خودشناسی

آیات قرآن کریم در باب خودشناسی
سوره حج آیه ﴿۴۶﴾ ( نیاز به جهانبینی در مسیر خود شناسی )
أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ …
آيا آنها سير در زمين نكردند تا دلهائي داشته باشند كه با آن حقيقت را درك كنند يا گوشهاي شنوائي كه نداي حق را بشنوند چرا كه چشمهاي ظاهر نابينا نمي‏شود بلكه دلهائي كه در سينه‏ ها جاي دارد بينائي را از دست مي‏دهد!
سوره طارق آیه (۵)
فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ ﴿۵﴾
انسان بايد نگاه كند كه از چه چيز آفريده شده؟!
سوره شمس آیات ﴿۹﴾ و ﴿۱۰﴾
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا ﴿۹﴾
که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده، رستگار شده
وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴿۱۰﴾
و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است
سوره یس آیات ﴿۴۴﴾ و ﴿۴۵﴾ و ﴿۴۶﴾
إِلَّا رَحْمَةً مِّنَّا وَمَتَاعًا إِلَى حِينٍ ﴿۴۴﴾
مگر باز هم رحمت ما شامل حال آنها شود و تا زمان معيني از اين زندگي بهره گيرند.
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَمَا خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿۴۵﴾
هنگامي كه به آنها گفته شود از آنچه پيش رو و پشت سر شما است (از عذابهاي الهي) بترسيد، تا مشمول رحمت الهي شويد اعتنا نمي‏كنند.
وَمَا تَأْتِيهِم مِّنْ آيَةٍ مِّنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ ﴿۴۶﴾
و هيچ آيه‏اي از آيات پروردگارشان براي آنها نمي‏آيد مگر اينكه از آن روي گردان مي‏شوند.
 
سوره حشر آیات ﴿۱۸﴾ و ﴿۱۹﴾
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۱۸﴾
اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! از مخالفت خدا بپرهيزيد، و هر انساني بايد بنگرد تا چه چيز را براي فردايش از پيش فرستاده، و از خدا بپرهيزيد كه خداوند از آنچه انجام مي‏دهيد آگاه است. 
لَاتَكُونُواكَالَّذِينَ نَسُوااللَّه فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ.﴿۱۹﴾
وهمچون کساني نباشيدکه خدارافراموش کردندوخدانيزآنهارابه «خودفراموشي»گرفتارکرد،آنهافاسقانند.
 
سوره فاطر آیه ﴿۱۸﴾ و ﴿ ۲۸ ﴾
وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ……
هيچ گنهکاري بار گناه ديگري را بر دوش نمي‌کشد؛ و اگر شخص سنگين‌باري ديگري را براي حمل گناه خود بخواند، چيزي از آن را بر دوش نخواهد گرفت، هر چند از نزديکان او باشد! تو فقط کساني را بيم‌مي‌دهي که از پروردگار خود در پنهاني مي‌ترسند و نماز را برپا مي‌دارند؛ و هر کس پاکي (و تقوا) پيشه کند، نتيجه آن به خودش بازمي‌گردد؛ و بازگشت (همگان) به سوي خداست!
إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ ﴿۲۸﴾
از بندگان، تنها علما از خداى مى ترسند.
 
سوره ذاریات آیات ﴿۲۰﴾ و ﴿۲۱﴾
وَفِي الْأَرْضِ آياتٌ لِلْمُوقِنِينَ ﴿۲۰﴾
و در زمين آياتي براي جويندگان يقين است،
 وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ ﴿۲۱﴾
و در وجود خود شما (نيز آياتي است)؛ آيا نمي‌بينيد؟!
 
سوره فصلت آیه ﴿۵۳﴾
سَنُرِيهِمْ آياتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يتَبَينَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيءٍ شَهِيدٌ ﴿۵۳﴾
به زودي نشانه‌هاي خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مي‌دهيم تا براي آنان آشکار گردد که او حق است؛ آيا کافي نيست که پروردگارت بر همه چيز شاهد و گواه است؟!
 
سوره القیامة آیات ﴿۱۴﴾ و ﴿۱۵﴾
بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ ﴿۱۴﴾
بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است.
وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ ﴿۱۵﴾
هر چند (در ظاهر) براي خود عذرهايي بتراشد!
 
سوره احزاب آیات ﴿۷۰﴾ و ﴿۷۱﴾
يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا ﴿۷۰﴾
اي کساني که ايمان آورده‌ايد! تقواي الهي پيشه کنيد و سخن حق بگوييد…
 يصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَنْ يطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا ﴿۷۱﴾
تا خدا کارهاي شما را اصلاح کند و گناهانتان را بيامرزد؛ و هر کس اطاعت خدا و رسولش کند، به رستگاري (و پيروزي) عظيمي دست يافته است!
 
سوره آل عمران آیات ﴿۱۳۵﴾ و ﴿۱۵۴﴾ و ﴿۱۹۰﴾
وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يعْلَمُونَ ﴿۱۳۵﴾
و آنها که وقتي مرتکب عمل زشتي شوند، يا به خود ستم کنند، به ياد خدا مي‌افتند؛ و براي گناهان خود، طلب آمرزش مي‌کنند -و کيست جز خدا که گناهان را ببخشد؟- و بر گناه، اصرار نمي‌ورزند، با اينکه مي‌دانند.
ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيْكُم مِّن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُّعَاسًا يَغْشَى طَآئِفَةً مِّنكُمْ …. ﴿۱۵۴﴾
سپس [خداوند] بعد از آن اندوه آرامشى [به صورت] خواب سبكى بر شما فرو فرستاد كه گروهى از شما را فرا گرفت و گروهى [تنها] در فكر جان خود بودند و در باره خدا گمانهاى ناروا همچون گمانهاى [دوران] جاهليت مى‏بردند مى‏گفتند آيا ما را در اين كار اختيارى هست بگو سررشته كارها [شكست‏يا پيروزى] يكسر به دست‏خداست آنان چيزى را در دلهايشان پوشيده مى‏داشتند كه براى تو آشكار نمى‏كردند مى‏گفتند اگر ما را در اين كار اختيارى بود [و وعده پيامبر واقعيت داشت] در اينجا كشته نمى‏شديم بگو اگر شما در خانه‏هاى خود هم بوديد كسانى كه كشته شدن بر آنان نوشته شده قطعا [با پاى خود] به سوى قتلگاههاى خويش مى‏رفتند و [اينها ] براى اين است كه خداوند آنچه را در دلهاى شماست [در عمل] بيازمايد و آنچه را در قلبهاى شماست پاك گرداند و خدا به راز سينه‏ها آگاه است.
إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ ﴿۱۹۰﴾
مسلما در آفرينش آسمانها و زمين و آمد و رفت شب و روز، نشانه‏ هاي (روشني) براي صاحبان خرد و عقل است.
سوره الانعام آیات ﴿۱۲﴾و﴿۵۴﴾و﴿۱۱۲﴾و﴿۹۳﴾
قُلْ لِمَنْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يوْمِ الْقِيامَةِ لَا رَيبَ فِيهِ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يؤْمِنُونَ ﴿۱۲﴾
بگو: «آنچه در آسمانها و زمين است، از آن کيست؟» بگو: «از آن خداست؛ رحمت (و بخشش) را بر خود، حتم کرده؛ (و به همين دليل،) بطور قطع همه شما را در روز قيامت، که در آن شک و ترديدي نيست، گرد خواهد آورد. (آري،) فقط کساني که سرمايه‌هاي وجود خويش را از دست داده و گرفتار خسران شدند، ايمان نمي‌آورند.
وَإِذَا جَاءكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ.﴿۵۴﴾
و چون كسانى كه به آيات ما ايمان دارند نزد تو آيند بگو درود بر شما پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر كرده كه هر كس از شما به نادانى كار بدى كند و آنگاه به توبه و صلاح آيد پس وى آمرزنده مهربان است .
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا ….﴿۹۳﴾
و كيست‏ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ مى‏بندد يا مى‏گويد به من وحى شده در حالى كه چيزى به او وحى نشده باشد و آن كس كه مى‏گويد به زودى نظير آنچه را خدا نازل كرده است نازل مى‏كنم و كاش ستمكاران را در گردابهاى مرگ مى‏ديدى كه فرشتگان [به سوى آنان] دستهايشان را گشوده‏اند [و نهيب مى‏زنند] جانهايتان را بيرون دهيد امروز به [سزاى] آنچه بناحق بر خدا دروغ مى‏بستيد و در برابر آيات او تكبر مى‏كرديد به عذاب خواركننده كيفر مى‏يابيد.
وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ.﴿۱۱۲﴾
و بدين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از شيطانهاى انس و جن برگماشتيم بعضى از آنها به بعضى براى فريب [يكديگر] سخنان آراسته القا مى‏كنند و اگر پروردگار تو مى‏خواست چنين نمى‏كردند پس آنان را با آنچه به دروغ مى‏سازند واگذار.
 
 
سوره مائده آیات ﴿۱۰۵﴾و ﴿۷﴾
وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَمِيثَاقَهُ الَّذِي وَاثَقَكُم بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴿۷﴾
و نعمتى را كه خدا بر شما ارزانى داشته و [نيز] پيمانى را كه شما را به [انجام] آن متعهد گردانيده به ياد آوريد آنگاه كه گفتيد شنيديم و اطاعت كرديم و از خدا پروا داريد كه خدا به راز دلها آگاه است .
يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَينَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.﴿۱۰۵﴾
اي کساني که ايمان آورده‌ايد! مراقب خود باشيد! اگر شما هدايت يافته‌ايد، گمراهي کساني که گمراه شده‌اند، به شما زياني نمي‌رساند. بازگشت همه شما به سوي خداست؛ و شما را از آنچه عمل مي‌کرديد، آگاه مي‌سازد.
سوره توبه آیه ﴿۶۷﴾
الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَينْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيقْبِضُونَ أَيدِيهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۶۷﴾
مردان منافق و زنان منافق، همه از يک گروهند! آنها امر به منکر، و نهي از معروف مي‌کنند؛ و دستهايشان را (از انفاق و بخشش) مي‌بندند؛ خدا را فراموش کردند، و خدا (نيز) آنها را فراموش کرد (،و رحمتش را از آنها قطع نمود)؛ به يقين، منافقان همان فاسقانند!
 
سوره الزمر آیات ﴿۹﴾ و ﴿۴۲﴾
أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۹﴾
آيا چنين كسي با ارزش است يا كسي كه در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قيام، از عذاب آخرت مي‏ترسد و به رحمت پروردگارش اميدوار است، بگو آيا كساني كه مي‏دانند با كساني كه نمي‏دانند يكسانند؟ تنها صاحبان مغز متذكر مي‏شوند!
اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴿۴۲﴾
خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامى باز مى‏ستاند و [نيز] روحى را كه در [موقع] خوابش نمرده است [قبض مى‏كند] پس آن [نفسى] را كه مرگ را بر او واجب كرده نگاه مى‏دارد و آن ديگر [نفسها] را تا هنگامى معين [به سوى زندگى دنيا] بازپس مى‏فرستد قطعا در اين [امر] براى مردمى كه مى‏انديشند نشانه‏هايى [از قدرت خدا]ست.
 
سوره الاعراف آیات ﴿۲۳﴾ و ﴿۱۷۹﴾
قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۲۳﴾
گفتند پروردگارا ما بر خويشتن ستم كرديم و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى مسلما از زيانكاران خواهيم بود.
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْينٌ لَا يبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ.﴿۱۷۹﴾
به يقين، گروه بسياري از جن و انس را براي دوزخ آفريديم؛ آنها دلها [= عقلها ]يي دارند که با آن (انديشه نمي‌کنند، و) نمي‌فهمند؛ و چشماني که با آن نمي‌بينند؛ و گوشهايي که با آن نمي‌شنوند؛ آنها همچون چهارپايانند؛ بلکه گمراهتر! اينان همان غافلانند (چرا که با داشتن همه‌گونه امکانات هدايت، باز هم گمراهند)!
 
 
سوره البقره  آیه ﴿۴۴﴾ و ﴿۵۷﴾
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (۴۴)
آيا مردم را به نيكي (و ايمان به پيامبري كه صفات او آشكارا در تورات آمده) دعوت مي‏كنيد، اما خودتان را فراموش مي‏نمائيد با اينكه شما خودتان كتاب (آسماني) را مي‏خوانيد، آيا هيچ فكر نمي‏كنيد؟
 
وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ﴿۵۷﴾
و بر شما ابر را سايه‏گستر كرديم و بر شما گزانگبين و بلدرچين فرو فرستاديم [و گفتيم] از خوراكيهاى پاكيزه‏اى كه به شما روزى داده‏ايم بخوريد و[لى آنان] بر ما ستم نكردند بلكه بر خويشتن ستم روا مى‏داشتند.
 
سوره النسا  آیه ﴿۱۴۲﴾
إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا (۱۴۲)
منافقان با خدا نيرنگ مى كنند و حال آنكه او با آنان نيرنگ خواهد كرد و چون به نماز ايستند با كسالت برخيزند با مردم ريا مى كنند و خدا را جز اندكى ياد نمى كنند
 
سوره الرعد آیه ﴿۱۱﴾
لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ ﴿۱۱﴾
براى او فرشتگانى است كه پى در پى او را به فرمان خدا از پيش رو و از پشت‏سرش پاسدارى مى‏كنند در حقيقت‏خدا حال قومى را تغيير نمى‏دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند و چون خدا براى قومى آسيبى بخواهد هيچ برگشتى براى آن نيست و غير از او حمايتگرى براى آنان نخواهد بود.
سوره یوسف آیه ﴿۵۳﴾
وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿۵۳﴾
و من نفس خود را تبرئه نمى‏كنم چرا كه نفس قطعا به بدى امر مى‏كند مگر كسى را كه خدا رحم كند زيرا پروردگار من آمرزنده مهربان است.
 
احادیث خود شناسی
حضرت محمّد (ص)
  • داناترین شما نسبت به خدا کسی است که به نفس خود داناتر باشد. «الجواهر السینه، ص ۹۴»
  • به تحقیق زین پس فقط پیروان خودشناسی به حقایق دینی من میرسند. « دائرةالمعارف عرفانی جلد ۴ ص ۱۷۲»
  • هر که خود را شناخت مشکلش حل شد. « دائرةالمعارف عرفانی جلد ۴ ص ۱۷۲»
  • گرسنگى، نور حكمت است، و سيرى، مايه دور شدن از خدا . و دوستى با بينوايان و نزديك شدن به آنها موجب نزديك شدن به خداست . شكمهايتان را سير نكنيد، كه نور شناخت در دلهاى شما مى فشرد.« بحار الأنوار : ۷۰/۷۱/۲۰ »
  • نفس شناس ترین شما خدا شناس ترین شما ست .« شعیری، بی تا، ج۱، ص۵ »
  • هرکسی خود را شناخت خدای خود را شناخته است زیرا خداوند هم مبدا است هم معاد پس با شناخت خود که به شناخت خدا نیز منجر می شود هم مبدا را شناخته است و هم معاد را و رشد وکمال انسان .( مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۶۴، ج۲، ص۳۲، ح۲۳ – جوادی آملی، عبدالله؛فطرت در قرآن، قم، نشر اسراء، ۱۳۷۹، چاپ دوم، ص۸۴)
  • مردى به نام مجاشع حضور رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد و عرض كرد: اى رسول خدا! راه شناخت حقّ چيست؟ حضرت فرمود: شناخت نفْس. عرض كرد: اى رسول خدا! راه سازگارى با حق چگونه است؟ فرمود: ناسازگارىِ با نفْس. عرض كرد: اى رسول خدا! راه رسيدن به خشنودى حق چيست؟ فرمود: ناخشنودىِ نفْس. عرض كرد: اى رسول خدا! راه رسيدن به حق چيست؟ فرمود: رها كردنِ نفْس. عرض كرد: اى رسول خدا! راه دست يافتن به طاعت خدا چگونه است؟ فرمود: نافرمانىِ نفْس. عرض كرد: اى رسول خدا! راه رسيدن به ياد حق چيست؟ فرمود: از ياد بردنِ نفْس. عرض كرد: اى رسول خدا! راه نزديك شدن به حق چيست؟ فرمود: دور شدن از نفْس. عرض كرد: اى رسول خدا! راه انس گرفتن با حق چگونه است؟ فرمود: دورى گزيدن از نفْس. عرض كرد: اى رسول خدا! راه دورى گزيدن از نفْس چيست؟ فرمود: كمك جستن از حق، در برابر نفْس.« بحار الأنوار : ۷۰/۷۲/۲۳ »
  • المجاهد من جاهد نفسه فی الله . مجاهد کسی است که برای خدا با نفس خود مبارزه کند.
احادیثِ حضرت امام على (ع)
  • مَن عَرَفَ نفسه کان لغیره اعراف و من جهل نفسه کان بغیره اجهل.
  • کسی که خود را بشناسد، دیگری را بهتر می شناسد و کسی که به خود جاهل است، به دیگران جاهل تر است. «عبدالواحد الامدی،غررالحکم و دررالکلم، شرح جمالدین محمد خوانساری، تحقیق جلال الدین المحدث الارموی، ح ۸۷۵۸»
  • هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.
«غرر الحکم٬ ج ٢ / فصل٧٧ ٬(مَن)٬حدیث۹-١»
  • نال الفوز الاکبر من ظفر بمعرفة النفس;
  • کسی که خود را بشناسد، به سعادت و رستگاری بزرگ نایل شده است! « غرر الحکم، حدیث ۹۹۶۵ »
  • العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزهها عن کل ما یبعدها;
  • عارف حقیقی کسی است که خود را بشناسد، و (از قید و بند اسارت) آزاد سازد، و آن را از هر چیز که او را از سعادت دور می سازد پاک و پاکیزه کند!    « غرر الحکم، طبق المیزان، جلد۶، صفحه ۱۷۳ »
  • مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هانَتْ عَلَيْهِ شَهَواتُهُ.
  • كسي كه نفس خود را گرامي بدارد، شهوات و خواستهاي نفساني در پيش او حقير و بي ارزش خواهد بود.« نهج البلاغه، حكمت ۴۴۹ »
  • از توجه انسان به خودش، انگيزه اي براي اصلاح خويش ايجاد مي شود.« غرر الحکم ج ۶ »
  • رَحِمَ اللّهُ اِمْرَاً عَلِمَ مِن أینَ وَفی أینَ وَ إلی أینَ.
  • خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده و در کجا قرار گرفته است و به سوی کجا می رود. « اصول کافی در جلد ۱ »
  • المَعرِفَةُ بِالنَّفسِ أنفَعُ المَعرِفَتَينِ
خود شناسى، سودمندترينِ دو شناخت است . « غرر الحكم : ۱۶۷۵ »
  • أفضَلُ المَعرِفَةِ مَعرِفَةُ الإنسانِ نَفسَهُ .
برترين شناخت، خود شناسى انسان است . « غرر الحكم : ۲۹۳۵ »
  • أفضَلُ الحِكمَةِ مَعرِفَةُ الإنسانِ نَفسَهُ و وُقوفُهُ عِندَ قَدرِه.
برترين حكمت اين است كه انسان خود را بشناسد و اندازه خويش را نگه دارد .« غرر الحكم : ۳۱۰۵ »
  • غايَةُ المَعرِفَةِ أن يَعرِفَ المَرءُ نَفسَهُ
نهايت معرفت اين است كه آدمى خود را بشناسد . « غرر الحكم : ۶۳۶۵ »
  • مَعرِفَةُ النَّفسِ أنفَعُ المَعارِفِ .
  خود شناسى، سودمندترين شناختهاست. « غرر الحكم : ۹۸۶۵ »
  • أفضَلُ العَقْل مَعرِفَةُ الإنسانِ نَفسَهُ ، فمَن عَرَفَ نَفسَهُ عَقَلَ ، و مَن جَهِلَها ضَلَّ .
برترين خرد ورزى، خود شناسى انسان است. پس، هركه خود را شناخت خردمند شد و هركه خود را نشناخت گمراه گشت. « غرر الحكم : ۳۲۲۰ »
  • نالَ الفَوزَ الأكبَرَ مَن ظَفِرَ بِمَعرِفَةِ النَّفسِ .
كسى كه موفق به خود شناسى شود، به بزرگترين پيروزى دست يافته است.« غرر الحكم : ۹۹۶۵ »
  • كَفى بِالمَرءِ مَعرِفَةً أن يَعرِفَ نَفسَهُ .
  انسان را همين شناخت بس كه خود را بشناسد. « غرر الحكم : ۷۰۳۶ »
  • مَن جَهِلَ نَفسَهُ كانَ بِغَيرِ نَفسِهِ أجهَلَ .
 كسى كه خود را نشناسد، ديگرى را كمتر مى شناسد. « غرر الحكم : ۸۶۲۴ »
  • كَيفَ يَعرِفُ غَيرَهُ مَن يَجهَلُ نَفسَهُ ؟ !
 كسى كه خود را نمى شناسد، چگونه ديگرى را بشناسد؟ « غرر الحكم : ۶۹۹۸ »
  • لا تَجهَلْ نَفسَكَ ؛ فإنَّ الجاهِلَ مَعرِفَةَ نَفسِهِ جاهِلٌ بِكُلِّ شَيء .
 به خويشتن ناآگاه مباش؛ زيرا كسى كه خود را نشناسد، هيچ چيز را نمى شناسد. « غرر الحكم : ۱۰۳۳۷ »
  • عَجِبتُ لِمَن يَنشُدُ ضالَّتَهُ و قَد أضَلَّ نَفسَهُ فلا يَطلُبُها !
در شگفتم از كسى كه گمشده خود را مى جويد، امّا خويشتن را گم كرده و آن را نمى جويد! « غرر الحكم : ۶۲۶۶ »
  • كَفى بِالمَرءِ جَهلاً أن يَجهَلَ نَفسَهُ .
انسان را همين نادانى بس كه خودش را نشناسد. « غرر الحكم : ۷۰۳۷ »
  • مَن لَم يَعرِفْ نَفسَهُ بَعُدَ عَن سَبيلِ النَّجاةِ ، و خَبَطَ في الضَّلالِ و الجَهالاتِ .
هركه خود را نشناخت، از راه نجات دور افتاد و در وادى گمراهى و نادانيها قدم نهاد. « غرر الحكم : ۹۰۳۴ »
  • أعظَمُ الجَهلِ جَهلُ الإنسانِ أمرَ نَفسِهِ .
بزرگترين نادانى، نادانى انسان نسبت به كارِ خويشتن است. « غررالحكم، ص ۷۷ »
  • مَن شَغَلَ نَفسَهُ بِغَيرِ نَفسِهِ تَحَيَّرَ في الظُّلُماتِ ، و ارتَبَكَ في الهَلَكاتِ .
 هر كه نفْس خود را به غير نفْس خود مشغول دارد، در تاريكيها سرگردان شود و در ورطه هلاكتها گرفتار آيد. « غرر الحكم : ۹۰۳۳ »
  • مَن عَرَفَ نَفسَهُ فهُوَ لِغَيرِهِ أعرَفُ .
كسى كه خود را بشناسد، ديگرى را بيشتر بشناسد. « غرر الحكم : ۸۷۵۸ »
  • مَن عَرَفَ قَدرَ نَفسِهِ لَم يُهِنْها بِالفانِياتِ .
 كسى كه ارزش خود را بشناسد، خويشتن را با امور فناپذير خوار نگرداند.« ری شهری، محمد؛ پیشین، ص۳۵۶۹ »
  • مَن عَرَفَ نَفسَهُ جَلَّ أمرُهُ .
هركه خود را شناخت، منزلتش والا گشت.« غرر الحكم : ۸۰۰۷ »
  • مَن عَرَفَ نَفسَهُ جاهَدَها ، مَن جَهِلَ نَفسَهُ أهمَلَها .
 هركه نفس خود را شناخت، به جهاد با آن برخاست و هر كه آن را نشناخت، به حال خود رهايش ساخت.« میزان الحکمه، چاپ دوم،ج ۸ ، ص ۳۵۶۷ »
  • مَن عَرَفَ نَفسَهُ فقَدِ انتَهى إلى غايَةِ كُلِّ مَعرِفَةٍ و عِلمٍ .
هر كه خود را شناخت، به نهايت هر شناخت و دانايى رسيد. « غرر الحكم : ۸۹۴۹ »
  • مَن عَرَفَ اللّهَ تَوَحَّدَ ، مَن عَرَفَ نَفسَهُ تَجَرَّدَ ، مَن عَرَفَ الدّنيا تَزَهَّدَ ، مَن عَرَفَ النّاسَ تَفَرَّدَ .
 هر كه خدا را شناسد، تنها شود. هر كه خود را شناسد، [از علايق و دلبستگيهاى دنيوى ]رها شود. هر كه دنيا را شناسد، از آن دل بر كند. هركه مردم را شناسد، تنهايى گزيند. « غرر الحكم : (۷۸۲۹ – ۷۸۳۲) »
  • مَن عَرَفَ نَفسَهُ عَرَفَ رَبَّهُ .
هر كه خود را شناخت، پروردگارش را شناخت. « غرر الحكم : ۷۹۴۶ »
 
  • أكثَرُ النّاسِ مَعرِفَةً لِنَفسِهِ أخوَفُهُم لِرَبِّهِ .
خود شناس ترين مردم، خدا ترس ترين آنهاست.« غرر الحكم : ۳۱۲۶ »
  • عَجِبتُ لِمَن يَجهَلُ نَفسَهُ كَيفَ يَعرِفُ رَبَّهُ ؟ ! .
 در شگفتم از كسى كه خود را نمى شناسد، چگونه پروردگارش را مى شناسد؟! « غرر الحكم : ۶۲۷۰ »
  • يَنبَغي لِمَن عَرَفَ نَفسَهُ أن يَلزَمَ القَناعَةَ و العِفَّةَ .
سزاوار است كسى كه خود را شناخته است، پايبند قناعت و عفّت باشد. « غرر الحكم : ۱۰۹۲۷ »
  • يَنبَغي لِمَن عَرَفَ نَفسَهُ أن لا يُفارِقَهُ الحُزنُ و الحَذَرُ .
 كسى كه خود را شناخته است، سزد كه اندوه و حذر از او جدا نشود. « غرر الحكم : ۱۰۹۳۷ »
  • يَنبَغي لِمَن عَرَفَ نَفسَهُ أن لا يُفارِقَهُ الحَذَرُ و النَّدَمُ ؛ خَوفا أن تَزِلَّ بِهِ القَدَمُ .
كسى كه خود را شناخته است، سزد كه از بيم لغزيدن گام هايش، هوشيارى و پشيمانى را از دست ندهد.« غرر الحكم : ۱۰۹۵۲ »
  • يَنبَغي لِمَن عَلِمَ شَرَفَ نَفسِهِ أن يُنَزِّهَها عَن دَناءَةِ الدّنيا .
كسى كه به شرافت نفس خود پى برده باشد، سزاوار است كه آن را از پستى دنيا منزّه دارد.« غرر الحكم : ۱۰۹۳۰ »
عالی ترین حکمت شناخت انسان ازخود می باشد.« قصار معرفه النفس »
  • هرچقدر که وقت بگذاری و به معایب خود برسی همان قدر از ننگ وشکست و ضایع شدن دور می شوی.« کافی ج ۳صفحه ی ۹۳ »
  • هر كس خود را رها كند كارش به فساد مي انجامد.« کلمات قصار »
  • آن كه خود را نمي شناسد، به ديگران بسي جاهل تر است. .« کلمات قصار »
  • آن كه به خود آگاهي يافت به احوال ديگران آگاه تر است.« کلمات قصار »
  • آن كس كه خود را شناخت، از جلالت شان شگفت انگيزي برخوردار است. « کلمات قصار »
  • عارف حقیقی كسي است كه خود را بشناسد و آن را از بندهاي وسواس شيطان و نفس اماره آزاد كند و از آن چه او را از خدا دور كند و موجب هلاكت اوست پاكيزه سازد. « غرر الحكم خوانسارى ج ۲ ص ۴۸»
  • در شگفتم از كسى كه خود را نشناخته چگونه مى تواند پروردگار خود رابشناسد « غرر الحكم خوانسارى ج ۴ »
  • كمال معرفت و نهايت درجه آن اين است كه آدمى خود را بشناسد. « غرر الحكم خوانسارى ج ۴ »
  • چگونه ديگرى را مى شناسد، كسى كه هنوز خود را نشناخته؟ « غرر الحكم خوانسارى ج ۴ »
  • هر كس نفس خود شناخت به غايت و نتيجه هر علم و معرفتى رسيده است « غرر الحكم خوانسارى ج ۵ ۴۲۶»
  • هر كس نفس خود نشناخت از راه نجات دور افتاد، و در گمراهى و جهالت ها گيج و سرگردان شد « غرر الحكم ج ۲ ص ۷۰۶ ح ۱۳۷۲».
  • جاهل به نفس خود مباش، زيرا كسى كه جاهل به نفس خود باشد درحقيقت به همه چيز جاهل است « غرر الحكم خوانسارى ج ۶ ص ۳۰۴».
  • ای کمیل هیچ حرکت و کاری نیست جز اینکه در آن به شناختی نیازمندی. « تحف_العقول،الحیاه، الحیات جلد۱ باب اهمیت شناخت »
  • دانا کسی است که قدر خود را بشناسد و در نادانی از آن همین بس که ارز خویش را نشناسد.(نهج البلاغه خطبه ۱۰۳)
  • امام علی (ع) در وصیت خود به امام حسن (ع) می فرمایند:
حضرت امام حسین (ع)
  • ای مردم خداوند بندگان را آفرید تا او را بشناسند وقتی او را شناختند پرستش کنند و آنگاه که او را پرستیدند از پرستش غیر او بی نیاز شوند « بحار الانوار ج ۵ ص ۳۱۲ح ۱»
  • ایاک ان تکون ممن یخاف علی العباد من ذنوبهم و یامن العقوبه من ذنبه .
مبادا از کسانی باشی که از گناه دیگران بیمناکند و از کیفر گناه خود آسوده خاطرند .« تحت العقول ص ۲۷۳ »
حضرت امام زين العابدين (ع)
  • و اجعَلنا مِنَ الّذين عَرَفوا أنفُسَهُم ، و أيقَنوا بِمُستَقَرِّهِم ، فكانَت أعمارُهُم في طاعَتِكَ تَفنى .
ما را از كسانى قرار ده كه خود را شناختند و به قرارگاه خويش يقين يافتند و از اين رو عمرشان در راه طاعت تو مى گذشت.« بحار الأنوار : ۹۴/۱۲۸/۱۹ »
  • من کرمت علیه نفسه هانت علیه الدنیا.
هر کسی نفس خود را ارجمند و با کرامت دارد دنیا در نظرش بی مقدار خواهد شد « تحت العقول ص ۲۷۸ »
حضرت امام باقر(ع)
  • در سفارش به جابر جعفى فرمود :
 لا مَعرِفةَ كَمَعرِفَتِكَ بِنَفسِكَ .
هيچ شناختى چون شناخت تو از نفست نيست .« تحف العقول : ۲۸۶ »
حضرت امام صادق (ع)
  • ختم نبوت سر آغاز معرفت نفس بعنوان تنها راه هدایتاست.« دائرةالمعارف عرفانی جلد ۴ ص ۱۷۲ »
  • ای انسان تو طبیب خویشتن قرار داده شده ای ودردها برای توبیان شده است ودواهای آن دردها هم راهنمایی شده ای .
« تحف العقول (با ترجمه)، ص ۳۱۶ »
  • خودشناسی انسان یعنی که انسان خویشتن را به چهار طبع و چهارستون و چهاررکن بشناسد . چهار طبعش خون است و صفرا و بلغم و باد و ستون هایش خرداست که از خرد فهم و حافظه مایه می گیرد و ارکانش نور است و آتش و روح وآب که اشاره به ابعاد ظاهری و باطنی است . « میزان الحکمه، ج۶، ص۱۴۳ »
  • از هوای نفس بترسید، همانگونه که از دشمنان بیم دارید؛ چرا که چیزی برای انسان دشمن تر از پیروی از هوای نفس و آنچه بر زبان جاری میشود، نیست.« کلینی، محمدبن یعقوب بن اسحاق؛ اصول کافی، ترجه مصطفوی، سید جواد، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت(ع)، ج۲، ص۳۳۵ »
  • انک قد جعلت طبیب لنفسک و بین لک الداء و عرفت آیه الصحه و دللت علی الدواء، فانظر کیف قیامک تردها.
   حضرت امام موسی کاظم (ع)
  • لازم ترین علم برای تو آن است که تورا به اصلاح قلبت آگاه کند و فساد آن را ظاهر نماید . « بحارالانوار, ج۱, ص۲۲۰, حديث۵۴ »
   حضرت امام رضا (ع)
  • من حاسب نفسه ربح ومن غفل عنها خسر و من اعتبر ابصر.
هر کس به حساب نفس خودش رسیدگی  کند سود می برد و هرکس از خود غافل باشد زیان می کند و هرکس عبرت بگیرد بینا شود .« مسند الامام رضا ج۱ »
  • أفضَلُ العَقلِ مَعرِفَةُ الإنسانِ نَفسَهُ .
برترين [مرحله] خرد، خود شناسى انسان است. « غرر الحكم : ۳۲۲۰ »
حضرت امام حسن عسکری(ع)
  • اکیس الکیسین من حاسب نفسه و عمل لا بعد الموت .
زیرکترین زیرکان کسی است که به حساب نفس خویش بپردازد و برای پس از مرگ خویش تلاش نماید  «وسائل الشیعه ج ۱۶ص۹۸ »
“سخن بزرگان در مورد خودشناسی”
ملا احمد نراقی، معراج السعادة، صص ۶ و ۷
  • بدان که کلید سعادت دو جهانی، شناختن نفس خود است؛ زیرا که شناختن آدمی خویش را اعانت بر شناختن پروردگار خود می نماید .
امام خمینی
  • در کتاب شرح دعای سحر : گوهر وجود خود را بشناس تا خدا را در آن ببینی .
  • «نردبان همه حقايق از براي عارف سالك، همانا معرفت نفس است. پس بر تو باد كه اين معرفت را بدست آوري، كه شناخت نفس كليد همه كليدها و چراغ ها است. و هر كس كه خود را شناخت پروردگار خود را شناخته است.»
علامه طباطبایی
  • دستیابی به مقام ولایت برهمگان ممکن است وآن راه خود شناسی است.
  • ترغیب خداوند مومنان را به ملازم بودن به خویشتن که همان حفظ کردن راه هدایت است . می فهماند راهی که لازم است انسانها بپیمایند راه خویشتن است که ایشان را به شناخت خداوند و سعادت حقیقی می رساند .
آیت الله بهجت
  • با توجه به عیوب خویش و اصلاح آن ها فرصت رسیدگی به حساب هر روز خود را نداریم چه رسد به حساب مردم.
  • به فکر خود باشیم وخود را اصلاح کنیم اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم نمی توانیم دیگرن را اصلاح کنیم .
  • آنچه از ما می پسندند معرفت الله و خداشناسی است که موضوع آن اشرف موضوعات است و از راه معرفت نفس نیز حاصل می شود .
دکتر شریعتی
  • نجات انسان از جبر های بیرونی جزبواسطه خود-آگاهی ممکن نیست.
خواجه عبدالله انصاری
در عجبم از کسی که کوه را می شکافد تا به معدن جواهر برسد ولی خویش را نمی کاود تا به درون خود راه یابد.
جبران خلیل جبران
جبران خلیل جبران میگوید:هرگز در پاسخ عاجزانه ای در نماندم جز انکه از من پرسیدند تو کیستی؟
کیم وو چونگ
کسی بدون تسلط بر خود نمی تواند فاتح دیگران باشد.
ریچارد تمپلر
شما نمی توانید به خود ارج نهید، مگر اینکه از آنچه هستید و آن که هستید، تصویر روشنی داشته باشید.
اُ. ج. سیمپسون
برنده شدن، شایستگی می خواهد، كه آن هم، خودشناسی است.
سقراط حکیم
  • خود رابشناس تا جهان در مقابل تو به سخن آید.
انیشتین
  • علم حقیقی و پایدار جز از طریق خودشناسی ممکن نمی شود.
ویلیام جیمز
  • نتیجه ای که از حدود چهل سال آزمایش در روان‏ انسان از نظر گرایش های معنوی گرفته، این است که می‏ گوید: در وجود انسان همچنان که یک سلسله گرایش ها به‏ طبیعت و ماده وجود دارد و اینها انسان را با طبیعت پیوند می‏ زنند و ملاک پیوند و ارتباط انسان با طبیعتند، یک سلسله گرایش های دیگر وجود دارد که با حساب های مادی جور در نمیی آید بلکه ضد حساب های مربوط به پیوند انسان‏ با طبیعت است، زیرا پیوند انسان با طبیعت برای این است که انسان از طبیعت و خارج وجود خودش بهره کشی بکند و نفع ببرد، ولی این گرایش ها با این حرف ها جور در نمی‏ آید انسان یک سلسله خواست ها در این عالم دارد که با جنبه طبیعی و مادی وجود او جور در نمی ‏آید و می‏ گوید: اینها دلیل است بر این که عالمی دیگر وجود دارد و این احساس ها ما را با عالم دیگر پیوند می‏ دهد الهام های معنوی و خدایی، خداجویی ها، نیکی جویی‏ ها، خیرجویی ها و معنویت جویی ها همیشه در بشر وجود داشته و دارد و قابل مبارزه و جایگزینی نیست.
مهاتما گاندی رهبر فقید هند
  • غربی به کارهای بزرگی قادر است که ملل دیگر آن را در قدرت خدا می دانند لیکن غربی از یک چیز عاجز است و آن تامل در باطن خویش است تنها این موضوع برای پوچی درخشندگی کاذب تمدن جدید کافی است .تمدن غربی اگر غربیان را مبتلا به خوردن مشروب و توجه به اعمال جنسی نموده است به خاطر این است که غربی بجای در خویشتن جویی در پی نسیان و هدر ساختن خویش است . اغلب کارهای بزرگ و قهرمانی و حتی اعمال نیک غربی فراموشی ( فراموشی خود ) و بیهودگی است . قوه عملی او بر اکتشاف و اختراع و تهیه وسائل جنگی ناشی از فرار غربی از خویشتن است نه قدرت و تسلط استثنایی وی بر خود .”وقتی انسان روح خود را از دست بدهد فتح دنیا به چه درد او می خورد ”
مقدمه کتاب « این است مذهب من »
  • در دنیا فقط یک حقیقت وجود دارد و آن شناسایی ذات نفس است . هرکس خود را شناخت خدا و دیگران را شناخته است و هرکس خود را نشناخت هیچ چیز را نشناخته است . در دنیا فقط یک نیرو و یک آزادی ویک عدالت وجود دارد و آن نیروی حکومت بر خویشتن است . هرکس بر خود مسلط شد بر دنیا مسلط است . در دنیا فقط یک نیکی وجودد دارد و آن دوست داشتن دیگران است مانند دوست داشتن خویش است . به عبارت دیگر دیگران را مانند خود انگاریم .باقی مسائل تصور ووهم و عدم است.
  • از زمانیکه روی بخود نمودم راه خدا را یافتم.
  • در جهان فقط یک شناسایی وجود دارد و آن شناسایی خود است و جهان را .
خودشناسی از دیدگاه ملاصدرا
  • بواسطه شناخت نفس تمامی اشیا شناخته می شوند چراکه نفس انسان مجموعه تمام موجودات است و هرکه آن را بشناسد گویی تمام موجودات را شناخته است و هرکه آن رانشناسد از همه چیز بی خبر خواهد بود .
  • هر کس نفس خود را بشناسد عالم خلقت را خواهد شناخت و هرکه عالم آفرینش را شناخت خداوند را شناخته است چراکه او خالق آسمان های و زمین است .
  • بوسیله شناخت نفس انسان می تواند عالم روحانی و مجرد از ماده را بشناسد و به بقای آنها پی ببرد همان گونه که بوسیله شناخت بدن خود عالم مادی و خدای آن را خواهد شناخت .
  • هرکس که نفس خود را بشناسد دشمن خود را که در آن پنهان است خواهد شناخت همان دشمنی که پیامبر در آن می فرماید : دشمن ترین دشمن تو نفس تو است آن نفسی که میان دو پهلویت قرار دارد .
  • هرکس که نفس خود را بشناسد می داند که چگونه آن را اداره کند و هرکه بتواند نفس را تربیت و رهبری نماید می تواند عالم را رهبری کند .
  • هرکس نفس را شناخت در هیچ کس نقص وبدی نمی بیند مگر آن که آن را در خود موجود ببیند و هرکس عیب خود را یافت از کسانی خواهد بود که پیامبر در حقشان می گوید : خداوند بیامرزد کسی را که توجه به عیب خودش او را از پرداختن به عیب دیگران باز داشت .
  • هرکه نفس خود را بشناسد در واقع خدای خویش را شناخته است .چنان که روایت شده است که هیچ کتابی از آسمان نازل نشد مگر آن که در آن نوشته شده بود ” ای انسان خدای خود را بشناس ” اسرار الایات ص ۳-۱۳۱
ملا صدرا درباره خودشناسی می گوید:۱. هرکه ذاتش را بشناسد متاله می گرددیعنی عالم ربانی می شود که از ذات خویش فانی گشته و در شهود جمال اول و جلالش مستغرق می گردد.
  1. حقیقت و ماهیت نفس را به نور کشف و یقین دانستن جز عارفان را نصیب نیست و لهذا افشای سر نفرموده اند….. هر که معرفت نفس حاصل نکرده باشد هیچ عامل او را سود نبخشد….و معلوم است که هر که به غیر از بدن خود نشناسد هر عملی که می کند مقصودش سعادت بدنی است.
بزرگمهر
  • آنچه هستید شما را بهتر معرفی می کند تا آنچه می گویید.
  • ایلیا . میم
خود را بشناس و خودت را کنترل کن . اینطور میتوانی همه چیز را به کنترل خود در آوری .
بوسکالیا
  • جست و جوی ما برای عشق، منحصراً با خودشناسی انجام می پذیرد.
کارل راجرز (۱۹۸۷م)
  • می گوید: «همین طور که خود پدیدار می گردد، گرایش تحقق خود، (خود را از قوه به فعل رساندن) نمایان می گردد. این همان هدفی است که غالباً اشخاص سالم بدان دست می یابند.
کارل یونگ (۱۱۹۶م)
  • یکی از شروط تحقق «خود» را تحصیل شناخت عینی درباره خود می داند و می نویسد تا نخست ماهیت «خود» را به طور کامل نشناسیم فعلیت «خود» امکان پذیر نیست (شعاری نژاد، ص ۱۳۶)
فیریتس پِرلز (۱۹۷۰م)
  • برای تحقق «خود» نخست باید همه ابعاد «خویش» را شناخت (همان، ص ۱۴۱)
ریچارد باخ
  • تو نیاز داری که به شناختن خود ادامه دهی؛ هر روز کمی بیشتر از روز پیش.
  • یک عمر در انتظاری تا بیابی آن را که.. درکت کند.. و تو را همانگونه که هستی بپذیرد. و عاقبت در میابی که… او در همان آغاز “خودت “بوده ای.
جیمز گیلکیس
  • خودشناسی دارای پیشینه دراز به اندازه تاریخ بشری است و با زندگی بهتر آغاز شده است. انسان بدون خودشناسی، انسانیت را نشناخته است.
بنجامین فرانکلین
  • سه چیز خیلی سخت است : فولاد، الماس و خود شناسی.
روین دایر
  • آنچه هستید نتیجه فکر شما است.
لائوتزو (حکیم چین باستان)
  • خود رابشناس تا خدا را بشناسی.
لائوتزو (حکیم چین باستان)
  • فردي كه ديگران را بشناسد، خردمند است و كسي كه خود را مي‌شناسد، دانا.
اوپانیشاد(کتاب مقدس هندو)
  • ای انسان ، تو خود تمام جهانی.
 ابن عربی
  • بهشت در درون توست پس روی بخودنما.
هگل
  • هستی خاص انسان حاصل خود-آگاهی است.
مارکس
  • تنهاراه فائق آمدن بر جبر تاریخ ، خود- آگاهی است.
یونگ
  • راز مقدسات و اساطیرجز از طریق خود-کاوی درک نمی شود.
کریشنا مورتی
  • اراده و اختیار آدمی بمیزان خود شناسی اوست.
  • یکی از دشواریهای بزرگ ما ، ندیدن خودمان به گونه ای درست و روشن است.
ولتر گونتگهام
  • کسی که توانست قسمت مهم از وقت خود را در اختیار داشته و از آن استفاده کند راه تسلط بر خویشتن را به دست آورده است .
ایمانویل کانت از فیلسوفان بزرگ مغرب زمین
  • انسان قبل از هرچیز باید به ارزیابی و شناخت دقیق توانایی شناخت خود بپردازد در معبد دلفی در یکی از شهرهای یونان باستان برای کشف رموز خلقت و پیچیدگی های وجود انسان نوشته بودند که خود را بشناس.
لئو تولستوی
  • هرکس به فکر تغییر جهان است اما هیچ کس به فکر تغییر خویش نیست .
پاک سازی اندیشه دمونته
  • دلت را چنان تمیز کن که ظرفت را مثل چینی.
لردآويبوري
  • مشكل ترين كارها اين است كه انسان خود را بشناسد و آسانترين كارها اين است كه از ديگران عيب جويي كند.
 روناس آرا
  • کسی که گم می شود همه می توانند بهش کمک کنند ولی آن کسی که خود را گم می کند فقط خودش می تواند به خود کمک کند.
سن اگوستین
  • اشخاص برای دیدن شگفتی ها تن به سفر می دهند . از بلنی کو هها از امواج دریاها در امتداد طولانی رودخانه ها در دل وسیع اقیانوس ها در حرکت دورانی ستاره ها ….. اما از کنا خود بی توجه عبور میکنند.
حسن بصری
  • هر گاه در فرزند خود چیزی را دیدی که زشت می داری، بدان که آن زشتی در توست پس خود را نیکوگردان.
  • خود را بشناس ، خودت باش و خودت را کنترل کن . اینطور می توانی همه چیز را به کنترل درآوری . « ایلیا . م »           
  • در معبد دلفی در یکی از شهرهای یونان باستان برای کشف رموز خلقت و پیچیدگی وجود انسان نوشته بودند: «خود را بشناس.»
اشعار در مورد مبحث خودشناسی
هله عاشقان بکوشید که چو جسم و جان نماند                            دلتان به چرخ پرد چو بدن گران نماند
دل و جان به آب حکمت ز غبارها بشویید                                        هله تا دو چشم حسرت سوی خاکدان نماند
نه که هر چه در جهانست نه که عشق جان آنست                      جز عشق هر چه بینی همه جاودان نماند
عدم تو همچو مشرق اجل تو همچو مغرب                                     سوی آسمان دیگر که به آسمان نماند
ره آسمان درونست پر عشق را بجنبان                                            پر عشق چون قوی شد غم نردبان نماند
تو مبین جهان ز بیرون که جهان درون دیده‌ست                        چو دو دیده را ببستی ز جهان جهان نماند
دل تو مثال بامست و حواس ناودان‌ها                                             تو ز بام آب می‌خور که چو ناودان نماند
تو ز لوح دل فروخوان به تمامی این غزل را                                   منگر تو در زبانم که لب و زبان نماند
تن آدمی کمان و نفس و سخن چو تیرش                                     چو برفت تیر و ترکش عمل کمان نماند                                                 «مولوی»
                                                ***************************
افسوس که انچه برده ام باختنی ست                        بشناخته ها تمام نشناختنی است
برداشته ام هر انچه باید بگذاشت                            بگذاشته ام هر انچه برداشتنی ست
«خواجه نصیرالدین طوسی»
                                                ***************************
 در ره عرفان چه دانی تا وَجـَـدْت َ رَبـَّــک َ                    پویشی کن اندر آیاتی که قـُلـْـتَ رَبـَّــک َ
خودشناسی بایدت در گام اول مر تو را                         چون عـَرَفـْت نـَــفـْــســَــکَ آن دم عـَرَفـْت رَبـَّــک َ
«اکبر فرشی»
                                                ***************************
 دورترین از درگاه خداوند کسانی را دیده ام             که ایشان خویشتن را نزدیک تر دانند
«با یزید بسطامی»
                                               ***************************
درون توست اگرخلوتی است و انجمنی است      برون ز خویش کجا می روی جهان خالی است
«بیدل دهلوی»
                                               ***************************
من ملک بودم وفردوس برین جایم بود                          آدم آورد در این دیر خراب آبادم
«حافظ»
                                               ***************************
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد            و آنچه خود داشت ز بیگنه تمنا می کرد      
«حافظ »
                                              ***************************
روزها فکر من این است و همه شب سخنم             که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
 از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود                      به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک                       چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
                                                                     «مولوی»
                                           ***************************
 ای دلی که جمله را کردی تو گرم                          گرم کن خود را و از خود دار شرم
ای زبان که جمله را ناصح بدی                               نوبت توگشت از چه تن زدی
«مولوی»
                                          ***************************
آدمی کوهیست چون مفتون شود                            کوه اندر مار حیران چون شود
خویشتن نشناخت مِسکین آدمی                              از فزونی آمد و شد در کمی
 خویشتن را آدمی ارزان فروخت                             بود اطلس خویش را بر دلقی دوخت
 صد هزاران مار و کُه حیران اوست                       او چرا حیران شده و مار دوست    
«مولوی»
                                          ***************************
 همچو آیینه مشو محو جمال دیگران                           از دل و دیده فروشوی خیال دیگران
در جهان، بال و پر خویش گشودن آموز                    که پریدن نتوان با پر و بال دیگران    
« اقبال لاهوری»
                                          ***************************
حق پرستی ،قطره را در کار دریا کردن است        خودشناسی ،بحر را در قطره پیدا کردن است
بی وجود حق ز خود آثار هستی یافتن               ذره ناچیز خورشید پیدا کردن است
«صا ئب تبریزی»
                                          ***************************
اگر بشناختی خود را به تحقیق                                 هم از عرفان حق یابی تو توفیق
  نماند بر تو پنهان هیچ حالی                                  نبینی از جهان درد وملالی
« ناصر خسرو»
                                          ***************************
       آنچه در علم بیش می باید                                   دانش ذات خویش می باید
     این بدان کایت  شرف این است                             نسخه سرّ”من عَرَف” این است
 «اوحدی»
                                          ***************************
 اندرین ره که راه مردان است                            هرکه خود را شناخت،مرد آن است
ای شده از شناس خود عاجز                                    کی شناسی خدای خود هرگز
چون تو در علم خود زبون باشی                                   عارف کردگار چون باشی
 «سنایی»
                                          ***************************
 برو ای خواجه خود را نیک بشناس                             که نبود فربهی مانند آماس
 چو کردی پیشوای خود خرد را                                نمی دانی ز جزو خویش خودرا
  من تو برتر از جان وتن آمد                                   که این هردو ز اجزای من آمد
«شیخ محمود شبستری»
                                          ***************************
 موانع تا نگردانی ز خود دور                                 درن خانه ی دل نایدت نور    
«شیخ محمود شبستری»
                                          ***************************
  وجود تو همه خار است و خاشاک                                برون انداز از خود جمله را پاک
   برو تو خانه دل را فرو روب                                 مهیا کن مقام و جای محبوب
  چو تو بیرون شدی او اندر آید                                 به تو بی تو جمال خود نماید     
«شیخ محمود شبستری»
                                          ***************************
 برو ای خواجه خود را نیک بشناس                               که نبود فربهی مانند آماس
     من تو برتر از جان وتن آمد                               که این هر دو زاجزای من آمد
به لفظ من نه انسان است مخصوص                        که تا گویی بدان جان است مخصوص
  یکی ره برتر از کون و مکان شو                       جهان بگذار وخود در خود جهان شو    
« شبستری »
***************************
حجاب چهره جان می‌شود غبار تنم                     خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم
چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست            روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم
عیان نشد که چرا آمدم کجا رفتم                       دریغ و درد که غافل ز کار خویشتنم
چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس                 که در سراچه ترکیب تخته بند تنم
اگر ز خون دلم بوی شوق می‌آید                         عجب مدار که همدرد نافه ختنم
طراز پیرهن زرکشم مبین چون شمع                        که سوزهاست نهانی درون پیرهنم
بیا و هستی حافظ ز پیش او بردار                       که با وجود تو کس نشنود ز من که منم
« حافظ شیرازی »
***************************
که باشم من ،مرا از من خبر کن                   چه معنی دارد:«اندر خود سفر کن»  
                             « شیخ محمود شبستری »  
***************************
تن آدمی شریف است به جان آدمیت                  نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی        چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت شغبست و جهل و ظلمت      حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد                        که همین سخن بگوید به زبان آدمیت
مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی                          که فرشته ره ندارد به مقام آدمیت
اگر این درنده‌خویی ز طبیعتت بمیرد                             همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند                      بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
طیران مرغ دیدی تو ز پای‌بند شهوت                          به در آی تا ببینی طیران آدمیت
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم                      هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت
                                                                                « سعدی »
***************************
روزها فکر من این است و همه شب سخنم                 که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
         از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود                   به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
        مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک                    چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم                                                                  «مولوی» 
***************************
کیستم من کیستم من چیستم من ؟                                         «مولوی»    
 
دردا ! که هدر دادیم آن ذات گرامی را         تیغیم و نمی بریم ، ابریم و نمی باریم« حسین منزوی »
مطلوب خود از خود طلب ای طالب ما              خود را بشناس یک زمانی به خود آ
گر عاشق صادقی یکی را دو مگو                     کافر باشی اگر بگوئی دو خدا
« شاه نعمت الله ولی »
از خود بگذر نور خدا را بطلب                      در بحر درآ و عین ما را بطلب
سلطان سراپردهٔ توحید بجو                            از دُردی درد دل دوا را بطلب                                                                                       « شاه نعمت الله ولی »
دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن