسا و آزمايش هاى سخت الهى براى همگان در طول تاريخ وجود داشته سبب افزايش نيروى پايدارى انسان مى‏گردد.
    5. توجه به اين حقيقت كه همه اين حوادث در پيشگاه خداوند رخ مى‏دهد و او از همه چيز آگاه است عامل ديگرى براى پايدارى است{۴۰}

 

” آثار توفيق در امتحان “

آمرزش{۴۱} شما را به وسيله آنچه در اختيارتان قرار داده بيازمايد به يقين پروردگار تو سريع العقاب و آمرزنده مهربان است. (كيفر كسانى را كه از بوته امتحان نادرست درآيند، زود مى‏دهد و نسبت به حق پويان مهربان است.){۴۲}

    1. درود خداوند
    2. رحمت و هدايت يافتگي{۴۳} قطعاً همه شما را با چيزى… آزمايش مى‏كنيم و بشارت ده به استقامت ‏كنندگان! …اينها، همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هستند هدايت‏يافتگان{۴۴}
  1. خوش نامي{۴۵}

 

” شكست در امتحان “

آزمايش انسان يعنى نموداركردن توانائى و ايستادگى او در سختى و خوشى كه در برابر مال و مقام و تندرستى و فراهمى خواسته‏ها و يا خوارى و نادارى و بيمارى و بيچارگى چگونه نمودار خواهد شد؟ اگر ميانه‏رو و فروتن و نكوكار و شكيبا بود آزموده است و نتيجه‏ى امتحان او خوب خواهد بود و اگر اسراف كار و خودخواه و مردم آزار و ناشكيبا بود، شكست يافته و بى‏بهره است و خود درمى‏يابد كه ناتوان است و بايد به انديشه‏ى اصلاح خود باشد{۴۶}كه شكست گونه‏اى از امتحان است و قهرمانان در هنگام شكست شناخته مى‏شوند{۴۷} اگر در اين دنيا و در اين آزمايش ناكام شويم و شكست بخوريم در آخرت نيز ناكام خواهيم شد و اگر در اينجا پیروز شويم در آنجا به كاميابى خواهيم رسيد.

 

تحقیق ضمینه در باب آزمون

آنچه در زبان فارسى به نام “آزمایش” و یا “آزمودننامیده می شود، در قرآن با واژه های مختلف آمده است: ” ابتلاء ، بلا ، فتنه و تمحیص” از جمله آنها است .

خداوند در قرآن کریم می فرماید: من انسان ها را آفریدم تا آنها را بیازمایم که کدام یک از آنها بهتر عمل مى‏کنند: ” آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل مى‏کنید، و او شکست‏ناپذیر و بخشنده است“.

الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ ﴿۲﴾

همان كسي كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كداميك بهتر عمل مي‏كنيد و او شكست ناپذير و بخشنده است.  سوره ملک آیه ۲

مفهوم آزمایش و امتحان در مورد خداوند با آزمایش هاى ما بسیار متفاوت است. آزمـایـش هـاى مـا بـراى شـناخت بیشتر و رفع ابهام و جهل است، اما آزمایش الاهى در واقع همان “پـرورش و تربیت” است. یعنی امتحان و آزمایش خداوند زمینه هاى تربیت، پرورش و تکامل را برای انسان به وجود مى آورد. چنان که پیامبران الاهی مانند حضرت ابراهیم در سایه آزمایش های سخت و طاقت فرسا به مقامات عالیه رسیدند.

وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴿۱۲۴﴾

(به خاطر بياوريد) هنگامي كه خداوند ابراهيم را با وسائل گوناگوني آزمود، و او بخوبي از عهده آزمايش بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهيم عرض كرد: از دودمان من (نيز اماماني قرار بده) خداوند فرمود: پيمان من به ستمكاران نمي‏رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند شايسته اين مقامند.)   سوره بقره آیه ۱۲۴

موارد آزمایش الهی در قرآن

امتحان و آزمایش انسان ها از سوی خداوند متعال از سنت های الهی است.

قرآن کریم می فرماید:

 “آیا مردم پنداشته‌اند که با گفتن این که ایمان آوردیم رها می‌شوند و هرگز مورد آزمایش قرار نمی‌گیرند؟ ما امت‌هایی را که پیش از آنان بودند، آزمایش کردیم، خدا راستگویان و دروغ گویان را کاملاً می‌شناسد” .     سوره عنکبوت آیات ۲و۳

گاهی قرآن از یک رشته آزمایش ‌های خصوصی پرده بر می‌دارد که متوجه اشخاص و طائفه معیّنی بوده است، و این موضوع یک رشته از قصه ها و داستان‌های قرآن را تشکیل می‌دهد؛ مانند داستان های پیامبران و قومشان.

آیات در زمینه آزمایش‌های عمومی بیش از آن است که در این جا آورده شود. در این جا به برخی از موارد امتحان و آزمایش های الاهی در قرآن به شرح ذیل اشاره می شود:

    1. مشکلات و سختى ها:

خداوند به وسیله مشکلات و سختى ها افراد بشر را آزمایش مى کند؛ چنان که مى فرماید:

«قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى و کاهش در مال ها و جان ها و میوه ها، آزمایش مى کنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان.»     سوره بقره آیه ۱۵۵   

    1. شرور و خیرها:

چنان که قرآن کریم می فرماید: شرور و خیرها نیز از آزمایش های الاهی محسوب می شوند.

كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ ﴿۳۵﴾

هر انساني طعم مرگ را مي‏چشد، و ما شما را با بديها و نيكيها آزمايش مي‏كنيم، و سرانجام به سوي ما باز مي‏گرديد.     سوره انبیا آیه ۳۵

    1. فراوانی نعمت:

امتحانات الاهی همیشه به وسیله حوادث سخت و ناگوار نیست، بلکه گاه خدا بندگانش را با وفور نعمت و کامیابی ها آزمایش می کند، چنان که قرآن کریم از قول حضرت سلیمان (ع) می فرماید:

 «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا مى‏آورم یا کفران مى‏کنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر مى‏کند و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنىّ و کریم است!».         سوره نمل آیه ۴۰

گروهی که، غرق در نعمت می شوند و امکانات مادی از هر نظر در اختیارشان قرار می گیرد، آزمایش آنان این است که آیا در چنین شرایطی، قیام به وظیفه شکر نعمت می کنند و به فقرا کمک می کنند یا غرق در غفلت و غرور و خودخواهی و خودبینی می شوند.

    1. فرزند:

قرآن کریم می فرماید:

 ” بدانید: مال‌ها و فرزندان شما مایه امتحان می‌باشند“.       سوره انفال آیه ۲۸

    1. ایمان و کفر:

قرآن مجید درباره‌ نگهبانان دوزخ و شماره آنان یادآور می ‌شود که ۱۹ فرشته از آن نگهبانی می کند، آن گاه می ‌افزاید : این گزارش، وسیله امتحان و آزمایش است، آنان که ایمان قوی و نیرومندی به غیب و امور پوشیده از حس دارند، این گزارش را از صمیم دل می ‌پذیرند، ولی گروه دیگر به تکذیب آن می ‌پردازند،   چنان که می ‌فرماید:

 “ما نگهبانان دوزخ را فرشته و تعداد آنان را نوزده نفر قرار ندادیم، جز برای آزمایش افراد کافر“.     سوره مدثر آیه ۳۱

    1. زیور آلات در زمین:

در جایی از قرآن مجید مجموع آنچه را که در روی زمین قرار دارد، مایه آزمایش دانسته آن جا که می ‌فرمایند:

  ما آنچه که در روی زمین است زیور آن قرار دادیم، تا بیازماییم که کدام یک نیکوکارتر است.”  سوره کهف آیه ۷

 

بلاء

بلاء در قرآن به سه معنا آمده است:

    1. آزمایش؛ ( إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ) (صافات/۱۰۶)
    2. نعمت؛ (وَفِی ذَلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ )( بقره/۴۹) یعنی نعمه عظیمه من ربِّکم
    3. محنت؛ (وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّیِّئَاتِ) (اعراف/۱۶۸) (وَنَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَهً) (انبیاء/ ۳۵)

فتنه

در قرآن واژه فتنه در پانزده معنا استعمال شده است که یکی از آنها آزمایش است.

    1. آزمایش؛ (الم*أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا یُفْتَنُون)(عنکبوت/ ۱-۲) (وَلَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْن)(دخان/ ۱۷)

امتحان

امتحان در قرآن در دو به کار رفته است

    1. خالص نمودن. (حجرات/۳)
    2. آزمایش نمودن. (ممتحنه/۱۰)

منابع

  1. معلوف، لويس؛ فرهنگ المنجد (عربي، فارسي)، ترجمه محمد بندر ريگي، چ ششم، تهران: انتشارات ايران، ۱۳۸۶ هـ.ش، ج۲، ص۱۹۰۷.
  2. راغب اصفهاني، حسين بن محمد؛ ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن‏، خسروى حسينى سيد غلامرضا، تهران‏، انتشارات مرتضوى‏، ۱۳۷۵ ش‏، دوم، ج‏۱، ص۳۱۰.
  3. طريحي، شيخ فخرالدين؛ مجمع البحرين، قم، موسسه البعثه، ۱۴۱۴ هـ.ق، ج‏۴، ص۱۸۴.
  4. همان، ج‏۶، ص۲۹۱.
  5. حسيني دشتي، مصطفي؛ معارف و معاريف (دائرة المعارف جامع اسلامي)، تهران، مؤسسه فرهنگي آرايه، سوم، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۸۵.
  6. قرشى سيد على اكبر؛ قاموس قرآن‏، تهران‏، دارالكتب الإسلامية، ۱۳۷۱ ش‏، ششم‏، ج‏۱، ص۲۳۰.
  7. مصطفوى، حسن‏؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم‏، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب‏، ۱۳۶۰ش‏، ج‏۱، ص۳۳۶.
  8. شيخ كليني؛ اصول كافى، حاج سيد جواد مصطفوى‏، تهران‏، كتاب فروشى علميه اسلاميه‏، اول، ج‏۲، ص۱۹۴.
  9. طباطبايي، محمدحسين؛ ترجمه تفسيرالميزان‏، موسوى همدانى سيد محمدباقر، قم‏، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم‏، ۱۳۷۴ ش‏، پنجم، ج‏۲، ص۸۹.
  10. « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ» (حرف «لام» و فعل مضارع و نون تأكيد، نشانه‏ى قطعى بودن است.)
  11. سوره مومنون، آيه ۳۰ «و ما مسلّماً همگان را آزمايش مى‏كنيم!».
  12. سوره عنكبوت، آيه ۲ و ۳ «أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُترَْكُواْ أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَايُفْتَنُونَ × وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ.»
  13. مكارم شيرازى، ناصر؛ تفسير نمونه، تهران‏، دارالكتب الإسلامية، ۱۳۷۴ ش، اول، ج‏۱۶، ص۲۰۵.
  14. بهبودى‏، محمدباقر؛ گزيده كافى‏، تهران‏، مركز انتشارات علمى و فرهنگى‏، ۱۳۶۳ ش‏، اول‏، ج‏۱، ص۲۲۶.
  15. موسوي خميني، روح‌الله؛ شرح چهل حديث، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، ۱۳۸۵ هـ.ش، سي و ششم، ص۲۴۶.
  16. قرائتي، محسن؛ تفسير نور، تهران‏، مركز فرهنگى درس هايى از قرآن‏، ۱۳۸۳ ش‏، يازدهم‏، ج‏۱، ص۱۹۶.
  17. سوره مدثر، آيه ۳۱ «إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ… وَ يَزْدَادَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِيمَانًا».
  18. تفسير نمونه، ج‏۱، ص۵۲۷.
  19. سوره آل عمران، آيه ۱۵۴ «وَلِيَبْتَلىِ‏َ اللَّهُ مَا فىِ صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فىِ قُلُوبِكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمُ بِذَاتِ الصُّدُورِ».
  20. سوره حجرات، آيه۳. «أُوْلَئكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبهَُمْ لِلتَّقْوَى‏ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ».
  21. سوره اعراف، آيه۱۶۸. «وَبَلَوْنَاهُم بِالحَْسَنَاتِ وَالسَّيَِّاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ».
  22. سوره آل عمران، آيه ۱۷۹ «حَتىَ‏ يَمِيزَ الخَْبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ».
  23. فلسفي، محمدتقي؛ الحديث، روايات تربيتي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ج‏۳، ص۳۳۴.
  24. تفسير نمونه، ج‏۱، ص۵۲۸.
  25. سوره توبه، آيه ۱۲۶. «أَوَلَايَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فىِ كُلّ‏ِ عَامٍ مَّرَّةً أَوْ مَرَّتَينْ‏ِ ثمُ‏َّ لَايَتُوبُونَ وَلَا هُمْ يَذَّكَّرُونَ».
  26. ترجمه الميزان، ج‏۴، ص ۱۲۴
  27. تفسير نور، ج‏۶، ص۶۸.
  28. سوره فرقان، آيه ۲۰ «وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبرُِونَ».
  29. حسيني همداني، محمدحسين، انوار درخشان، تهران، كتابفروشي لطفي، ۱۴۰۴ هـ.ق، ج‏۳، ص۲۱۰.
  30. رجوع شود به تفسير نور، ج‏۱، ص۱۱۲ و ۱۷۱؛ ج۲، ص۲۱۶ و ۲۱۷ و ۱۷۵ و ۱۷ و ۱۹۲؛ ج۳، ص۹۹ و ۱۶۴ و ۲۶۷ و ۲۵۸؛ ج۴، ص۲۰۶ و ۲۹۲؛ ج۶، ص۴۴۷؛ ج۷، ص۸۴ و ۴۵۱ و ۴۱۴؛ ج۸، ص۲۳۷ و ۱۳۶؛ ج‏۹، ص۴۲۸؛ ج‏۱۰، ص۴۹۴.
  31. تفسير نمونه، ج‏۲۴، ص۲۰۷ و ج‏۱، ص۵۳۴.
  32. ترجمه الميزان، ج‏۱۳، ص۳۳۳.
  33. شيخ صدوق؛ علل الشرائع، ترجمه سيد محمدجواد ذهنى تهرانى‏، قم‏، انتشارات مؤمنين، ‏۱۳۸۰ ش‏، اول، ج‏۱، ص۷۸۳.
  34. شيخ صدوق؛ خصال، ترجمه سيد احمد فهرى زنجانى‏، تهران‏، انتشارات علميه اسلاميه‏: اول، ج‏۱، ص۱۰.
  35. طيب، سيد عبدالحسين‏؛ اطيب البيان في تفسير القرآن، تهران‏، انتشارات اسلام‏، ۱۳۷۸ ش‏، دوم‏، ج‏۲، ص۲۵۸.
  36. ترجمه الميزان، ج‏۱۳، ص۳۳۳.
  37. ترجمه الميزان، ج‏۴، ص۵۴.
  38. تفسير نمونه، ج‏۱، ص۵۳۰.
  39. رحمتي شهرضا، محمد؛ گنجينه معارف، قم، صبح پيروزي، ۱۳۸۵ ه.ش، دوم، ص۱۱۵.
  40. تفسير نمونه، ج‏۱، ص۵۳۱.
  41. هاشمي رفسنجاني، اكبر؛ تفسير راهنما، قم، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، ۱۳۷۳ه.ش، اول ج۵، ص۴۵۰.
  42. سوره انعام، آيه ۱۶۵.
  43. طبرسي، فضل بن حسن؛ ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن‏، مترجمان‏، تهران‏، انتشارات فراهانى‏، ۱۳۶۰ ش، اول، ج۲، ص۱۲۸.
  44. سوره بقره، آيات ۱۵۵-۱۵۷.
  45. تفسير نمونه، ج۱۹، ص۱۱۷.
  46. عاملي، ابراهيم؛ تفسير عاملي، تهران، انتشارات صدوق، ۱۳۶۰ هـ، ج‏۸، ص ۵۵۸.
  47. مدرسي، محمدتقي؛ تفسير هدايت‏، مترجمان‏، مشهد، بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى‏، ۱۳۷۷ ش‏، اول‏، ج‏۱، ص۶۳۰.

آیات قرآن

سوره الانسان آیه ﴿۲﴾

إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا .﴿۲﴾

ما انسان را از نطفه مختلطى آفريديم و او را مى‏آزماييم بدين جهت او را شنوا و بينا قرار داديم .

 

سوره المومنون آیه ﴿۳۰﴾

إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآياتٍ وَإِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ .﴿۳۰﴾

آری در این ماجرا برای صاحبان عقل و اندیشه آیات و نشانه هایی است و ما مسلما همگان را آزمایش می کنیم .

 

سوره لأاسراء آیه ﴿۶۰﴾

وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيا الَّتِي أَرَينَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيانًا كَبِيرًا﴿۶۰﴾

(به ياد آور) زماني را که به تو گفتيم: «پروردگارت احاطه کامل به مردم دارد؛ (و از وضعشان کاملا آگاه است.) و ما آن رؤيايي را که به تو نشان داديم، فقط براي آزمايش مردم بود؛ همچنين شجره ملعونه [= درخت نفرين شده‌] را که در قرآن ذکر کرده‌ايم. ما آنها را بيم داده (و انذار) مي‌کنيم؛ اما جز طغيان عظيم، چيزي بر آنها نمي‌افزايد!»

 

سوره التوبه آیه ﴿۱۲۶﴾  (آزمونهای دوره ای )

أَوَلَا يرَوْنَ أَنَّهُمْ يفْتَنُونَ فِي كُلِّ عَامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَينِ ثُمَّ لَا يتُوبُونَ وَلَا هُمْ يذَّكَّرُونَ.﴿۱۲۶﴾

آيا آنها نمي‌بينند که در هر سال، يک يا دو بار آزمايش مي‌شوند؟! باز توبه نمي‌کنند، و متذکر هم نمي‌گردند!

 

سوره آل عمران آیه ﴿۱۴۲﴾

أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذِينَ جَاهَدُواْ مِنكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ.﴿۱۴۲﴾

آيا پنداشتيد كه داخل بهشت مى‏شويد بى‏آنكه خداوند جهادگران و شكيبايان شما را معلوم بدارد.

    • علت آزمون: تشخیص و غربالگری

 

سوره محمد آیه ﴿۳۱﴾

وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّىنَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَأَخْبَارَكُمْ .﴿۳۱﴾

ما همه شما را قطعاً می‌آزمائیم تا معلوم شود مجاهدان واقعی و صابران از میان شما کیانند، و اخبار شما را بیازماییم.

 

سوره الملک آیه ﴿۲﴾

الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَياةَ لِيبْلُوَكُمْ أَيكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ.﴿۲﴾

آن کس که مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد که کدام يک از شما بهتر عمل مي‌کنيد، و او شکست‌ناپذير و بخشنده است

 

سوره هود آیه ﴿۷﴾

وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيبْلُوَكُمْ أَيكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ.﴿۷﴾

او کسي است که آسمانها و زمين را در شش روز [= شش دوران‌] آفريد؛ و عرش (حکومت) او، بر آب قرار داشت؛ (بخاطر اين آفريد) تا شما را بيازمايد که کداميک عملتان بهتر است! و اگر (به آنها) بگويي: «شما بعد از مرگ، برانگيخته مي‌شويد! «، مسلما» کافران مي‌گويند: «اين سحري آشکار است!»

 

سوره کهف آیه ﴿۷﴾

إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا.﴿۷﴾

ما آنچه را روي زمين است زينت آن قرار داديم، تا آنها را بيازماييم که کدامينشان بهتر عمل مي‌کنند!

 

سوره عنکبوت آیات ﴿۳﴾و﴿۲﴾

أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يتْرَكُوا أَنْ يقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يفْتَنُون.﴿۲﴾

آيا مردم گمان کردند همين که بگويند: «ايمان آورديم»، به حال خود رها مي‌شوند و آزمايش نخواهند شد؟!

  وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ.﴿۳﴾

ما کساني را که پيش از آنان بودند آزموديم (و اينها را نيز امتحان مي‌کنيم)؛ بايد علم خدا درباره کساني که راست مي‌گويند و کساني که دروغ مي‌گويند تحقق يابد!

 

 

آزمونهای گوناگون

سوره البقرة آیه ﴿۱۲۴﴾

وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيتِي قَالَ لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ.﴿۱۲۴﴾

(به خاطر آوريد) هنگامي که خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگوني آزمود. و او به خوبي از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواي مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض کرد: «از دودمان من (نيز اماماني قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمکاران نمي‌رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شايسته اين مقامند)».

 

سوره دخان آیه (۳۳) «آزمایش دادن علم-آزمون»

وَآتَيْنَاهُمْ مِنَ الْآيَاتِ مَا فِيهِ بَلَاءٌ مُبِينٌ ﴿۳۳﴾

و آياتي (از قدرت خويش) به آنها داديم كه آزمايش ‍ آشكاري در آن بود (ولي آنها كفران كردند و مجازات شدند).  

 

سوره طه ﴿۴۰﴾  (حضرت موسی(ع))

إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَنْ يكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ كَي تَقَرَّ عَينُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّينَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْينَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يا مُوسَى.﴿۴۰﴾

در آن هنگام که خواهرت (در نزديکي کاخ فرعون) راه مي‌رفت و مي‌گفت: «آيا کسي را به شما نشان دهم که اين نوزاد را کفالت مي‌کند (و دايه خوبي براي او خواهد بود)!» پس تو را به مادرت بازگردانديم، تا چشمش به تو روشن شود؛ و غمگين نگردد! و تو يکي (از فرعونيان) را کشتي؛ اما ما تو را از اندوه نجات داديم! و بارها تو را آزموديم! پس از آن، سالياني در ميان مردم «مدين» توقف نمودي؛ سپس در زمان مقدر (براي فرمان رسالت) به اين جا آمدي، اي موسي!

 

سوره البقرة آیه ﴿۲۴۹﴾  (آزمون گروهی)

فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلًا مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُو اللّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ.﴿۲۴۹﴾

و هنگامي كه طالوت (به فرماندهي لشكر بني اسرائيل منصوب شد، و) سپاهيان را با خود بيرون برد، به آنها گفت: خداوند، شما را به وسيله يك نهر آب، آزمايش مي‏كند، آنها (كه به هنگام تشنگي،) از آن بنوشند، از من نيستند، و آنها كه جز يك پيمانه با دست خود، بيشتر از آن نخورند، از من هستند! جز عده كمي، همگي از آن آب نوشيدند. سپس هنگامي كه او، و افرادي كه با او ايمان آورده بودند، (و از بوته آزمايش، سالم به در آمدند،) از آن نهر گذشتند، (از كمي نفرات خود، ناراحت شدند، و عده‏اي) گفتند: امروز، ما توانايي مقابله با جالوت و سپاهيان او را نداريم. اما آنها كه مي‏دانستند خدا را ملاقات خواهند كرد (و به روز رستاخيز، ايمان داشتند) گفتند، چه بسيار گروههاي كوچكي كه به فرمان خدا، بر گروههاي عظيمي پيروز شدند! و خداوند، با صابران (و استقامت كنندگان) است. (

 

سوره طه آیه ﴿۹۰﴾ (آزمون قومی)

  وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي.﴿۹۰﴾

و پيش از آن، هارون به آنها گفته بود: «اي قوم من! شما به اين وسيله مورد آزمايش قرار گرفته‌ايد! پروردگار شما خداوند رحمان است! پس، از من پيروي کنيد، و فرمانم را اطاعت نماييد!»

 

سوره قمر آیه ﴿۲۷﴾

إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ.﴿۲۷﴾

ما «ناقه» را براي آزمايش آنها مي‌فرستيم؛ در انتظار پايان کار آنان باش و صبر کن!

 

سوره ص آیه ﴿۲۴﴾ (آزمون اموال)

قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ.﴿۲۴﴾

(داوود) گفت: «مسلما او با درخواست يک ميش تو براي افزودن آن به ميشهايش، بر تو ستم نموده؛ و بسياري از شريکان (و دوستان) به يکديگر ستم مي‌کنند، مگر کساني که ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند؛ اما عده آنان کم است!» داوود دانست که ما او را (با اين ماجرا) آزموده‌ايم، از اين رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد.

توضیح: در اينجا داود پيش از آن كه گفتار طرف مقابل را بشنود- چنانكه ظاهر آيات قرآن است- رو به شاكى كرد و «گفت: مسلما او با درخواست يك ميش تو براى افزودن آن به ميشهايش بر تو ستم نموده»! (قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى‏ نِعاجِهِ). برگزيده تفسير نمونه، ج‏۴، ص: ۱۸۲ اما اين تازگى ندارد «و بسيارى از شريكان (و دوستان) به يكديگر ستم مى‏كنند» (وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ) «مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند» (إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ). «اما عده آنها كم است» (وَ قَلِيلٌ ما هُمْ).آرى! آنها كه در معاشرت و دوستى حق ديگران را بطور كامل رعايت كنند و كمترين تعدى بر دوستان خود روا ندارند كمند، تنها كسانى مى‏توانند حق دوستان و آشنايان را بطور كاملا عادلانه ادا كنند كه از سرمايه ايمان و عمل صالح بهره كافى داشته باشند.به هر حال چنين به نظر مى‏رسد كه طرفين نزاع با شنيدن اين سخن قانع شدند، و مجلس داود را ترك گفتند.ولى داود در اينجا در فكر فرو رفت و با اين كه مى‏دانست قضاوت عادلانه‏اى كرده چه اين كه اگر طرف ادعاى شاكى را قبول نداشت حتما اعتراض مى‏كرد، سكوت او بهترين دليل بر اين بوده كه مسأله همان است كه شاكى مطرح كرده، ولى با اين حال آداب مجلس قضا ايجاب مى‏كند كه داود در گفتار خود عجله نمى‏كرد، بلكه از طرف مقابل شخصا سؤال مى‏نمود سپس داورى مى‏كرد، لذا از اين كار خود سخت پشيمان شد.همان طور كه قرآن مى‏گويد: «و داود دانست كه ما او را (با اين ماجرا) آزموده‏ايم» (وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ).در مقام استغفار برآمد «و از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه كرد» (فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ)تعبير به «راكعا» در آيه مورد بحث يا به خاطر آن است كه ركوع به معنى سجده نيز در لغت آمده، و يا ركوع مقدمه‏اى است براى سجده.

 

سوره ص آیه ﴿۳۴﴾ (حضرت سلیمان (ع))

وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيمَانَ وَأَلْقَينَا عَلَى كُرْسِيهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَاب.﴿۳۴﴾

ما سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدي افکنديم؛ سپس او به درگاه خداوند توبه کرد.

توضیح:آزمايش سخت سليمان و حكومت گسترده او قرآن همچنان قسمت ديگرى از سرگذشت سليمان را بازگو مى‏كند، و نشان مى‏دهد كه انسان به هر پايه‏اى از قدرت برسد باز از خود چيزى ندارد، و هر چه هست از ناحيه خداست، مطلبى كه توجه به آن پرده‏هاى غرور و غفلت را از مقابل چشم انسان كنار مى‏زند.نخست در باره يكى از آزمايشهائى سخن مى‏گويد كه خدا در باره سليمان كرد، آزمايشى كه با «ترك اولى» همراه بود، و به دنبال آن سليمان به درگاه خدا روى آورد و ازاين«ترك اولى» توبه كرد.قرآن مى‏گويد: «ما سليمان را آزموديم و بر كرسى او جسدى افكنديم، سپس به درگاه خداوند توبه كرد، و به سوى او بازگشت» (وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمانَ   وَأَلْقَيْناعَلى‏كُرْسِيِّهِ جَسَداًثُمَّ أَنابَ.)توضيح اين كه: «سليمان» آرزو داشت فرزندان برومند شجاعى نصيبش شود كه در اداره كشور و مخصوصا جهاد با دشمنان به او كمك كنند، او داراى همسران متعدد بود با خود گفت: من با آنها همبستر مى‏شوم تا فرزندان متعددى نصيبم گردد، و به هدفهاى من كمك كنند، ولى چون در اينجا غفلت كرد و «انشاء اللّه»- همان جمله‏اى كه بيانگر اتكاى انسان به خدا در همه حال است- نگفت در آن زمان هيچ فرزندى از همسرانش تولد نيافت، جز فرزندى ناقص الخلقه، همچون جسدى بى‏روح كه آن را آوردند و بر كرسى او افكندند! سليمان سخت در فكر فرو رفت، و ناراحت شد كه چرا يك لحظه از خدا غفلت كرده، و بر نيروى خودش تكيه كرده است، توبه كرد و به درگاه خدا بازگشت.

 

سوره تغابن آیه ﴿۱۵﴾ (آزمون فرزند)

إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌۚ وَاللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ . ﴿۱۵﴾

اموال و فرزندانتان فقط وسیله آزمایش شما هستند؛ و خداست که پاداش عظیم نزد اوست!

 

سوره النمل آیه ﴿۴۰﴾ (آزمون نعمت و فضیلت)

قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ﴿۴۰﴾

كسى كه نزد او دانشى از كتاب [الهى] بود گفت من آن را پيش از آنكه چشم خود را بر هم زنى برايت مى‏آورم پس چون [سليمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر ديد گفت اين از فضل پروردگار من است تا مرا بيازمايد كه آيا سپاسگزارم يا ناسپاسى مى‏كنم و هر كس سپاس گزارد تنها به سود خويش سپاس مى‏گزارد و هر كس ناسپاسى كند بى‏گمان پروردگارم بى‏نياز و كريم است.

 

سوره الأنعام آیه ﴿۱۶۵﴾

وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ ۗ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ.﴿۱۶۵﴾

و او کسی است که شما را جانشینان (و نمایندگان) خود در زمین ساخت، و درجات بعضی از شما را بالاتر از بعضی دیگر قرار داد، تا شما را به وسیله آنچه در اختیارتان قرار داده بیازماید؛ به یقین پروردگار تو سریع العقاب و آمرزنده مهربان است. (کیفر کسانی را که از بوته امتحان نادرست درآیند، زود می‌دهد؛ و نسبت به حق پویان مهربان است.

 توضیح: در اين آيه كه آخرين آيه سوره انعام است به اهميت مقام انسان و موقعيت او در جهان هستى اشاره مى‏كند تا بحثهاى گذشته در زمينه تقويت پايه‏هاى توحيد و مبارزه با شرك، تكميل گردد.لذا در جمله نخست مى‏فرمايد: «او كسى است كه شما را جانشينان (و نمايندگان خود) در روى زمين قرار داد» (وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ).      برگزيده تفسير نمونه، ج‏۱، ص: ۶۷۱ انسانى كه نماينده خدا در روى زمين است، و تمام منابع اين جهان در اختيار او گذارده شده، و فرمان فرمانرواييش بر تمام اين موجودات از طرف پروردگار صادر شده است، نبايد آنچنان خود را سقوط دهد كه از جمادى هم پست‏تر گردد و در برابر آن سجده كند.سپس اشاره به اختلاف استعدادها و تفاوت مواهب جسمانى و روحى مردم و هدف از اين اختلاف و تفاوت كرده، مى‏گويد: «و بعضى از شما را بر بعض ديگر درجاتى برترى داد تا به وسيله اين مواهب و امكانات كه در اختيارتان قرار داده است شما را بيازمايد» (وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي ما آتاكُمْ).و در پايان آيه ضمن اشاره به آزادى انسان در انتخاب راه خوشبختى و بدبختى نتيجه اين آزمايشها را چنين بيان مى‏كند: «پروردگار تو (در برابر آنها) كه از بوته اين آزمايشها سيه روى بيرون مى‏آيند «سريع العقاب» و در برابر آنها كه در صدد اصلاح و جبران اشتباهات خويش برآيند آمرزنده و مهربان است» (إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ).تفاوت در ميان انسانها و اصل عدالت-شك نيست كه در ميان افراد بشر يك سلسله تفاوتهاى مصنوعى وجود دارد كه نتيجه مظالم و ستمگرى بعضى از انسانها نسبت به بعض ديگر است، مثلا جمعى مالك ثروتهاى بى‏حسابند، و جمعى بر خاك سياه نشسته‏اند، عده‏اى به خاطر كمبود تغذيه و فقدان مسائل بهداشتى عليل و بيمارند، در حالى كه عده ديگرى بر اثر فراهم بودن همه گونه امكانات، در نهايت سلامت به سر مى‏برند.اين گونه اختلافها: ثروت و فقر، علم و جهل، و سلامت و بيمارى، غالبا زاييده استعمار و استثمار و اشكال مختلف بردگى و ظلمهاى آشكار و پنهان است.مسلما اينها را به حساب دستگاه آفرينش نمى‏توان گذارد، و دليلى ندارد كه از وجود اين گونه اختلافات بى‏دليل دفاع كنيم.افراد انسان روى هم رفته نيز يك درخت بزرگ و بارور را تشكيل مى‏دهند كه هر دسته بلكه هر فردى رسالت خاصى در اين پيكر بزرگ بر عهده دارد، و متناسب برگزيده تفسير نمونه، ج‏۱، ص: ۶۷۲ آن ساختمان مخصوص به خود، و اين است كه قرآن مى‏گويد اين تفاوتها وسيله آزمايش شماست زيرا «آزمايش» در مورد برنامه‏هاى الهى به معنى «تربيت و پرورش» است.

 

خلافت انسان در روى زمين:

قرآن كرارا انسان را به عنوان «خليفه» و «نماينده خدا در روى زمين» معرفى كرده است، اين تعبير ضمن روشن ساختن مقام بشر، اين حقيقت را نيز بيان مى‏كند كه اموال و ثروتها و استعدادها و تمام مواهبى كه خدا به انسان داده، در حقيقت مالك اصليش اوست، و انسان تنها نماينده و مجاز و مأذون از طرف او مى‏باشد و بديهى است كه هر نماينده‏اى در تصرفات خود استقلال ندارد بلكه بايد تصرفاتش در حدود اجازه و اذن صاحب اصلى باشد و از اينجا روشن مى‏شود كه مثلا در مسأله مالكيت، اسلام هم از اردوگاه «كمونيسم» فاصله مى‏گيرد و هم از اردوگاه «كاپيتاليسم» و سرمايه‏دارى.اسلام مى‏گويد: مالكيت نه براى فرد است و نه براى اجتماع، بلكه در واقع براى خداست، و انسانها و كيل و نماينده اويند و به همين دليل اسلام، هم در طرز درآمد افراد نظارت مى‏كند، و هم در چگونگى مصرف، و براى هر دو قيود و شروطى قائل شده است كه اقتصاد اسلامى را به عنوان يك مكتب مشخص در برابر مكاتب ديگر قرار مى‏دهد.

 

سوره الأنفال آیه ﴿۲۸﴾

وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ.﴿۲۸﴾

و بدانيد اموال و اولاد شما وسيله آزمايش است و پاداش عظيم (براي آنها كه‏ از عهده امتحان برآيند) نزد خدا است .

 

سوره المومنون آیات ﴿۵۵﴾و﴿۵۶﴾

أَ يَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنينَ.﴿۵۵﴾ نُسارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْراتِ بَلْ لا يَشْعُرُونَ. ﴿۵۶﴾

آنها گمان می‌کنند اموال و فرزندانی که بعنوان کمک به آنان می‌دهیم.برای این است که درهای خیرات را با شتاب به روی آنها بگشاییم!! (چنین نیست) بلکه آنها نمی‌فهمند (که این وسیله امتحانشان است).

 

سوره جن ﴿۱۷﴾

لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَمَنْ يعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ يسْلُكْهُ عَذَابًا صَعَدًا.﴿۱۷﴾

هدف اين است که ما آنها را با اين نعمت فراوان بيازماييم؛ و هر کس از ياد پروردگارش روي گرداند، او را به عذاب شديد و فزاينده‌اي گرفتار مي‌سازد.

 

سوره طه آیه ﴿۱۳۱﴾

وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى‏؛ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى.‏﴿۱۳۱﴾

و هرگز چشمان خود را به نعمتهای مادّی، که به گروه‌هایی از آنان داده‌ایم، میفکن! اینها شکوفه‌های زندگی دنیاست؛ تا آنان را در آن بیازماییم؛ و روزی پروردگارت بهتر و پایدارتر است!

 

آزمون بلایا

 

سوره الأعراف آیه ﴿۱۵۵﴾

وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِّمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُم مِّن قَبْلُ وَإِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاء مِنَّا إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَاء وَتَهْدِي مَن تَشَاء أَنتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ ﴿۱۵۵﴾

و موسي از قوم خود هفتاد تن از مردان را براي ميعادگاه ما برگزيد، و هنگامي كه زمين لرزه آنها را فرا گرفت (و هلاك شدند) گفت: پروردگارا! اگر مي‏خواستي مي‏توانستي آنها و مرا پيش از اين نيز هلاك كني، آيا ما را به آنچه سفيهانمان انجام داده‏اند (مجازات و) هلاك مي‏سازي، اين جز آزمايش تو چيز ديگر نيست كه هر كس را بخواهي (و مستحق بداني) گمراه مي‏سازي و هر كس را بخواهي (و شايسته ببيني هدايت مي‏كني، تو ولي مائي، ما را بيامرز و بر ما رحم كن و تو بهترين آمرزندگاني.﴿۱۵۵﴾

 

تفسیر: نمايندگان بنى اسرائيل در ميعادگاه خدا! در اين آيه و آيه بعد بار ديگر قرآن به جريان رفتن موسى (ع) به ميعادگاه «طور» با جمعى از بنى اسرائيل بازگشت نموده و قسمت ديگرى از همان حادثه را بازگو مى‏كند.نخست مى‏گويد: «موسى (ع) هفتاد نفر از قوم خود را براى ميعاد ما انتخاب كرد» (وَ اخْتارَ مُوسى‏ قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقاتِنا).ولى بنى اسرائيل چون كلام خدا را شنيدند، از موسى (ع) تقاضا كردند از او بخواهد خود را نشان دهد «در اين هنگام زلزله عظيمى درگرفت (و جمعيت هلاك شدند و موسى (ع) مدهوش بر زمين افتاد، هنگامى كه به هوش آمد) عرض كرد:  برگزيده تفسير نمونه، ج‏۲، ص: ۹۷ پروردگارا! اگر تو مى‏خواستى مى‏توانستى آنها و مرا پيش از اين هلاك كنى» (فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ).يعنى، من چگونه پاسخ قوم را بگويم كه بر نمايندگان آنها چنين گذشته است.سپس گفت: پروردگارا! اين درخواست نابه‏جا تنها كار جمعى از سفهاى ما بود، «آيا ما را به خاطر كار سفيهانمان هلاك مى‏كنى؟» (أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا).سپس موسى (ع) به دنبال اين تضرع و تقاضا از پيشگاه خدا عرضه مى‏دارد: «اين جز آزمايش تو چيز ديگرى نيست كه هر كه را بخواهى (و مستحق ببينى) با آن گمراه مى‏كنى و هر كس را بخواهى (و شايسته بدانى) هدايت مى‏نمايى» (إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِي مَنْ تَشاءُ).و در پايان آيه، موسى (ع) عرض مى‏كند: بار الها! «تنها تو ولىّ و سرپرست مايى، ما را ببخش، و مشمول رحمت خود قرار ده، تو بهترين آمرزندگانى» (أَنْتَ وَلِيُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغافِرِينَ).از مجموع آيات و روايات استفاده مى‏شود كه سر انجام هلاك شدگان بار ديگر زندگى را از سر گرفتند و به اتفاق موسى (ع) به سوى بنى اسرائيل بازگشتند، و آنچه را ديده بودند براى آنها بازگو نمودند و به تبليغ و ارشاد آن مردم بى‏خبر پرداختند.

 

سوره الأعراف آیه ﴿۱۵۵﴾

وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِياي أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا إِنْ هِي إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَتَهْدِي مَنْ تَشَاءُ أَنْتَ وَلِينَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَيرُ الْغَافِرِين . ﴿۱۵۵﴾

موسي از قوم خود، هفتاد تن از مردان را براي ميعادگاه ما برگزيد؛ و هنگامي که زمين‌لرزه آنها را فرا گرفت (و هلاک شدند)، گفت: «پروردگارا! اگر مي‌خواستي، مي توانستي آنها و مرا پيش از اين نيز هلاک کني! آيا ما را به آنچه سفيهانمان انجام داده‌اند، (مجازات و) هلاک مي‌کني؟! اين، جز آزمايش تو، چيز ديگر نيست؛ که هر کس را بخواهي (و مستحق بداني)، به وسيله آن گمراه مي‌سازي؛ و هر کس را بخواهي (و شايسته ببيني)، هدايت مي‌کني! تو ولي مايي، و ما را بيامرز، بر ما رحم کن، و تو بهترين آمرزندگاني!

 

 آزمون نعمتهای خاص

 سوره البقرة آیه ﴿۱۵۵﴾   

وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗوَبَشِّرِالصَّابِرِينَ .﴿۱۵۵﴾

قطعا همه شما را با چيزي از ترس، گرسنگي، و کاهش در مالها و جانها و ميوه ها، آزمايش ميکنيم، و بشارت ده به استقامت کنندگان.

 

 آزمون استقامت در راه (ایمان)

سوره جن آیه ﴿۱۶﴾

وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَينَاهُمْ مَاءً غَدَقًا.﴿۱۶﴾

و اينکه اگر آنها [= جن و انس‌] در راه (ايمان) استقامت ورزند، با آب فراوان سيرابشان مي‌کنيم!

 

سوره البقرة آیه ﴿۱۵۵﴾

وَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَ‌اتِ ۗ وَبَشِّرِ‌ الصَّابِرِ‌ينَ. ﴿١٥٥

قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوه‌ها، آزمایش می‌کنیم؛ و بشارت ده به استقامت‌کنندگان!

 

 آزمون اکرام از طرف خداوند(گرامی)

سوره الفجر آیه ﴿۱۵﴾

فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ . ﴿۱۵﴾

امّا انسان هنگامی که پروردگارش او را برای آزمایش، اکرام می‌کند و نعمت می‌بخشد (مغرور می‌شود و) می‌گوید: «پروردگارم مرا گرامی داشته است.»

 

آزمون بعضی از افراد باعث آزمون شخص دیگر

سوره الفرقان آیه ﴿۲۰﴾

وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا.﴿۲۰﴾

ما هيچ يک از رسولان را پيش از تو نفرستاديم مگر اينکه غذا مي‌خوردند و در بازارها راه مي‌رفتند؛ و بعضي از شما را وسيله امتحان بعضي ديگر قرارداديم، آيا صبر و شکيبايي مي‌کنيد (و از عهده امتحان برمي‌آييد)؟! و پروردگار تو همواره بصير و بينا بوده است.

 

سوره محمّد آیه ﴿۴﴾

فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يضِلَّ أَعْمَالَهُمْ. ﴿۴﴾

و هنگامي که با کافران (جنايت‌پيشه) در ميدان جنگ روبه‌رو شديد گردنهايشان را بزنيد، (و اين کار را همچنان ادامه دهيد) تا به اندازه کافي دشمن را در هم بکوبيد؛ در اين هنگام اسيران را محکم ببنديد؛ سپس يا بر آنان منت گذاريد (و آزادشان کنيد) يا در برابر آزادي از آنان فديه [= غرامت‌] بگيريد؛ (و اين وضع بايد همچنان ادامه يابد) تا جنگ بار سنگين خود را بر زمين نهد، (آري) برنامه اين است! و اگر خدا مي‌خواست خودش آنها را مجازات مي‌کرد، اما مي‌خواهد بعضي از شما را با بعضي ديگر بيازمايد؛ و کساني که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بين نمي‌برد!

 

سوره الأنعام آیه ﴿۵۳﴾

كَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لِّيَقُولواْ أَهَؤُلاء مَنَّ اللّهُ عَلَيْهِم مِّن بَيْنِنَا أَلَيْسَ اللّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ

و این چنین بعضی از آنها را با بعض دیگر آزمودیم (توانگران را بوسیله فقیران)؛ تا بگویند: «آیا اینها هستند که خداوند از میان ما (برگزیده، و) بر آنها منّت گذارده (و نعمت ایمان بخشیده است؟!» آیا خداوند، شاکران را بهتر نمی‌شناسد؟!

 

آزمون مصیبت

سوره الزمر آیه ﴿۴۹﴾

فَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ بَلْ هِي فِتْنَةٌ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يعْلَمُونَ. ﴿۴۹﴾

هنگامی که انسان را زیانی رسد، ما را (برای حلّ مشکلش) می‌خواند؛ سپس هنگامی که از جانب خود به او نعمتی دهیم، می‌گوید: «این نعمت را بخاطر کاردانی خودم به من داده‌اند»؛ ولی این وسیله آزمایش (آنها) است، امّا بیشترشان نمی‌دانند.

چشم‌هايت را به اين کساني ندوز که ما به آن‌ها نعمت‌هاي دنيا داديم و زندگي آنها داراي زرق و برق و جاذبه‌هايي شده است. خود اين تعبير خيلي معنادار است. يک وقت انسان يک چيزي را نگاه مي کند، در اينجا مي گويند: «نظر اليه». يک وقت چشمش را مي دوزد و گردنش را مي کشد تا خوب تماشا کند، در اينجا مي گويند: چشمانش را به يک جائي دوخته است. در اين آيه مي‌فرمايد: به اين نعمت‌ها و متاع‌هائي که به گروهي از مردم داده ايم، چشم ندوز، يعني به اينها اهميّت نده.

 

سوره الحج آیه ﴿۱۱﴾

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ.﴿۱۱﴾

بعضي از مردم خدا را تنها با زبان مي‌پرستند (و ايمان قلبيشان بسيار ضعيف است)؛ همين که (دنيا به آنها رو کند و نفع و) خيري به آنان برسد، حالت اطمينان پيدا مي‌کنند؛ اما اگر مصيبتي براي امتحان به آنها برسد، دگرگون مي‌شوند (و به کفر رومي‌آورند)! (به اين ترتيب) هم دنيا را از دست داده‌اند، و هم آخرت را؛ و اين همان خسران و زيان آشکار است!

 

سوره البقرة آیات ﴿۱۵۵﴾و﴿۱۵۷﴾

وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ * الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لله وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ .﴿۱۵۵﴾أُوْلَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُوْلَئِکَ هُمْ الْمُهْتَدُونَ. ﴿۱۵۷﴾

و بشارت ده به استقامت کنندگان، آنها که هرگاه مصیبتى به آنها رسد مى گویند: ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى گردیم. اینها همانها هستند که لطف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هستند هدایت یافتگان .

 

 آزمون در تنوع امکانات و انسانها

سوره المائده ﴿۴۸﴾

……وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ في‏؛ ما آتاكُم‏؛ …….

……..اگر خدا می‌خواست، همه شما را امت واحدی قرارمی‌داد؛ ولی خدا می‌خواهد شما را در آنچه به شما بخشیده بیازماید؛……..

  اگر خدا مي‌خواست مي‌توانست همه شما را يک دست قرار دهد. همه يک نوع غذا داشته باشيد. لباس‌هايتان، خانه‌هايتان و … مثل هم باشد و همه چيز يکنواخت باشد. ولي خدا اين را نخواسته است. زمينه‌هايي را فراهم کرده که اختلافاتي در ثروت‌ها و … پديد آيد؛ چرا؟ براي اين است که شما آزمايش شويد که آيا آن‌هايي که ثروت بيشتري دارند، حقّ ديگران را مي دهند؟

 

آزمون روحی

سوره آل عمران آیات ﴿۱۸۶﴾ و﴿۱۵۴﴾

لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ.﴿۱۸۶﴾

به يقين (همه شما) در اموال و جانهاي خود، آزمايش مي‌شويد! و از کساني که پيش از شما به آنها کتاب (آسماني) داده شده [= يهود]، و (همچنين) از مشرکان، سخنان آزاردهنده فراوان خواهيد شنيد! و اگر استقامت کنيد و تقوا پيشه سازيد، (شايسته‌تر است؛ زيرا) اين از کارهاي مهم و قابل اطمينان است.

ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيْكُم مِّن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُّعَاسًا يَغْشَى طَآئِفَةً مِّنكُمْ وَطَآئِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الأَمْرِ مِن شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنفُسِهِم مَّا لاَ يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الأَمْرِ شَيْءٌ مَّا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُل لَّوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحَّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ.﴿۱۵۴﴾

سپس [خداوند] بعد از آن اندوه آرامشى [به صورت] خواب سبكى بر شما فرو فرستاد كه گروهى از شما را فرا گرفت و گروهى [تنها] در فكر جان خود بودند و در باره خدا گمانهاى ناروا همچون گمانهاى [دوران] جاهليت مى‏بردند مى‏گفتند آيا ما را در اين كار اختيارى هست بگو سررشته كارها [شكست‏يا پيروزى] يكسر به دست‏خداست آنان چيزى را در دلهايشان پوشيده مى‏داشتند كه براى تو آشكار نمى‏كردند مى‏گفتند اگر ما را در اين كار اختيارى بود [و وعده پيامبر واقعيت داشت] در اينجا كشته نمى‏شديم بگو اگر شما در خانه‏هاى خود هم بوديد كسانى كه كشته شدن بر آنان نوشته شده قطعا [با پاى خود] به سوى قتلگاههاى خويش مى‏رفتند و [اينها ] براى اين است كه خداوند آنچه را در دلهاى شماست [در عمل] بيازمايد و آنچه را در قلبهاى شماست پاك گرداند و خدا به راز سينه‏ها آگاه است.

 

آزمون بدی و خوشی ها

سوره الأنبیاء آیه ﴿۳۵﴾

كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ۗوَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّوَالْخَيْرِفِتْنَةًۖوَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ. ﴿۳۵﴾

هر انساني طعم مرگ را ميچشد! و شما را با بديها و خوبيها آزمايش ميکنيم، و سرانجام بسوي ما بازگردانده ميشويد.

 

 آزمون غیبت پیامبر(ص) و امامان

سوره طه آیه ﴿۸۵﴾(در معجزه)

قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِي.﴿۸۵﴾

فرمود: «ما قوم تو را بعد از تو، آزموديم و سامري آنها را گمراه ساخت!»

 

 آزمون تکالیف خداوند

سوره المائده آیه ﴿۹۴﴾

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الصَّيْدِ تَنالُهُ أَيْديكُمْ وَ رِماحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَخافُهُ بِالْغَيْبِ فَمَنِ اعْتَدى‏؛ بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَليمٌ. ﴿۹۴﴾يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْتُلُواْ الصَّيْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ وَمَن قَتَلَهُ مِنكُم مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاء مِّثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنكُمْ هَدْيًا بَالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ أَو عَدْلُ ذَلِكَ صِيَامًا لِّيَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللّهُ عَمَّا سَلَف وَمَنْ عَادَ فَيَنتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ وَاللّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ.﴿۹۵﴾

اي كساني كه ايمان آورده‏ايد خداوند شما را به مقداري شكار كه (به نزديكي شما مي‏آيند و) دستها و نيزه‏هاي شما به آنها مي‏رسد، مي‏آزمايد، تا معلوم شود چه كسي از خدا به وسيله ايمان به غيب مي‏ترسد، و هر كس بعد از آن تجاوز كند مجازات دردناكي خواهد داشت. ﴿۹۴﴾

اي كساني كه ايمان آورده‏ايد شكار را در حال احرام به قتل نرسانيد و هر كس از شما عمدا آنرا به قتل برساند بايد كفاره‏اي معادل آن از چهار پايان بدهد، كفارهاي كه دو نفر عادل از شما معادل بودن آنرا تصديق كنند، و به صورت قرباني به (حريم) كعبه برسد، يا (بجاي قرباني) اطعام مستمندان كند يا معادل آن روزه بگيرد تا كيفر كار خود را بچشد، خداوند از آنچه در گذشته واقع شده عفو كرده است و هر كس تكرار كند خداوند از او انتقام مي‏گيرد و خداوند توانا و صاحب انتقام است.﴿۹۵﴾

 

سوره الأعراف آیه ﴿۱۶۳﴾

إذْ تَأْتيهِمْ حيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ لا تَأْتيهِمْ كَذلِكَ نَبْلُوهُمْ بِما كانُوا يَفْسُقُون‏.﴿۱۶۳﴾

و از آنها درباره (سرگذشت شهري كه در ساحل دريا بود سوال كن، و) بخاطر بياور هنگامي را كه آنها در روز شنبه تجاوز (و طغيان در برابر قانون خدا) مي‏كردند، همان هنگام كه ماهيانشان روز شنبه (كه روز تعطيل و استراحت – شان بود) آشكار مي‏شدند اما در غير روز شنبه به سراغ آنها نمي‏آمدند، اينگونه آنها را به چيزي آزمايش كرديم كه در برابر آن نافرماني مي‏نمودند. (

 روزهاي شنبه دسته دسته ماهي‌ها کنار ساحل مي‌آمدند و خيلي راحت مي‌تواستند آن‌ها را صيد کنند. امّا روزهاي ديگر اين طور نبود. خداوند دستور داده بود روز شنبه نبايد صيد کنيد. اين امتحان بود. اينگونه امتحانات الهي براي اين است که روشن شود، آيا به دستور خدا عمل مي‌شود و يا مي‌گويند: آقا اصل، اقتصاد است! اگر پول نداشته باشيم همه چيز بر باد است! بايد پول به دست آورد. بني اسرائيل گفتند: ما روز شنبه صيد نمي‌کنيم. ولي حوضچه‌هايي کندند و روز شنبه آب را به درون آن حوضچه‌ها هدايت مي‌کردند. وقتي ماهي‌ها درون حوضچه‌ها مي‌رفتند، جلوي آب را مي‌بستند و روز يک شنبه مي‌رفتند آنها را صيد مي‌کردند. به همين دليل خدا آن‌ها را مسخ کرد و به صورت ميمون درآمدند. بعضي کارها و حيله‌هاي شرعي که ما به کار مي‌بريم از همين قبيل است و گرفتاري‌هائي هم که به دنبال آن مي‌آيد از همين جهت است. از اوضاع گراني گله مي‌کنيم و يا مي‌پرسيم چرا خشکسالي پيش مي‌آيد؟ چرا زلزله و سيل رخ مي‌دهد؟ ولي نمي‌پرسيم خودمان چه کرديم؟

 

 آزمون قضاوت

سوره ص آیه ﴿۲۴﴾

قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَىٰ نِعَاجِهِ ۖ وَإِنَّ كَثِيرً‌ا مِّنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ ۗ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ‌ رَ‌بَّهُ وَخَرَّ‌ رَ‌اكِعًا وَأَنَابَ ۩ ﴿٢٤

(داوود) گفت: «مسلّماً او با درخواست یک میش تو برای افزودن آن به میشهایش، بر تو ستم نموده؛ و بسیاری از شریکان (و دوستان) به یکدیگر ستم می‌کنند، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند؛ امّا عدّه آنان کم است!» داوود دانست که ما او را (با این ماجرا) آزموده‌ایم، از این رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد.

 

 آزمون اطاعت

سوره الاسراء آیه ﴿۶۰﴾

وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَ‌بَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ ۚ وَمَا جَعَلْنَا الرُّ‌ؤْيَا الَّتِي أَرَ‌يْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَ‌ةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْ‌آنِ ۚ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرً‌ا .﴿۶۰﴾

(به یاد آور) زمانی را که به تو گفتیم: «پروردگارت احاطه کامل به مردم دارد؛ (و از وضعشان کاملاً آگاه است.) و ما آن رؤیایی را که به تو نشان دادیم، فقط برای آزمایش مردم بود؛ همچنین شجره ملعونه [= درخت نفرین شده‌] را که در قرآن ذکر کرده‌ایم. ما آنها را بیم داده (و انذار) می‌کنیم؛ اما جز طغیان عظیم، چیزی بر آنها نمی‌افزاید

 

سوره النمل آیه﴿۴۰﴾

قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ.﴿۴۰﴾

كسى كه نزد او دانشى از كتاب [الهى] بود گفت من آن را پيش از آنكه چشم خود را بر هم زنى برايت مى‏آورم پس چون [سليمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر ديد گفت اين از فضل پروردگار من است تا مرا بيازمايد كه آيا سپاسگزارم يا ناسپاسى مى‏كنم و هر كس سپاس گزارد تنها به سود خويش سپاس مى‏گزارد و هر كس ناسپاسى كند بى‏گمان پروردگارم بى‏نياز و كريم است.

 

سوره الکهف آیه ﴿۷﴾

إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا.﴿۷﴾

در حقيقت ما آنچه را كه بر زمين است زيورى براى آن قرار داديم تا آنان را بيازماييم كه كدام يك از ايشان نيكوكارترند .

 

” شان نزول آیات آزمون “

سوره آل عمران آیه ﴿۱۸۶﴾

لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا ۚ وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ .﴿ ۱۸۶﴾

به یقین (همه شما) در اموال و جانهای خود، آزمایش می‌شوید! و از کسانی که پیش از شما به آنها کتاب (آسمانی) داده شده [= یهود]، و (همچنین) از مشرکان، سخنان آزاردهنده فراوان خواهید شنید! و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، (شایسته‌تر است؛ زیرا) این از کارهای مهم و قابل اطمینان است.

شأن نزول:هنگامى كه مسلمانان، از مكّه به مدينه مهاجرت نمودند و از خانه و زندگى خود دور شدند مشركان دست تجاوز به اموال آنها دراز كرده و به تصرف خود در آوردند.و به هنگامى كه به مدينه آمدند، در آنجا گرفتار بدگويى و آزار يهوديان مدينه شدند، مخصوصا يكى از آنان به نام كعب بن اشرف شاعرى بدزبان و كينه‏توز بود كه پيوسته پيامبر و مسلمانان را به وسيله اشعار خود هجو مى‏كرد، حتى زنان و دختران مسلمان را موضوع غزلسرايى و عشقبازى خود قرار مى‏داد. خلاصه كار وقاحت را به جايى رسانيد كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به ناچار دستور قتل او را صادر كرد، و به دست مسلمانان كشته شد.

تفسير:از مقاومت خسته نشويد- اين آيه در حقيقت هشدار و آماده باشى است به همه مسلمانان كه گمان نكنند حوادث سخت زندگى آنها، پايان يافته و يا مثلا با كشته شدن كعب بن اشرف، شاعر بدزبان و آشوب طلب، ديگر راحتى و زخم زبان از دشمن نخواهند ديد، نخست مى‏فرمايد: «شما در جان و مالتان برگزيده تفسير نمونه، ج‏۱، مورد آزمايش قرار خواهيد گرفت» (لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ).در جمله بعد مى‏گويد: «بطور مسلم در آينده از اهل كتاب (يهود و نصارى) و مشركان سخنان ناراحت‏كننده فراوانى خواهيد شنيد» (وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذىً كَثِيراً).سپس قرآن به وظيفه‏اى كه مسلمانان در برابر اين گونه حوادث سخت و دردناك دارند اشاره كرده و مى‏گويد: «اگر استقامت به خرج دهيد، شكيبا باشيد، و تقوى و پرهيزكارى پيشه كنيد، اين از كارهايى است كه (نتيجه آن روشن است و لذا) هر انسان عاقلى بايد تصميم انجام آن را بگيرد» (وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ).تقارن «صبر» و «تقوا» در آيه گويا اشاره به اين است كه بعضى افراد در عين استقامت و شكيبايى، زبان به ناشكرى و شكايت باز مى‏كنند، ولى مؤمنان واقعى صبر و استقامت را همواره با تقوا مى‏آميزند، و از اين امور دورند.

 

سوره الأعراف آیه ﴿۱۵۵﴾

 وَاخْتَارَ مُوسَىٰ قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِنَا ۖ فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِيَّايَ ۖ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا ۖ إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَتَهْدِي مَنْ تَشَاءُ ۖ أَنْتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۖ وَأَنْتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ.﴿۱۵۵﴾    

موسی از قوم خود، هفتاد تن از مردان را برای میعادگاه ما برگزید؛ و هنگامی که زمین‌لرزه آنها را فرا گرفت (و هلاک شدند)، گفت: «پروردگارا! اگر می‌خواستی، می توانستی آنها و مرا پیش از این نیز هلاک کنی! آیا ما را به آنچه سفیهانمان انجام داده‌اند، (مجازات و) هلاک می‌کنی؟! این، جز آزمایش تو، چیز دیگر نیست؛ که هر کس را بخواهی (و مستحق بدانی)، به وسیله آن گمراه می‌سازی؛ و هر کس را بخواهی (و شایسته ببینی)، هدایت می‌کنی! تو ولیّ مایی، و ما را بیامرز، بر ما رحم کن، و تو بهترین آمرزندگانی! 

 نمايندگان بنى اسرائيل در ميعادگاه خدا! در اين آيه و آيه بعد بار ديگر قرآن به جريان رفتن موسى (ع) به ميعادگاه «طور» با جمعى از بنى اسرائيل بازگشت نموده و قسمت ديگرى از همان حادثه را بازگو مى‏كند.نخست مى‏گويد: «موسى (ع) هفتاد نفر از قوم خود را براى ميعاد ما انتخاب كرد» (وَ اخْتارَ مُوسى‏ قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقاتِنا).ولى بنى اسرائيل چون كلام خدا را شنيدند، از موسى (ع) تقاضا كردند از او بخواهد خود را نشان دهد «در اين هنگام زلزله عظيمى درگرفت (و جمعيت هلاك شدند و موسى (ع) مدهوش بر زمين افتاد، هنگامى كه به هوش آمد) عرض كرد:  برگزيده تفسير نمونه، ج‏۲، ص: ۹۷ پروردگارا! اگر تو مى‏خواستى مى‏توانستى آنها و مرا پيش از اين هلاك كنى» (فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ).يعنى، من چگونه پاسخ قوم را بگويم كه بر نمايندگان آنها چنين گذشته است.سپس گفت: پروردگارا! اين درخواست نابه‏جا تنها كار جمعى از سفهاى ما بود، «آيا ما را به خاطر كار سفيهانمان هلاك مى‏كنى؟» (أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا).سپس موسى (ع) به دنبال اين تضرع و تقاضا از پيشگاه خدا عرضه مى‏دارد: «اين جز آزمايش تو چيز ديگرى نيست كه هر كه را بخواهى (و مستحق ببينى) با آن گمراه مى‏كنى و هر كس را بخواهى (و شايسته بدانى) هدايت مى‏نمايى» (إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِي مَنْ تَشاءُ).و در پايان آيه، موسى (ع) عرض مى‏كند: بار الها! «تنها تو ولىّ و سرپرست مايى، ما را ببخش، و مشمول رحمت خود قرار ده، تو بهترين آمرزندگانى» (أَنْتَ وَلِيُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغافِرِينَ).از مجموع آيات و روايات استفاده مى‏شود كه سر انجام هلاك شدگان بار ديگر زندگى را از سر گرفتند و به اتفاق موسى (ع) به سوى بنى اسرائيل بازگشتند، و آنچه را ديده بودند براى آنها بازگو نمودند و به تبليغ و ارشاد آن مردم بى‏خبر پرداختند.

 

سوره الأنعام آیه ﴿۱۶۵﴾

وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ ۗ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ. ﴿۱۶۵﴾         

و او کسی است که شما را جانشینان (و نمایندگان) خود در زمین ساخت، و درجات بعضی از شما را بالاتر از بعضی دیگر قرار داد، تا شما را به وسیله آنچه در اختیارتان قرار داده بیازماید؛ به یقین پروردگار تو سریع العقاب و آمرزنده مهربان است. (کیفر کسانی را که از بوته امتحان نادرست درآیند، زود می‌دهد؛ و نسبت به حق پویان مهربان است.)

 توضیح: در اين آيه كه آخرين آيه سوره انعام است به اهميت مقام انسان و موقعيت او در جهان هستى اشاره مى‏كند تا بحثهاى گذشته در زمينه تقويت پايه‏هاى توحيد و مبارزه با شرك، تكميل گردد.لذا در جمله نخست مى‏فرمايد: «او كسى است كه شما را جانشينان (و نمايندگان خود) در روى زمين قرار داد» (وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ).      برگزيده تفسير نمونه، ج‏۱، ص: ۶۷۱ انسانى كه نماينده خدا در روى زمين است، و تمام منابع اين جهان در اختيار او گذارده شده، و فرمان فرمانرواييش بر تمام اين موجودات از طرف پروردگار صادر شده است، نبايد آنچنان خود را سقوط دهد كه از جمادى هم پست‏تر گردد و در برابر آن سجده كند.سپس اشاره به اختلاف استعدادها و تفاوت مواهب جسمانى و روحى مردم و هدف از اين اختلاف و تفاوت كرده، مى‏گويد: «و بعضى از شما را بر بعض ديگر درجاتى برترى داد تا به وسيله اين مواهب و امكانات كه در اختيارتان قرار داده است شما را بيازمايد» (وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي ما آتاكُمْ).و در پايان آيه ضمن اشاره به آزادى انسان در انتخاب راه خوشبختى و بدبختى نتيجه اين آزمايشها را چنين بيان مى‏كند: «پروردگار تو (در برابر آنها) كه از بوته اين آزمايشها سيه روى بيرون مى‏آيند «سريع العقاب» و در برابر آنها كه در صدد اصلاح و جبران اشتباهات خويش برآيند آمرزنده و مهربان است» (إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ).تفاوت در ميان انسانها و اصل عدالت-شك نيست كه در ميان افراد بشر يك سلسله تفاوتهاى مصنوعى وجود دارد كه نتيجه مظالم و ستمگرى بعضى از انسانها نسبت به بعض ديگر است، مثلا جمعى مالك ثروتهاى بى‏حسابند، و جمعى بر خاك سياه نشسته‏اند، عده‏اى به خاطر كمبود تغذيه و فقدان مسائل بهداشتى عليل و بيمارند، در حالى كه عده ديگرى بر اثر فراهم بودن همه گونه امكانات، در نهايت سلامت به سر مى‏برند.اين گونه اختلافها: ثروت و فقر، علم و جهل، و سلامت و بيمارى، غالبا زاييده استعمار و استثمار و اشكال مختلف بردگى و ظلمهاى آشكار و پنهان است.مسلما اينها را به حساب دستگاه آفرينش نمى‏توان گذارد، و دليلى ندارد كه از وجود اين گونه اختلافات بى‏دليل دفاع كنيم.افراد انسان روى هم رفته نيز يك درخت بزرگ و بارور را تشكيل مى‏دهند كه هر دسته بلكه هر فردى رسالت خاصى در اين پيكر بزرگ بر عهده دارد، و متناسب برگزيده تفسير نمونه، ج‏۱، ص: ۶۷۲ آن ساختمان مخصوص به خود، و اين است كه قرآن مى‏گويد اين تفاوتها وسيله آزمايش شماست زيرا «آزمايش» در مورد برنامه‏هاى الهى به معنى «تربيت و پرورش» است.

 

خلافت انسان در روى زمين:

قرآن كرارا انسان را به عنوان «خليفه» و «نماينده خدا در روى زمين» معرفى كرده است، اين تعبير ضمن روشن ساختن مقام بشر، اين حقيقت را نيز بيان مى‏كند كه اموال و ثروتها و استعدادها و تمام مواهبى كه خدا به انسان داده، در حقيقت مالك اصليش اوست، و انسان تنها نماينده و مجاز و مأذون از طرف او مى‏باشد و بديهى است كه هر نماينده‏اى در تصرفات خود استقلال ندارد بلكه بايد تصرفاتش در حدود اجازه و اذن صاحب اصلى باشد و از اينجا روشن مى‏شود كه مثلا در مسأله مالكيت، اسلام هم از اردوگاه «كمونيسم» فاصله مى‏گيرد و هم از اردوگاه «كاپيتاليسم» و سرمايه‏دارى.اسلام مى‏گويد: مالكيت نه براى فرد است و نه براى اجتماع، بلكه در واقع براى خداست، و انسانها و كيل و نماينده اويند و به همين دليل اسلام، هم در طرز درآمد افراد نظارت مى‏كند، و هم در چگونگى مصرف، و براى هر دو قيود و شروطى قائل شده است كه اقتصاد اسلامى را به عنوان يك مكتب مشخص در برابر مكاتب ديگر قرار مى‏دهد.

 

سوره محمّد آیه ﴿۳۱﴾

  وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّىٰ نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ.﴿۳۱﴾

ما همه شما را قطعاً می‌آزمائیم تا معلوم شود مجاهدان واقعی و صابران از میان شما کیانند، و اخبار شما را بیازماییم. ﴿۳۱﴾

 در اين آيه براى تأكيد بيشتر و نشان دادن طرق شناخت مؤمنان از منافقان مى‏افزايد: «ما همه شما را قطعا مى‏آزمائيم، تا معلوم شود مجاهدان واقعى و صابران از ميان شما كيانند» و مجاهد نماها و سست عنصران منافق كيان؟! (وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدِينَ مِنْكُمْ وَ الصَّابِرِينَ)و در ذيل آيه مى‏فرمايد: علاوه بر اين «اخبار شما را مى‏آزماييم» (وَ نَبْلُوَا أَخْبارَكُمْ)به اين ترتيب خداوند هم اعمال انسانها را مى‏آزمايد و هم گفتار و اخبار آنها را.و اين نخستين بار نيست كه خداوند به مردم اعلام مى‏كند كه شما را مى‏آزمائيم تا صفوفتان از هم مشخص شود، و مؤمنان راستين از ضعيف الايمانها و منافقان شناخته شوند، در آيات فراوانى از قرآن مسأله ابتلاء و امتحان مطرح شده استمسائل مربوط به آزمايش الهى در ذيل آيه ۱۵۵ سوره بقره و همچنين در آغاز سوره عنكبوت مشروحا آمده است.

 

 

” احادیث و روایات در مورد آزمون “

حضرت امام علی (ع)

  1. هرگاه دیدی خدای سبحان پیاپی بر تو بلا نازل می کند بدان که تو را (از خواب غفلت) بیدار کرده است،و چون دیدی خدای سبحان، با آنکه گناه می کنی، پیاپی به تو نعمت می دهد، بدان که این تدریجاً به سوی هلاکت بردن توست . « میزان الحکمه، ج ۲، ص ۵۷۶ »
  2. آدمي به گفتارش سنجيده مي شود و به رفتارش ارزيابي مي گردد ، چيزي بگو که کفه سخنت سنگين شود و کاري کن که قيمت رفتارت بالا رود. « الحديث جلد ۱ صفحه ۱۹»
  3. با تحمل رنجهاي سخت و زحمتهاي سنگين ، آدمي به پايه هاي بلند زندگي و آسايش دائمي نائل مي شود.« الحديث جلد ۳ صفحه ۹۶»
  4. همانا امر ما دشوار و دیریاب است و جز بنده مومنی که خداوند دلش را برای ایمان امتحان ( یا خالص ) کرده باشد کسی آن را بر نمی تابد.«میزان الحکمه جلد ۱۱ – صفحه ۲۴۳»
  5. در وصف انبیا و اولیا – خداوند آنان را به گرسنگی آزموده و با انواع سختی گرفتارشان ساخت و بیم و هراسان امتحانشان نمود. «میزان الحکمه جلد ۱۱ – صفحه ۲۴۳»
  6.  هنگام امتحان است که آدمی سربلند یا سرافکنده می شود.« میزان الحکمه جلد ۱۱ – صفحه ۲۴۴ »
  7.  مرد به کردارش آزموده می شود نه به گفتارش. « میزان الحکمه جلد ۱۱ – صفحه ۲۴۴ »
  8.  شش چیز است که اخلاق مردان با آن ها آزموده می شود: خشنودی , خشم , امنیت , ترس , دریغ شدن چیزی از او و میل و رغبت (او به چیزی ). « میزان الحکمه جلد ۱۱ – صفحه ۲۴۴ »
  9. ۹.    سه چیز است که خرد های آدمیان با انها آزموده می شود: دارایی- ولایت – مصیبت. « میزان الحکمه جلد ۱۱ – صفحه ۲۴۴ »
  10. ای مردم خدا شما را پناه داده و بر شما ستم روا نمی دارد ولی پناه نداده که شما را نیازماید . خداوند جلیل می فرماید: در حقیقت در این ماجرا عبرت هایی است و قطعا ما آزمایش کننده بودیم . « نهج البلاغه خطبه ۱۰۲ »
  11. در بلا برای ظالم ادب است و برای مومن آزمایش و برای انبیا درجه و برای اولیا کرامت . « بحارالانوار ج ۷۵ ص ۱۲۷»
  12. کلمات قصار ۴۳۴: اگر ظاهر هرچیز تو را خوش آمد آن را بیازمای که پس از آزمون بود که در دیده است زشت آید.
  13. خطبه ۱۹۲:نبايد يكي از شما بگويد: خدايا! از فتنه و آزمايش به تو پناه مي برم؛ زيرا كسي نيست كه گرفتار فتنه نباشد؛ ولي كسي كه پناه مي برد، بايد از فتنه هاي گمراه كننده به خدا پناه ببرد؛ چون خداوند سبحان مي فرمايد: بدانيد دارايي ها و فرزندان شما فتنه هستند.«نهج البلاغه، سید رضی، نشر هجرت، قم، كلمات قصار، ش ۹۰».
  14. بدانيد كه خداوند به وسيله امتحان درون مردمان را آشكار ساخت، نه اينكه از رازهای نهفته و اعماق پوشيده درونشان آگاه نبود؛ بلكه برای آنكه روشن شود كدام يك بهتر عمل می‌كنند، آنگاه ثواب، سزای نيكی است و عقاب، كيفر بدی.« نهج‌البلاغه خطبه ۱۴۴»
  15. الدهرُ يَومانِ : فيَومٌ لَكَ و يَومٌ علَيكَ ، فإذا كانَ لكَ فلا تَبطَرْ ، و إذا كانَ عَليكَ فلا تَحزَنْ ، فَبِكِلَيهِما سَتُختَبَرُ .

 روزگار دو روز است ؛ روزى به كام تو و روزى به زيان تو . چون به كام تو بود، سرمست مشو و چون به زيان تو بود، غمناك مباش ؛ زيرا هر دو مايه آزمايش توست .« تحف العقول : ۲۰۷»

اولين مورد امتحان در عالم خلقت

حضرت در ابتدا مي‌فرمايند: خداي متعال وقتي حضرت آدم را خلق کرد، فرشتگان و ابليس را به وسيله حضرت آدم امتحان کرد. گويا اوّلين مورد امتحان در عالم خلقت، امتحان فرشتگان و ابليس به وسيله حضرت آدم بود. خداي متعال به فرشتگان و ابليس – که در صف ملائکه قرار داشت – امر فرمود: همه در مقابل او به خاک بيفتيد:؛ «فَقَعُوا لَهُ ساجِدين»۱‏. فرشتگان همه بي چون و چرا به سجده افتادند. در رابطه با اينکه همه فرشتگان بودند يا فرشتگان ارضي – فرشتگان موکّل در زمين – قدر متيقن همه فرشتگان ارضي که موکّل به اين عالم هستند، بوده‌اند؛ چون در برخي روايات اشاره شده که دسته‌اي از فرشتگان، آن‌چنان مستغرق در جلال و جمال الهي هستند که اصلاً از اينکه خدا انسان و آدمي آفريده است، با خبر نشده‌اند (نرد علمها الي اهلها.)

در ميان اين‌ها فقط ابليس از جنس فرشتگان نبوده است؛ امّا از کثرت عبادت بسيار شبيه آن‌ها شده بود، به طوري که ديگر ملائکه گمان مي‌کردند که وي نيز از آن‌هاست؛ لذا وقتي به ملائکه خطاب شد که سجده کنيد، از آن‌جا که به اين جمع خطاب شد، ابليس هم با اين‌که از جنّ بود، مکلّف بود سجده کند.ابليس مردود شد.قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ»: گفت: من به بشري که از گلي خشکيده خلق شده است، سجده نمي‌کنم. «صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ»؛ يعني گل خشکيده‌؛ و بعضي به لجن ترجمه کرده‌اند. به هرحال آدم از گل خشکيده‌اي خلق شد. به همين جهت هم ابليس مي‌گفت: من اشرف از او هستم چون من از آتش خلق شده‌ام. اميرالمؤمنين – عليه السلام – بعد از اين‌که به اين داستان اشاره مي‌کنند، مي‌فرمايند: «… وَ لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ مِنْ نُورٍ يَخْطَفُ الْأَبْصَارَ ضِيَاؤُهُ وَ يَبْهَرُ الْعُقُولَ رُوَاؤُهُ وَ طِيبٍ يَأْخُذُ الْأَنْفَاسَ عَرْفُهُ لَفَعَلَ وَ لَوْ فَعَلَ لَظَلَّتْ لَهُ الْأَعْنَاقُ خَاضِعَةً وَ لَخَفَّتِ الْبَلْوَى فِيهِ عَلَى الْمَلَائِكَة …»: اگر خدا مي‌خواست آدم را از نوري خلق مي‌کرد که روشني او چشم‌ها را خيره مي‌کرد و زيبائيش عقل‌ها را مبهوت مي‌ساخت و از عطري که تمام نفس‌ها را به خودش مشغول مي‌کرد و همه مي‌خواستند او را ببويند. اگر آدم اين گونه خلق مي‌شد، ابليس هم در مقابل او سجده مي‌کرد و ملائکه خيلي راحت به چنين موجودي که اين همه شکوه و عظمت دارد، اين همه زيبا و دوست داشتني است، سجده مي‌کردند. ولي در اين صورت ديگر امتحاني تحقق پيدا نمي‌کرد. ارزش سجده ملائکه از آن جهت بود که آن‌ها نگفتند: ما کجا و يک موجود خاکي کجا؟ بلکه چون خدا فرموده بود، گفتند: سمعاً و طاعتاً؛ امّا ابليس گفت: «… أَنَا خَيْرٌ مِنْه»
پس خداي متعال براي امتحان ما در بسياري از اموري که در اين عالم بر ما مجهول است، حکمت‌هائي قرار داده که ما از آن حکمت‌ها بي‌خبر هستيم. گاهي درون دل‌مان و گاهي هم به زبان اعتراض مي‌کنيم که چرا چنين است. 
وَ لَوْ فَعَلَ لَظَلَّتْ لَهُ الْأَعْنَاقُ خَاضِعَةً»: اگر خدا آدم را با آن صفات آفريده بود، همه در مقابلش کرنش مي‌کردند. «وَ لَخَفَّتِ الْبَلْوَى فِيهِ عَلَى الْمَلَائِكَة»: آن وقت امتحان ملائکه امر خيلي ساده‌اي بود.» مثلاً اگر از يک ديپلمه بخواهند که يکي از چهار عمل اصلي را انجام دهد، اين امتحان نيست. امتحان آن وقتي است که براي شخص متناسب با موقعيتش، سخت باشد. اميرالمؤمنين – عليه السلام –؛ در ادامه مي‌فرمايند: «وَ لَكِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَبْتَلِي خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا يَجْهَلُونَ أَصْلَهُ»: خدا خلقش را به وسيله اموري که اصلش را نمي‌دانند، امتحان مي‌کند. اگر بدانند که نمي‌توان نام آنرا امتحان گذاشت. امتحاني که جواب سؤال هم کنارش نوشته شده باشد، امتحان نيست. «تَمْيِيزاً بِالاخْتِبَارِ لَهُمْ وَ نَفْياً لِلِاسْتِكْبَارِ عَنْهُمْ وَ إِبْعَاداً لِلْخُيَلَاءِ مِنْهُم»:؛ حکمت اين‌که خدا اين‌ها را مجهول قرار مي‌دهد و وسليه آزمايش، اين‌است که آن‌ها آزمايش شوند و مرتبه اطاعتشان معلوم شود و وقتي اطاعت کردند، روح استکبار و تکبّر و خودبزرگ بيني از آن‌ها سلب شود.

 

امام محمد باقر (ع)

امام محمدباقر(علیه السلام) نقل می فرمایند: «دو فرشته از آسمان به زمین فرود آمدند، در بین هوا به هم رسیدند، یکی از آنها به دیگری گفت: برای چه فرود می آیی؟
گفت: خداوند عزّوجل مرا به طرف دریای اهل ایل فرستاده، تا ماهی ای را صید نموده و به یکی از ستمکاران برسانم، چه آنکه وی از خداوند متعال ماهی این دریا را تقاضا و درخواست نموده است. از اینرو حق جلّ و اعلی مرا مأمور ساخته، نزد صیّادی که ماهیهای آن دریا را صید می کند رفته، و او را به صید ماهی دریای مزبور ترغیب کنم تا بدین ترتیب، حق عزّوجلّ آن ستمکار و کافر را به منتهای آرزویش برساند.سپس او به دیگری گفت: تو برای چه فرستاده شدی؟
گفت: خداوند عزّوجل مرا برای امری عجیب تر از آنچه ترا به آن مبعوث نموده فرستاده است. من مامورم به سراغ بنده مؤمنش که روزه دار و قائم اللیل است و دعاء و روزه اش در آسمان معروف و مشهور می باشد، بروم و ظرف غذایی را که وی پخته و برای افطارش آماده کرده واژگون نمایم تا بدین وسیله، آزمایش نهایی ایمان او صورت گرفته باشد» علل الشرائع، شیخ صدوق، قم، انتشارات داوری، اول، ج۲، ص۴۶۵. »

 

آزمون پیامبران

قَدِ اخْتَبَرَهُمُ اللَّهُ بِالْمَخْمَصَهِ، وَ ابْتَلاهُمْ بِالْمَجْهَدَهِ، وَ امْتَحَنَهُمْ بِالْمَخاوِفی، وَ مَخَضَهُمْ بِالْمَکارِهِ.

خداوند پیامبرانش را با گرسنگی آزمایش کرد و با مشقت و ناراحتی مبتلا کرد و با امور خوفناک امتحان و با سختی‌ها و مشکلات خالص گردانید.« نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲ قاصعه »

 

 امتحان فقراء و اغنياء

اميرالمؤمنين – عليه السلام – به مردم مي‌فرمايد: نگاهتان را به اين ثروت‌ها يا به اين تهديدستي‌ها ندوزيد و به اين‌ها اهميت ندهيد؛ چراکه اين‌ها ملاک نيست. اين‌ها وسيله امتحان است. حضرت در ادامه به آيه‌اي از قرآن استدلال مي‌کنند: «أَ يَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنينَ * نُسارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْراتِ بَلْ لا يَشْعُرُونَ»۴: آيا چنين مي‌پندارند که وقتي مال و ثروت و فرزندان زيادي به آن‌ها مي‌دهيم، به خاطر اين است که حتماً ما خيلي خير آن‌ها را مي‌خواهيم؟ هيچ کليت ندارد. اين وسيله آزمايش است. نه معنايش اين است که ما خيلي اين‌ها را دوست داشتيم که اين ثروت را به آن‌ها داديم، نه معنايش اين است که دشمن‌شان بوديم. البته گاهي همين نعمت‌ها باعث مي‌شود که بر عذاب‌شان افزوده شود. پس به اين‌که کسي ثروت دارد يا فقير است، اهميت ندهيد. فقط فکر اين باشيد که در مقابل خدا چه وظيفه‌اي داريد که انجام دهيد. حضرت در ادامه مي‌فرمايند: «فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ الْمُسْتَكْبِرِينَ فِي أَنْفُسِهِمْ بِأَوْلِيَائِهِ الْمُسْتَضْعَفِينَ فِي أَعْيُنِهِم‏»: خدا آن کساني را که پيش خود، براي خود بزرگي قائلند و خودبزرگ‌بين هستند – والمستکبرين في انفسهم يعني پيش خود، خود را بزرگ مي‌شمارند – با اولياء خودش که به نظر آن‌ها مستعضف هستند، امتحان مي‌کند. خدا اين‌ها را به وسيله اين فقرا امتحان مي‌کند. البته متقابلاً فقرا را هم از راه ديگري به وسيله اغنيا امتحان مي‌کند. بسياري از افراد در مقابل اغنيا وظايف واجبي دارند که انجام نمي‌دهند؛ مثلاً آن‌ها را نهي از منکر نمي‌کنند، براي اين‌که ناراحت نشوند! عيب‌هايشان را به آن‌ها تذکر نمي‌دهند براي اين‌که بتوانند از ثروت آن‌ها استفاده کنند! به آن‌ها احترام مي‌گذارند براي اين‌که رأي آن‌ها را براي خود جلب کنند! اين‌هم امتحاني است که آيا وقتي به کسي احترام مي‌گذارند به خاطر پول وثروت وي به او احترام مي‌گذارند يا به خاطر دينش؟ اين براي فقرا يک نوع امتحان است.

هرچه امتحان سخت‌تر، پاداش آن بيشتر

حضرت در ادامه مي‌فرمايد: « وَ كُلَّمَا كَانَتِ الْبَلْوَى وَ الِاخْتِبَارُ أَعْظَمَ كَانَتِ الْمَثُوبَةُ وَ الْجَزَاءُ أَجْزَل‏.»؛ اين يک قاعده کلي است که البته روشن است؛ ولي حضرت به آن تصريح فرموده است. مي‌گويد: برخي از اين امتحان‌ها، آسان‌تر، و برخي سخت‌تر است. هر چه امتحان سخت‌تر باشد، پاداش آن بيشتر خواهد بود. امتحان‌هاي ساده که افراد، راحت مي‌توانند جواب دهند، مزد زيادي ندارد. 
در مورد حضرت ابراهيم، در آتش افتادن، يک امتحان بود که آن‌را با رضا و رغبتِ فراوان پذيرفت. اگر اهميت آن امتحاناتي که در مورد حضرت ابراهيم بود را هم کساني بفهمند، مثل افتادن در آتش و … (که کمابيش ما هم مي‌فهميم)، امّا يک امتحانات خيلي دقيق وجود دارد که اصلاً ما صورت مسأله را نمي‌فهميم. به نظر من امتحانِ مهم‌تر براي آن حضرت، آن لحظه‌اي بود که جبرئيل آمد و گفت: «هَلْ لَكَ مِنْ حَاجَةٍ»: کاري با ما داري؟ ابراهيم بين زمين و هوا در فضائي است که او را از منجنيق پرت کرده‌اند تا داخل آتش بيفتد! در اين فاصله جبرئيل آمده و مي‌گويد: با ما کاري داري؟ فرمود:؛ «أَمَّا إِلَيْكَ فَلَا»:؛ به تو احتياجي ندارم! اين امتحان است. اين از آن در آتش افتادن و از ذبح فرزند هم مهم‌تر است. در يک چنين حالي انسان بگويد: «فقط خدا»، و به هيچ کس ديگري اعتمادي نداشته باشد، مهم است. از اين قبيل امتحانات براي پيغمبر اسلام فراوان بوده است. پيامبر گرامي اسلام هم امتحان داشت؛ امّا آنچه او در سايه امتحان به دست مي‌آورد، از همه آنچه ما در عالم مي‌شناسيم، ارزشمند‌تر بود.

حج، امتحان مشترک همه بني آدم

در فراز ديگري مي‌فرمايند: از زمان حضرت آدم تا زماني که انسان روي زمين وجود دارد، همه را خدا به يک وسيله‌اي که براي همه مشترک است، امتحان کرده است. اين‌هم يک نوع امتحان است، و آن اين است که يکسري سنگ‌هائي را در يک بياباني قرار داده است که نه آبي دارد، نه علفي، نه باغي و نه ساختماني. آن‌جا چند سنگ به همراه يک سنگ سياه است. به همه بني آدم، از خود حضرت آدم گرفته تا همه کساني که روي اين زمين زندگي کنند، دستور داده است که بايد برويد به اين سنگ‌ها احترام بگذاريد و دور آن‌ها طواف کنيد. اين‌هم يک جور امتحان است. سنگي که به تعبير اميرالمؤمنين – عليه السلام – نه مي‌بيند، نه مي‌شنود، نه نفعي براي کسي دارد، نه ضرري به کسي مي‌تواند برساند. البته اين‌که صورت ملکوتي‌اش تأثيري دارد و مي‌شنود، يک حساب ديگري است. آنچه که مردم در آن‌جا مي‌بينند، يک سنگ است. بايد در مقابل اين سنگ طواف کنند و اين‌؛ مهم‌ترين عبادتي است که ما و همه مسلمان‌ها هم به آن آزمايش مي‌شويم. در حج به وسيله حجرالاسود يعني يک سنگ سياه، مسلمانان امتحان مي‌شوند. «أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ اخْتَبَرَ الْأَوَّلِينَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ صَلَواتُ اللهِ عَلَيه إِلَى الْآخِرِينَ مِنْ هَذَا الْعَالَمِ بِأَحْجَارٍ لَا تَضُرُّ وَ لَا تَنْفَعُ وَ لَا تُبْصِرُ وَ لَا تَسْمَع»:؛ خداوند حضرت آدم تا آخرين انسان‌هائي که در اين عالم روي اين زمين زندگي کنند، را با سنگ‌هائي که هيچ نفع وضرري از آن سراغ ندارند، نه مي‌بيند و نه مي‌شنود، امتحان کرده است. فقط براي اطاعت خدا بايد بروند آن‌جا دور بزنند. آيا اين کار را مي‌کنند يا نمي‌کنند؟ بعد حضرت ادامه مي‌دهند: «وَ لَوْ أَرَادَ سُبْحَانَهُ أَنْ يَضَعَ بَيْتَهُ الْحَرَامَ وَ مَشَاعِرَهُ الْعِظَامَ بَيْنَ جَنَّاتٍ وَ أَنْهَار …».؛ – در اين‌جا هم چند عبارت بسيار زيبا و ادبي ذکر کرده‌اند که من اين‌ها را تلخيص کرده‌ام- مي‌فرمايند: اگر خدا مي‌خواست خانه خودش را در يک جايي قرار بدهد که داراي باغ‌هاي زيبا، درخت‌هاي پر ميوه، نهرهاي جاري و منظره‌هاي چشم نواز بود، و چنين جايي را روي يک قطعه زمين حاصل‌خيزي قرار مي‌داد … – به جاي اين‌که چند تا سنگ را توي يک بيابان خشک بي آب و علف قرار بدهد «لَكَانَ قَدْ صَغُرَ قَدْرُ الْجَزَاءِ عَلَى حَسَبِ ضَعْفِ الْبَلَاء»: لازمه‌اش اين بود که امتحان، امتحان آساني شود و به تبع، مزدش هم کم شود. چون در اين صورت، در حقيقت امتحاني نبود. همه دل‌شان رفتن به يک چنين جائي را مي‌خواهد. مگر مردم همه عالم براي رفتن به کشورهاي معروف که جاهاي تماشايي دارد پول‌هاي کلان خرج نمي‌کنند تا چند روزي آن‌جا تفريح کنند؟ با اين اوضاع کنوني که خداوند قرار داده است، امتحان معنا پيدا مي‌کند. 
با اين شرايط امتحان شکل مي‌گيرد. جايي که مکان ديدني نيست. چند سنگ است و بيابان خشک. يک چنين سرزميني خانه خداست. امّا اگر اين خانه مثلاً در سوئيس بود، يا در يک کشور ديگري که سرشار از باغ و مناظر زيبا بود، امتحان محقق نمي‌شد؛ بلکه همه دلشان مي‌خواست به آن‌جا بروند و آن مناظر را تماشا کنند. اين‌هم يک نوع امتحان است که در يک بخش ديگر از اين خطبه بيان شده است.

تدبر در احوال مؤمنين گذشته

در همين خطبه در رابطه با امتحان مي‌فرمايد: «… وَ تَدَبَّرُوا أَحْوَالَ الْمَاضِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ قَبْلَكُم»: تاريخچه مؤمنين قبل از خودتان را مطالعه کنيد. به تعبير بنده: در گذشته اکثريت مؤمنين، کساني بوده‌اند که با گرفتاري زندگي کرده‌اند و زندگي مرفّه، آرام و آسوده‌اي نداشته‌اند؛«كَيْفَ كَانُوا فِي حَالِ التَّمْحِيصِ وَ الْبَلَاءِ أَ لَمْ يَكُونُوا أَثْقَلَ الْخَلَائِقِ أَعْبَاءً وَ أَجْهَدَ الْعِبَادِ بَلَاءً وَ أَضْيَقَ أَهْلِ الدُّنْيَا حَالًا»؛ آيا اينان بارشان از همه سنگين‌تر نبود؟ آيا دستشان از همه خالي‌تر نبود و تنگدست‌تر از ديگران نبودند؟ بعد حضرت به بني اسرائيلي که در چنگال فرعونيان بَرده بودند، مثال مي‌زند: «اتَّخَذَتْهُمُ الْفَرَاعِنَةُ عَبِيدا»:؛ با اينکه فرزندان پيغمبران بودند، ولي فرعونيان اينان را به بيگاري و بردگي کشيدند. اين امر براي اينان امتحان بود. حضرت مي‌فرمايند: «… حَتَّى إِذَا رَأَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ جِدَّ الصَّبْرِ مِنْهُمْ عَلَى الْأَذَى فِي مَحَبَّتِهِ وَ الِاحْتِمَالَ لِلْمَكْرُوهِ مِنْ خَوْفِهِ جَعَلَ لَهُمْ مِنْ مَضَايِقِ الْبَلَاءِ فَرَجاً فَأَبْدَلَهُمُ الْعِزَّ مَكَانَ الذُّل‏؛ …»؛ وقتي خدا ديد که اين گروه از بني‌اسرائيل با اينکه در چنگال فرعونيان اسيرند، بر بلاي خدا صبر مي‌کنند و دست از دينشان بر نمي‌دارند، و فرعوني و بت پرست نمي‌شوند، و وقتي خدا ديد اينان جداً صبر مي‌کنند، و اين همه به خاطر دوستي و محبّت خدا بود، خداوند از آن سختي‌ها، فرجي بر اين‌ها قرار داد و ذلّت آن‌ها را تبديل به عزّت کرد. اين همه سختي را براي چه تحمّل کردند؟ حضرت امير مي‌فرمايند: «فِي مَحَبَّتِهِ» براي اين‌که خدا را دوست داشتند و در راه محبّت خدا سختي‌ها را تحمل کردند. کار به جايي رسيد که فرعونيان غرق شدند و اينان نجات پيدا کردند.اين‌ها نمونه‌هايي از امتحان بود که تنها در يک خطبه از نهج البلاغه ذکر شده است.

 

حضرت امام صادق (ع)

  1. المومِنُ لَا یَمضِی عَلَیهِ اربَعُونَ لَیلَه الَا عَرَضَ لَهُ امرُ یَحزُنُهُ یُذَکَرُ بِهِ.

چهل شب بر بنده مومن نگذرد مگر اینکه واقعه ای برایش رخ دهد و او را غمگین سازد و به واسطه آن ، متذکر گردد.« اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج۲ ، ص ۲۵۴ (باب شدة ابلاء المومن حدیث ۱۱) »

  1. «اِنَّهُ لَیَکُوْنُ لِلْعَبْدِ مَنْزِلَةٌ عِنْدَ اللّه‏ِ فَما یَنالُها اِلاّ بِاِحْدی خَصْلَتَیْنِ؛ اِمّا بِذَهابِ مالِهِ او بِبَلِیَّةٍ فی جَسَدِهِ؛»

 براستی برای بنده [مؤمن] در پیشگاه الهی مقام و منزلتی است که بدان دست نمی‏یابد مگر با یکی از دو خصلت؛ یا از بین رفتن مال او و یا گرفتاری در جسم او (بر اثر سیل و زلزله و…).» به همین جهت مؤمنان بیشتر گرفتارند.

  1. إنَّ المُومِنَ مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَبِأَفضَلِ مَکَان ثَلَاثاً إنَّهُ لَیَبتَلِیهِ بِالبَلَاء ثُمَّ یَنزعُ نَفسَهُ عُضواً عُضواً مِن جَسَدِهِ وَ هُوَ یَحمَدُ اللهَ عَلَی ذَلِکَ.(نتیجه آزمون)

جایگاه مومن نزد خدای عزوجل برترین جایگاه است و این جمله را سه بار فرمود چرا که گاه بنده ای را خداوند به گرفتاری مبتلا می سازد و می فرماید . آنگاه جانش را عضو عضو از پیکرش بیرون می کشد، در حالی که وی بر این پیشامد خداوند را حمد و ستایش می گوید.

« اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج۲ ، ص۲۵۴(باب شدة ابلاء المومن حدیث ۱۳)»

  1. از امام صادق روایت شده که پیامبر فرمودند: خداوند می فرماید: من دنیا را بین بندگانم به عنوان قرض قرار دادم پس هر کس از دنیا چیزی به من قرض دهد (یعنی در راه خدا انفاق کند) در برابر هریک ده تا هفتصد برابر پاداش می دهم و کسی که از آن به من قرض ندهد و من به اجبار چیزی از او بگیرم در برابر آن سه چیز به او می دهم که اگر یکی از آنها را به فرشتگانم می دادم از من راضی می شدند: صلوات و درود خداوند و رحمت الهی و هدایت الهی . سپس امام صادق فرمودند این سه پاداش برای آنهایی است که خدا چیزی به اجبار از آنها گرفته باشد.« المیزان ج۱ص۳۸۱ »
  2. بلا زینت مومن و کرامت و بزرگواری انسان اندیشمند است بی تردید همراهی و صبرو پایداری بر بلا موجب تکمیل و سلامت درجات ایمان می شود.
  3. شیعیان ما را در سه چیز بیازمایید: ۱- در نماز ثابت قدم بودن و در اوقات نمازشان که چگونه بر آن مواظبت می کنند. ۲- در رازهایشان که چگونه آنها را از دشمنان ما حفظ می کنند. ۳- در اموالشان که چگونه با آن به برادرشان کمک می کنند. « میزان الحکمه جلد ۱۱ – صفحه ۲۴۴»
  4. چیزی از دنیا به بنده ای داده نشد,مگر برای عبرت گیری و چیزی از او گرفته نشد مگر برای امتحان. « میزان الحکمه جلد ۱۱ – صفحه ۲۴۴»
  5. با مردم در آمیز تا انها را بیازمایی و چون امتحانشان کردی با آنان دشمن می شوی. « میزان الحکمه جلد ۱۱ – صفحه ۲۴۴»
  6. ما مِن قَبضٍ و لا بَسطٍ إلاّ و للّه ِ فيهِ المَنُّ و الابْتِلاءُ.
    هيچ گرفتگى و گشايشى صورت نمى گيرد مگر اين كه خداوند در آن، بخشش و آزمايشى دارد.« میزان الحکمه ص ۸۳ »
  7. إنَّ فی کِتابِ عَلیٍّ إنَّ أشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً النَّبیّونَ ثُّمَ الوَصیُّونَ ثُّمَ الأمثَلُ فَالأمثَلُ وَ إنَّما یُبتَلَی المُومِنُ عَلَی قَدر أعمالِهِ الحَسَنَةِ فَمَن صَحَّ دِینُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُهُ أشتَدَّ بَلَاؤُهُ وَ ذَلِکَ أنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَم یَجعَل الدُّنیا ثواباً لِمُؤمِن وَ لَا عُقُوبَة لَکافِر وَ مَن سَخُفَ دینُهُ وَ ضَعُفَ عَمَلُهُ قَلَّ بَلَاؤُهُ وَ أنَّ البَلَاءَ أسرَعُ إلَی المُومِنُ التَّقیِّ مِنَ المَطَرِ إلَی قَرَار الأرض.
    درکتاب علی آمده: شدیدترین بلاها در بین آفریدگان، نخست به پیامبران و سپس به اوصیاء می رسد و آنگاه به مثل و شبیه ترین مردم به آنها. مومن به مقدار نیکی هایش آزموده می شود. هر که دینش درست و کارش نیک باشد، بلایش شدیدتر است، چرا که خدای عزوجل دنیا را مایه پاداش مومن قرار نداده و نه وسیله عذاب کافر. اما آن که دینش نادرست و کارش سست باشد، بلایش اندک است. بلا به انسان مومن پرهیزکار زودتر می رسد تا باران به سطح زمین.« اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج۲ ،ص۲۵۹(حدیث۲۹) »

 

حضرت امام باقر (ع)

إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی إذا أحَبَّ عَبداً غَتَّهُ بِالبَلاءِ غَتّاً وَ ثَجَّهُ بِالبَلاءِ ثَجّاً فإذا دَعاهُ قالَ لَبَّیکَ عَبدی لَئِن عَجّلتُ لَکَ ما سَأَلتَ إنّی علی ذلِکَ لَقادرٌ و لَئِنِ ادَّخرتُ لَکَ فَما ادَّخرتُ  لَکَ فَهُوَ خَیرٌ لَکَ .

خداوند تبارک و تعالی چون بنده ای را دوست دارد در بلا و مصیبتش غرقه سازد و باران گرفتاری بر سرش فرود آرد و آنگاه که این بنده خدا را بخواند فرماید : لبیک بنده ی من ! بی شک اگر بخواهم خواسته ات را زود اجابت کنم می توانم اما اگر بخواهم آن را برایت اندوخته سازم این برای تو بهتر است.

« اصول کافی(ط-الاسلامیه)، ج۲ ، ص ۲۵۳ (باب شدة ابلاء المومن حدیث ۷) »

 

امام رضا(ع)

آنچه انتظار مي کشيد واقع نمي شود جز هنگامي که در بوته ي آزمايش قرار بگيريد و شناخته شويد و از شما جز تعدادي اندک بر اعتقاد خود باقي نباشد.

آنگاه اين آيه ي شريفه را تلاوت فرمود: «آيا مردم خيال مي کنند که اگر بگويند: ايمان آورده ايم، فرو گذارده مي شوند و در معرض امتحان قرار نمي گيرند».«ارشاد مفيد/ ص۳۶۰»

 

” داستان آزمون “

 

 داستان ثعلبه و آزمون مال

روزی یکی از انصار که نامش ثعلبه بود نزد رسول خدا آمد و گفت یا رسول الله از خداوند بخواه به من ثروتی عطا نماید.حضرت فرمودند :ای ثعلبه قانع باش مال کمی که شکر آن را بجا آوری بهتر است از ثروت زیار که نتوانی شکر آن را بجای آوری.ثعلبه رفت و چند روز دیگر دوباره درخواست خود را تکرار کرد.این دفعه رسول خدا به او فرمود :مگر من الگوی تو نیستم ؟ نمی خواهی همانند پیامبر خدا باشی ؟ سوگند به خدا اگر بخواهم کوه های زمین برایم طلا و نقره بشوند .می توانم ولی می بینی که من به آن چه خداوند داده راضی هستم .ثعلبه چند روز دیگر باز درخواست خود را تکرار کرد و گفت یارسول الله دعا کن !خداوند به من ثروتی بدهد ،من هم حق فقرا و نزدیکان و همه را خواهم داد .حضرت وقتی دیدند ثعلبه دست بردار نیست گفت :خدایا !به ثعلبه ثروتی مرحمت فرما.بعد از دعای رسول خدا .ثعلبه رفت و گوسفندی خرید ،گوسفند به سرعت زیاد شد تا جایی که شهر مدینه برای او تنگ شد .ثعلبه اموال خود را برداشت و به کنار مدینه رفت.ثعلبه قبلا تمام نمازهایش را در مسجد و پشت سر رسول خدا می خواند ،اما رفته رفته گوسفندانش آن قدر زیاد شد که دیگر نتوانست در نماز جماعت شرکت کند و فقط در نماز جمعه شرکت می کرد .تدریجا گرفتاری دنیا زیادتر شد و روز به روز بر ثروت او افزوده شد به طوری که دیگر نتوانست در کنار مدینه بماند و به ناچار به نقطه دورتری رفت و فرصت نماز جمعه را هم از دست داد .آیه زکان نازل شد پیامبر شخصی را برای گرفتن زکات نزد ثعلبه فرستاد .مامور فرمان پیامبر را به او ابلاغ کرد و از او خواست تا زکاتش را بپردازد . ثعلبه زکات اموالش را نداد و گفت :این همان جزیه است که از یهود و نصارا می گیرند .مگر من کافر هستم ؟مامور برگشت و جریان را خرمت رسول خدا نقل کرد .رسول خدا فرمودند : وای بر ثعلبه وای بر ثعلبه !در همین موقع فورا چند آیه از قرآن نازل شد:« وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِین‏#فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُون‏#فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلى‏ یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ.»و برخى از آنان با خدا پیمان بسته بودند که اگر خداوند از فضل خویش به ما عطا کند، حتماً صدقه (زکات) خواهیم داد و از نیکوکاران خواهیم بود.پس چون خداوند از فضل خویش به آنان بخشید، بدان بخل ورزیدند و (به پیمان) پشت کرده و روى‏گردان شدند.سرانجام به دنبال آن که با خدا در آنچه پیمان بسته بودند، خلف وعده کردند و بدان سبب که دروغ مى‏گفتند، (خداوند، روحِ) نفاق را تا روزى که به دیدار او رسند، (روز مرگ یا قیامت)، در دل‏هاى آنان قرار داد.« آدرس آیه: سوره توبه آیه های ۷۵ و ۷۶ و۷۷»

« داستان های بحار الانوار ج ۳ »

 

ایوب (ع) در آزمایش عجیب الهی (مصیبت، فقر، جان، همسر)

ابلیس به زندگی حضرت ایوب (ع) حسد برد، به پیشگاه خداوند چنین عرض کرد: «اگر ایوب (ع) این همه شکر نعمت تو را به جا میآورد، از این رو است که زندگی مرفه و وسیعی به او دادهای، ولی اگر نعمتهای مادی را از او بگیری، هرگز شکر تو را به جا نمیآورد، اینک (برای امتحان) مرا بر دنیای او مسلط کن تا معلوم شود که مطلب همین است که گفتم.»خداوند برای این که این ماجرا سندی برای همه رهروان راه حق باشد، به شیطان این اجازه را داد، ابلیس پس از این اجازه به سراغ ایوب (ع) آمد و اموال و فرزندان ایوب را یکی پس از دیگری نابود کرد، ولی این حوادث دردناک نه تنها از شکر ایوب (ع) نکاست، بلکه شکر او افزون گردید. ابلیس از خدا خواست بر گوسفندان و زراعت ایوب (ع) مسلط شود، این اجازه به او داده شد. ابلیس همه زراعت ایوب (ع) را آتش زد، و گوسفندان او را نابود کرد، ولی ایوب نه تنها ناشکری نکرد، بلکه بر حمد و شکرش افزوده شد. سرانجام شیطان از خدا خواست که بر بدن ایوب (ع) مسلط شود، و باعث بیماری شدید او گردد، خداوند به او اجازه داد، شیطان آن چنان ایوب (ع) را بیمار کرد که از شدت بیماری و جراحت، توان حرکت را نداشت، بیآنکه کمترین خللی به عقل و درک او برسد، خلاصه نعمتها یکی پس از دیگری از ایوب (ع) گرفته میشد، ولی در برابر آن، مقام شکر و سپاس او بالا میرفت.در بعضی از تواریخ، ماجرای گرفتاری ایوب (ع) به بلاها، چنین ترسیم شده است. روز چهارشنبه آخر ماه محرم بود، یکی از غلامان ایوب (ع) آمد و گفت: «جماعتی از اشرار، غلامان تو را کشتند، و گاوها را که به آنها سپرده بودی به غارت بردند.» هنوز سخن او تمام نشده بود که غلام دیگر رسید و گفت: «ای ایوب! آتش عظیم از آسمان فرود آمد و همان دم همه چوپانان و گوسفندان تو را سوزانید.» در این گفتگو بودند که غلام سومی آمد و گفت: «گروهی از سواران کلدانی و سرداران پادشاهان بابل آمدند و ساربانان را کشتند و شترانت را به یغما بردند.» در این هنگام مردی گریبان چاک زده، خاک بر سر میریخت و با شتاب نزد ایوب (ع) آمد و گفت: «ای ایوب فرزندانت به خوردن غذا مشغول بودند، ناگهان سقف بر سر آنها فرود آمد و همه مردند.» حضرت ایوب همه این اخبار را شنید، ولی با کمال مقاومت، صبر و تحمل کرد، حتی ابروانش را خم ننمود، سر به سجده نهاد و عرض کرد: «ای خدا! ای آفریننده شب و روز، برهنه به دنیا آمدم و برهنه به سوی تو میآیم، پروردگارا تو به من دادی و تو از من باز پس گرفتی. بنابراین به هر چه تو بخواهی خشنودم.».ایوب (ع) به درد پا مبتلا شد، ساق پایش زخم گردید، به بیماری بسیار سختی دچار گردید که قدرت حرکت نداشت، هفت یا هفده سال با این وضع گذراند و همواره به شکر خدا مشغول بود. او چهار همسر داشت، سه همسرش او را واگذاشتند و رفتند، فقط یکی از آنها به نام «رحمه» وفادار باقی ماند. رنج و بیماری او هم چنان ادامه یافت و هفت سال و هفت ماه از آن گذشت، ولی حضرت ایوب، با صبر و مقاومت و شکر، هم چنان آن روزهای پر از رنج را گذراند؛ و اصلا نه در قلب و نه در زبان و نه در نهان و نه آشکارا، اظهار نارضایتی نکرد. زبان حالش به خدا این بود: «تو را خواهم نخواهم نعمتت گر امتحان خواهی در رحمت به رویم بند و درهای بلا بگشا.»

 

ترفند ابلیس

ابلیس از هر طریقی وارد شد نتوانست ایوب (ع) را فریب دهد، بلکه او را میدید که در سختترین بلاها، شکر و سپاس الهی به جا میآورد، فریادی کشید و فرزندان خود را به نزدش جمع کرد، همه شیطانها نزد ابلیس اجتماع کردند، آنها ابلیس را محزون یافتند، پرسیدند: «چرا اندوهگین هستی؟» ابلیس گفت: «این عبد (ایوب) مرا خسته و عاجز کرد، از خداوند خواستم مرا بر مال و فرزندش مسلط کرد، اموال و فرزندانش را نابود کردم، ولی او همواره شکر و سپاس الهی مینمود، از خداوند خواستم مرا بر بدنش مسلط کند، خداوند چنین قدرتی به من داد، سراسر بدن او را بیمار نمودم، همه بستگان و مردم جز همسرش از او دور شدند، در عین حال هم چنان با صبر و تحمل شکر خدا میکند. از شما میپرسم چه کنم؟ درمانده شدهام. طریق گمراهی ایوب را به من نشان دهید.» .فرزندان شیطان گفتند: «آن همه مکر و نیرنگی که در گذشته برای گمراهی مردم داشتی کجا رفت؟ با همانها او را گمراه کن.» ابلیس گفت: «همه آن نیرنگها را به کار زدهام، ولی نتیجه نگرفتهام، اینک با شما مشورت میکنم چه کنم؟» فرزندان شیطان گفتند: «وقتی که آدم (ع) را فریب دادی و او را از بهشت بیرون نمودی، از چه راه وارد شدی؟» ابلیس گفت: «از طریق همسرش حوا وارد شدم.» فرزندان شیطان گفتند: «اکنون نیز از طریق همسر ایوب (ع) اقدام کن، زیرا جز همسرش کسی نزد او نمیرود، و او نمیتواند از همسرش نافرمانی کند.» ابلیس گفت: «راست میگویید، راه صحیح همین است.». ابلیس به صورت مردی ناشناس نزد همسر ایوب (ع) آمد و گفت: «حال همسرت ایوب چگونه است؟» رحمه گفت: «گرفتار بلاها و بیماری است.» ابلیس او را آن چنان به وسوسه انداخت که او بیتاب گردید، در این هنگام ابلیس بزغالهای را به رحمه داد و گفت: «این بزغاله را به نام من نه به نام خدا، ذبح کن و از گوشتش غذا فراهم کن به ایوب بده بخورد، تا شفا یابد.» رحمه نزد شوهرش ایوب آمد و آن بزغاله را آورد و پس از گفتاری گفت: «این بزغاله را بدون ذکر نام خدا ذبح کن تا از غذای آن بخوری و شفا یابی و همه نعمتهای از دست رفته به جای خود برگردد.» ایوب: «وای بر تو، دشمن خدا نزد تو آمده و میخواهد از این راه تو را گمراه سازد و تو فریب او را خوردهای، آیا آن همه مال و ثروت و فرزند را چه کسی به ما داد؟» رحمه: «خداوند داد.» ایوب: «چند سال ما از آن همه نعمتها بهرهمند شدیم؟» رحمه: «هشتاد سال.» ایوب: «چند سال است خداوند ما را به این بلا مبتلا نموده است؟» رحمه: «هفت سال و چند ماه.» ایوب: «وای بر تو، رعایت عدالت نمیکنی و انصاف را مراعات نخواهی کرد، مگر این که معادل هشتاد سال نعمت، هشتاد سال در بلا باشیم. سوگند به خدا اگر خداوند مرا شفا دهد، به جرم این کار تو که میخواهی گوسفندی را به نام غیر خدا ذبح کنم و غذای حرام به من بدهی، صد تازیانه به تو خواهم زد، از این پس از من دور شو، تا تو را نبینم.»
ابلیس میخواست با غذای حرام، ایوب (ع) را گمراه کند، ولی ایوب این چنین در برابر القائات ابلیس، حرکت انقلابی نمود. رحمه از ایوب (ع) دور شد، وقتی که ایوب خود را تنها یافت و هیچ گونه غذا و آب و همدم در نزد خود ندید به سجده افتاد و گفت: «رب أنی مسنی الضر و أنت أرحم الراحمین؛ پروردگارا! بد حالی و مشکلات به من رو آورده و تو مهربانترین مهربانان هستی.» (انبیاء/ ۸۳) در این هنگام دعای ایوب (ع) به استجابت رسید و بلاها رفع شد و نعمتها جایگزین آنها گردید. (مضمون آیه ۸۳ سوره انبیاء)

منابع:

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏۱۹ صفحه ۲۹۵

سایت اندیشه قم- مقاله ماجرای زندگی ایوب (ع) و مقاله ایوب (ع) در آزمایش عجیب الهی

عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم

محمد خراسانى- دائره المعارف قرآن کریم- جلد ۳- مقاله ایوب

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏۱۷ صفحه ۳۱۸- ۳۱۹

عبدعلی بن جمعه العروسی الحویزی- نور الثقلین- جلد ۳ صفحه ۴۴۷ و ۴۴۸

حسین عماد زاده- تاریخ انبیاء- صفحه ۴۵۵، ۴۶۰

صدرالدین بلاغی- قصص قرآن- صفحه ۲۰۷ـ۲۰۹

 

 ابراهیم (ع) و آزمون استقامت، فرزند

مى فرماید: «وَإِذْ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَات فَأَتَمَّهُنَّ»؛ هنگامى که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود.

در زمان پادشاهى نمرود دانشمندان علم هیئت به او خبر دادند که کودکى به دنیا مى آید و مردم را از بت پرستى باز مى دارد و حکومت او را سرنگون مى کند.نمرود تصمیم گرفت که زنها را از مردها جدا کند و هر پسرى که به دنیا مى آید را بکشد. نوشته اند تا صدهزار طفل را از بین برد. در این زمان حضرت ابراهیم (علیه السلام) به دنیا آمد و مادرش او را تا سیزده سال در غار پنهان کرد، امتحان اوّل او مبارزه با بت پرستى بود او بتهایى را که پرستش مى شدند، شکست؛ ولى نمرودیان بر ضدّ ابراهیم (علیه السلام) تبلیغ کردند و مردم را بر علیه او شوراندند و حتّى زنانى که کارشان پشم ریسى بود از درآمد آن هیزم تهیّه مى کردند، حتّى بیماران وصیّت مى کردند که مقدارى از اموالشان را هیزم بخرند و حاجتمندان به عنوان نذر هیزم مى آوردند، مدّت چهل روز اقدام به جمع آورى هیزم کردند و آتش بزرگى را افروختند و با منجنیق ابراهیم (علیه السلام) را داخل آن انداختند؛ در این زمان جبرئیل به او گفت: «ألَکَ حَاجَةٌ؟; آیا نیازى به کمک من دارى؟» حضرت جواب داد: «اَمّا الیکَ فَلا; به تو نیازى ندارم.» جبرئیل گفت: «فاسْألْ رَبّک، حاجتت را از خدا بخواه.» حضرت گفت: او از وضعیت من آگاه است پس همین کافى است. اینجا بود که آتش مورد خطاب قرار گرفت: «یَا نَارُ کُونِى بَرْداً وَسَلاَماً عَلَى إِبْرَاهِیمَ؛ اى آتش بر ابراهیم سرد و سالم باش.»

لذا آتش براى حضرت ابراهیم، گلستان شد. برخى از مفسّران مى گویند: آرام ترین، راحت ترین و بهترین روزهاى عمر حضرت ابراهیم (علیه السلام) همان روزى بود که وى در دل آتش به سر مى برد.

جالب اینکه در روایتى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم: هنگامى که نمرود تصمیم گرفت ابراهیم (علیه السلام) را از آن سرزمین تبعید کند، دستور داد گوسفندان و اموال او را مصادره کنند و خودش تنها بیرون برود. ابراهیم (علیه السلام) به آنها گفت: اینها محصول سالیان طولانى از عمر من است، اگر مى خواهید مالم را بگیرید پس عمرى را که در این سرزمین مصرف کرده ام به من بازگردانید.تصمیم بر این شد که یکى از قاضیان دستگاه در این میان داورى کند، قاضى حکم کرد که اموال ابراهیم (علیه السلام) را بگیرند و عمرى را که در آن سرزمین صرف کرده به او باز گردانند. هنگامى که نمرود از این ماجرا آگاه شد، دستور داد اموال و گوسفندانش را به او باز گردانند تا همراه خود ببرد و گفت من مى ترسم که اگر او در اینجا بماند دین و آیین شما را خراب کند، و به خدایانتان زیان برساند: «إنَّهُ إنَّ بِقَیَ فی بِلادِکُم أفْسَدَ دِینَکُم وَأضَرَّ بآلِهَتِکُمْ.»

دومین آزمایش ابراهیم (علیه السلام) زمانى بود که به دوران پیرى رسید و چون همسرش سارا عقیم بود، به پیشنهاد سارا با کنیز او هاجر ازدواج کرد و خداوند اسماعیل را به او داد. در این زمان مأمور شد تا اسماعیل و هاجر را از فلسطین به حجاز ببرد. زمانى که اسماعیل به نوجوانى رسید، آزمایش ابراهیم (علیه السلام) شروع شد و خداوند از او خواست که فرزندش را قربانى کند و ابراهیم (علیه السلام) اسماعیل (علیه السلام) را به قربانگاه برد و از امتحان سربلند بیرون آمد و در نتیجه از مرتبه نبوّت که ابلاغ احکام است، به مقام امامت که اجراى احکام است، رسید. «إِنِّى جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً); من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم.»

بعضى از مفسّران در توضیح این آیه گفته اند: «بَذَلَ نَفْسَهُ لِلنِّیرانِ، وَقَلْبَهُ للرَّحمانِ وَوَلَدَهُ لِلْقُربانِ ومَالَهُ للإخْوانِ; ابراهیم در راه خدا تن را به آتش و قلب را به خدا، و فرزند را به قربانى، و اموال را به برادران و یاران سپرد.»

 

 آزمون مصیبت از دست دادن فرزند

ام عقیل زنى مسلمان و بادیه نشین بود. که فرزند خود را همراه شتران به بادیه مى فرستاد. روزى تعدادى میهمان بر او وارد شدند، در همان وقت به او خبر دادند که شتر خشمگین فرزندش را در چاه انداخته است و از دنیا رفته است; زن با ایمان، به کسى که خبر مرگ فرزند را براى او آورده بود گفت: از مرکب پیاده شو، و به پذیرایى از مهمانها کمک کن، گوسفندى داشت به او داد تا آن را ذبح کند و غذا را آماده کرد و نزد میهمانان گذاشت. آنها مى خوردند و از صبر و استقامت این زن در شگفت بودند، یکى از حاضران مى گوید: هنگامى که از غذا خوردن فارغ شدیم، زن با ایمان نزد ما آمد و گفت: آیا در میان شما کسى هست که از قرآن به خوبى آگاه باشد؟ یکى از حاضران گفت: بلى من آگاهم، گفت: آیاتى از قرآن بخوان تا در برابر مرگ فرزند مایه آرامش خاطر من گردد، او مى گوید: من این آیات را براى او خواندم: «وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ * الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا للهِِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ * أُوْلَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُوْلَئِکَ هُمْ الْمُهْتَدُونَ؛ و بشارت ده به استقامت کنندگان، آنها که هرگاه مصیبتى به آنها رسد مى گویند: ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى گردیم. اینها همانها هستند که لطف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هستند هدایت یافتگان.»

سپس زن رو به قبله ایستاد و چند رکعت نماز خواند و عرض کرد: «اَللّهُم اِنّى فَعَلْتُ ما اَمَرْتَنى، فَاَنْجِزْلى ما وَعَدْتَنى; خداوندا من آنچه را تو دستور داده بودى انجام دادم و رشته شکیبایى را رها نساختم، تو هم آنچه را از رحمت و صلوات بر من وعده داده اى بر من ارزانى دار.»سپس اضافه کرد: اگر بنا بود در این جهان کسى براى کسى بماند… یکى از حاضران مى گوید من فکر کردم مى خواهد بگوید فرزندم براى من باقى مى ماند، امّا دیدم چنین ادامه داد: پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله)  براى امّتش باقى مى ماند.

 

آزمون جان

ابن یحیای حناظمی گوید : عبدالله بن ابی یعفور مردی بود که مریضی و درد و رنج فراوان داشت او می گوید به امام صادق (ع) از وضعیت درد آور خود شکایت بردم حضرت به من فرمودند : یا عبدالله لو یعلم المومن ماله من الاجر فی المصائب لتمنی انه قرض بالمقاریض  ای عبدالله اگر مومن بداند در برابر مصیبتها چه پاداشی دارد قطعا آرزو می کرد که با مقراضها بدنش پاره پاره می شد.

 

داستان عدم آزمون نشانه عدم توجه خدا

امام صادق (ع) می فرمایند: روزی پیامبر گرامی برای خوردن غذا به منزل یکی از اصحاب دعوت شدند وقتی وارد منزل شدند دیدند مرغی بالای دیوار تخم گذاشت آن تخم از بالای دیوار برروی میخی که در آن نصب بود افتاد و برآن قرار گرفت و سقوط نکرد و نشست. پیامبر اکرم از این واقعه به شگفت آمدند. این مرد به پیامبر عرض کرد از این قضیه تعجب کردید سوگند به خدایی که تو را به حق برگزید من هیچگاه به حادثه ای که به مال و جان من صدمه و زیانی برساند دچار نشدم. رسول خدا (ص) باشنیدن این سخن از جای برخاست و از غذای او چیزی تناول نکرد و فرمود: «من لم یذرا فما لله فیه من حاجه» کسی که به گرفتاری و کمبود در زندگی مبتلا نشود برای خدا در زندگی او سهمی نیست.

 

” سخن بزرگان “

﴿ آیت الله مجتبی تهرانی ﴾

* انسان ببیند چه ظرفیتی دارد؛ آن موقع که امور دنیا مخالف میل اوست آیا جزع و فزع کرده و از خدا شکایت می­کند و آن موقع که امور دنیایی موافق میل اوست، خدا را فراموش می کند یا نه؟ « بحار الانوار، جلد ۷۵، صفحه۴۴ »

 

﴿ حضرت آیت الله بهجت (ره) ﴾

* کمتر کسی پیدا می شود که زندگی بر وفق مراد او باشد،هرگونه عیش و نوش دنیا، با هزار تلخی و نیش همراه است!اگر کسی دنیا را این گونه پذیرفت و شناخت،در برابر ناگواری ها و بدی‌ ها کمتر ناراحت می‌شود؛زیرا از دنیا بیش از این که خانه‌ بلا است، انتظار نخواهد داشت. 

* ما چه می دانیم؛ خدا می داند که بعضی ابتلائات، شرط بعضی اِفاضات است. شخصی می گفت: به فلان مشکل مبتلا شدم، خیلی بر معلوماتم افزوده شد. 

* ابتلائات براي اين است كه يقين پيدا كنيم.         

* هر کسي کاسه اي از ابتلائات دارد که مطابق وجود و استعداد او است و کاسه هاي اشخاص از بلايا پر شده است ولي خدا که همه را دوست دارد آيا در برابر طوفان هاي حوادث، ما را در وسط کشتي رها کرده است و يا همواره به فكر ماست؟!

* انسان می تواند در تمام شرایط و ابتلائات، راه مستقیم و صراط بندگی و عبودیّت را بپیماید و درنتیجه قرب حاصل کند.                                          

 

” اشعار آزمون “

 

بهر آنست امتحان نیک و بد                                 تا بجوشد بر سر آرد زر زبد

« مثنوی معنوی مولوی »

 

چون قهر الهی امتحان تو کند                وآنجا که کرم نگاهبان تو کند

حصن تو نهنگ جان‌ستان تو کند             از کام نهنگ حصن جان تو کند

« خاقانی »

 

زهی لطف و زهی نوری زهی حاضر زهی دوری             چنین پیدا و مستوری کند منقاد صورت را

جهانی را کشان کرده، بدن‌هاشان چو جان کرده            برای امتحان کرده ز عشق استاد صورت را

« مولانا- دیوان شمس، غزل ۶۳»

 

هرچ از تو نهان کند بگوید                      در گوش ضمیر رازدانت

این دم اگر از میان برونی                        بازآرد دل کمرکشانت

در باطن کرده خاص خاصت                   در ظاهر کرده امتحانت

خامش که چو در تو این غم انداخت          بس باشد این کشش نشانت  

« مولانا- دیوان شمس، غزل ۳۷۳ »

 

لحظه لحظه امتحانها می رسد                 سر دلها می نماید در جسد

« مثنوی معنوی- بخش ۷۳ »

 

نوشته در قصص اینم عیان بود                                    که ابرهیمِ پیغامبر چنان بود

که بودی چل هزارش از غلامان                                   سگی آن هر غلامی را بفرمان

قلاده جمله را زرّین ولیکن                                              شمار گوسفندش نیست ممکن

ملایک چشم بر کارش گشادند                                  ز کارش در گمانی اوفتادند

که او مشغول چندین گوسفندست                           خدا می‌گوید او پاک و بلندست

گر او مستغرق ربّ جلیلست                                        بنگذارد خلیلی چون خلیلست

بجبریل امین حق گفت برخیز                                    به پیش او زبان ز آواز کن تیز

که تا چون بینی او را در ره ما                                      چه زو بینی به پیش درگه ما

چو مردی گشت روح القدس محسوس                بآوازی خوش الحان گفت قدّوس

خلیل الله چون بشنیدش آواز                                    ز پای افتاد گفتی آن سرافراز

بدو بخشید ثُلثی گوسفندان                                      بدو گفت ای دوای دردمندان

بگو یکبار دیگر نام یارم                                               که این نامست دایم غم گسارم

دگر ره گفت روح القدس آنگاه                                  دگر ره اوفتاد از شوق در راه

بدو بخشید آن تاج بلندان                                           دوم ثلثی که بود از گوسفندان

دگر ره گفت نام حق دگر بار                                       بگو چون بِه ازین نبوَد دگر کار

دگر ره گفت قدّوسی بآواز                                           دگر ره بی‌خودش افتاد آغاز

بدو بخشید یکسر گوسفندان                                     کم از میشی، همی نگذاشت چندان

درآمد جبرئیل و گفت ای پاک                                       منم روح القُدُس در عالم خاک

مرا این گوسفندان نیست در خور                              تراست این جمله ای پاک مطهّر

که جبریل امین در هیچ بابی                                        نبودست آرزومند کبابی

خلیلش گفت آگاهی ازین راز                                      که چیزی داده نستانم ز کس باز؟

بدو جبریل گفت از من شبانی                                     نیاید، من کنون رفتم تو دانی

خلیلش گفت من نیز این همه پاک                            رهاکردم رها کردی تو بی باک

خطاب آمد ز حق سوی ملایک                                    که هان چون بود ابرهیم مالک

که چون جبریل نام ما ندا کرد                                     بنام ما همه نقدی فدا کرد

یقین تان شد که او جز بنده نبوَد                                بما زنده بمالی زنده نبوَد

ملایک باز گفتند ای خداوند                                         مگر دل زندگی دارد بفرزند

پس آنگه کرد حق از راهِ خوابش                                بتسلیم پسر کُشتن خطابش

پسر را چون برای کُشتن آورد                                     زمین را چون فلک در گشتن آورد

برآمد از ملایک بانگ و فریاد                                       که او از مال و فرزندست آزاد

ولیکن ایمنی او بخویشست                                        بسی آن زندگی از جمله بیشست

چنان تقدیر رفت از غیبِ دانش                                 که در آتش کنند از امتحانش

بآخر چون بآتش شد گرفتار                                         درآمد جبرئیل از اوجِ اسرار

که هان در خواه هر حاجت که داری                         بتو، گفتا، ندارم چون نه یاری

اگر از غیر حاجت خواه باشم                                      پس از اغیارِ این درگاه باشم

من از غم فارغم بشنو سخن راست                         خدا داند کند آنچش بوَد خواست

ملایک چون مقام او بدیدند                                        ز صدق او خروشی برکشیدند

کالهی، پاک جسم و پاک جانست                             بهر چش آزمودی بیش ازانست

چنان در حکم تو دیدیم نرمش                                   که آتش سرد شد از عشق گرمش

بهشتی گشت دوزخ از دل او                                      زهی خِلّت که آمد حاصل او

گرش خوانی خلیل خویش شاید                                گرش جلوه دهی زین بیش شاید

گر از دین خلیلت رهبری نیست                                  ترا پس جز طریق آزری نیست

گرت بی سیمیَست و بی زری هم                               ترا نمرودیسَت و آزری هم

عجب داری که نمرودی چنان شد                            که بهر حرب حق بر آسمان شد

که گر کاریت ناگه کوژ گردد                                        دلت نمرودِ ره آن روز گردد

چنان در چشم آید خشم و کینه‌ت                        که بر گردون رسد صندوقِ سینه‌ت

چو هر دم می‌رسد صد تیرِ انکار                            چو نمرودت بدین گردنده پرگار

تو پس در کارِ خود نمرودِ خویشی                        بنیک و بد زیان و سودِ خویشی

توئی در بندِ افزونی بمانده                                      ملایک غرقِ بی‌چونی بمانده

چوعمرت رفت آخر چون کنی تو                          که بنشستی که زر افزون کنی تو

همه عمرت زیان بودست ای دوست                  که تا یک جَو زرت سودست ای دوست

ترا این نفس همچون گبرِ زردشت                       بزیر پای ناگه خواهدت کُشت

بکاری گر نمی‌داریش مشغول                               شوی از دست او از کار معزول       « الهی نامه عطار بخش نوزدهم – حکایت حضرت ابراهیم (ع) »

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن