آفرینش انسان:
هنگامی که به فلسفۀ آفرینش انسان و همچنین ویژگیهای منحصربهفرد انسان اولیه پی ببریم، قادر خواهیم بود انسان اولیه را با انسان امروزی مقایسه کنیم؛ سپس درخواهیم یافت که جایگاه انسان اولیه نزد خداوند متعال چه بوده است و اکنون انسان امروزی چه جایگاهی دارد. در نهایت با بهرهگیری از این قیاس، میتوان فهمید که در طول تاریخ حضور انسان در کرۀ زمین از ابتدا تاکنون، چه بر سر انسان آمده و چه اتفاقات، حوادث و مؤلفههایی او را دستخوش تغییر کرده است؟ بیشک شنیدن این داستان عجیب و مهیج میتواند نیروی محرک آغاز این مسیر پر فراز و نشیب را مهیاکند.
در باب آفرینش انسان نیز تنها به سخنان کسی میتوان استناد کرد که در آن موقعیت حضور داشتهاند؛ بنابراین هیچیک از انسانهای روی کرۀ زمین در هر عصر و دورانی نمیتوانند بازگوی وقایع آن زمان باشند و تنها میتوان به روایت خداوند متعال و شاهدان نسخۀ اولیۀ انسان استناد کرد که در قرآن کریم از آنها نام برده شده است. دیدگاه بنده در این حالت خاص این است که حقیقت را تنها میتوان از زبان خالق هستی و صادق بیهمتای عالم دریافت کرد که البته همان کلام وحی است؛ چه راوی نیکویی!
وَ إِذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلَائِکةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَ تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یفْسِدُ فِیهَا وَ یسْفِک الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِک وَ نُقَدِّسُ لَک قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ.
هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت: من روی زمین جانشین و حاکمی قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند: پروردگارا آیا کسی را در زمین قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟ زیرا موجودات زمینی دیگر که قبل از این آدم پا به عرصۀ وجود گذاشتند، بهحکم طبع جهان ماده نیز آلودۀ فساد و خونریزی شدند. اگر هدف از آفرینش انسان عبادت است، ما تسبیح و حمد تو را بهجا میآوریم. پروردگار فرمود: من حقایقی را میدانم که شما نمیدانید.
پس از خلق انسان، هنگامی که این موجودِ آفریدهشدۀ جدید در معرض انظار عموم کائنات و مخلوقات پروردگار قرار گرفت، فرشتگان و ملائک اعتراض کردند که خداوندا، آیا قصد داری کسی را بهعنوان نمایندۀ خود برگزینی که در کرۀ زمین فساد و خونریزی میکند؟
آنچنان که میدانیم، زمان و مکان متعلق به عالمی است که در آن زندگی میکنیم و چون این دو بعد برای فرشتگان تعریف نشده است، آنها میتوانستهاند آینده را ببینند. فرشتگان به خداوند متعال اعتراض کردند که اگر هدف از خلق این موجود حمد و تسبیح شماست، ما همواره در حال انجام آن هستیم و اگر نه، چرا مخلوقی با این آتیه را آفریدهاید؟
پروردگار در پاسخ به آنها فرمودند:
من حقایقی را میدانم که شما از آن آگاه نیستید.
سپس خداوند متعال تصمیم گرفتند ویژگی خاص انسان را بر همگان عیان کنند تا دلیل این آفرینش او آشکار شود، ازاینرو چنین فرمودند:
وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ کنْتُمْ صَادِقِینَ
سپس علم اسما (علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات) را به آدم آموخت، بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود اگر راست میگویید، اسامی اینها را برشمارید!
خداوند متعال به تمامی حاضران و شاهدان آن صحنه فرمان دادند که بهدلیل این توانمندی گرانبها و والا در وجود انسان به او سجده کرده، بر کرامت او صحّه گذارند. آری انسان تا این اندازه بلندمرتبه است!
رسد آدمی به جایی که بهجز خدا نبیند بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
سعدی
در آن زمان همه از امر خداوند متعال تبعیت و بر انسان سجده کردند، بهجز یکی از مخلوقات به نام شیطان یا ابلیس که از سر تکبر، سر باز زد و در زمرۀ کافران شد.
داستان خلقت انسان از منظری دیگر اینگونه در قرآن کریم نقل میشود:
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ
ما انسان را از گِل خشکیدهای که از گِل بدبوی (تیرهرنگی) گرفته شده بود، آفریدیم،
وَ الْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ
و جن را پیش از آن از آتش گرم و سوزان خلق کردیم
خداوند متعال از مادۀ اولیۀ خلقت انسان و جن سخن بهمیان میآورند و میفرمایند که انسان از گل و جن از آتش گرم آفریده شده است. آری این وجود مبارک و بلندمرتبه از مشتی خاک حاصل شده است! سبحانالله.
فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ
هنگامی که کار آن را به پایان رسانیدم و در او از روح خود دمیدم، همگی برای او سجده کنید.
وجه تمایز انسان از سایر موجودات با بهکارگیری عبارت نَفَختُ من روحی بیان میشود.
خداوند متعال میفرمایند:
من از روح خود در انسان دمیدم و به همین خاطر درونمایه و ماهیت او با دیگر موجودات متفاوت است و توانسته است جایگاه خلیفةاللهی را کسب کند.
پس از این سرپیچی، خداوند متعال شیطان را لعنت کردند و از درگاه و صف مقربین و رحمتشدگان الهی اخراج شد. بنا به تمام آیات مرتبط با این مبحث، سه دسته در آن صحنه حضور داشتهاند. «جنیان»، «فرشتگان» و دیگری «انسان». حال باید پرسید پس از این وقایع و محاورات، عاقبت هرکدام از این سه دسته چه شد؟
وَ قُلْنَا یا آدَمُ اسْکنْ أَنْتَ وَ زَوْجُک الْجَنَّةَ وَ کلَا مِنْهَا رَغَدًا حَیثُ شِئْتُمَا وَ لَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکونَا مِنَ الظَّالِمِینَ
و گفتیم ای آدم تو با همسرت در بهشت سکونت کن و از (نعمتهای) آن، هرچه میخواهید گوارا بخورید؛ (اما) نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید شد!
خداوند متعال هنگام خلق حضرت آدم(ع) همسری برای او در نظر گرفته و مکانی به نام بهشت برای سکونت ایشان مقرر فرمودند. این خود نشان میدهد که از همان ابتدا قانون زوجیت بین موجودات عالم هستی برقرار بوده است؛ اما نکتۀ دیگر این است که خداوند متعال بهشت را خانۀ مشروط انسان قرار دادند و بهعبارت دیگر به انسان اعلام کردند که شما صاحب این خانه نیستید، بلکه بهنوعی در آن مستأجرید و در صورتی که از درخت ممنوعه تناول نکنید، در آن ماندگار خواهید شد. درخت ممنوعه همان درختی است که از طرف پروردگار بهعنوان خط قرمز تعیین شده بود.
از سوی دیگر فرشتگان بهعلت اطاعت از فرمان خداوند متعال به روند پیشین زندگی خود ادامه دادند؛ اما ابلیس پس از راندهشدن از درگاه الهی، از خداوند متعال درخواست کرد که تا روز معین به او فرصت و مهلت دهد.
خداوند متعال بهطور همزمان حضرت آدم (ع)را نیز خطاب قرار دادند و به ایشان فرمودند که مراقب وسوسههای شیطان باش و بدان که شیطان دشمن تو و همسرت است. خداوند هشدار دادند که مبادا فریب شیطان را بخورید که از بهشت رانده میشوید و در آن صورت از مزایای بهشت که هماکنون از آنها بهرهمندید، محروم خواهید شد:
فَقُلْنَا یا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَک وَ لِزَوْجِک فَلَا یخْرِجَنَّکمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى
گفتیم: ای آدم این دشمن تو و همسر توست، مبادا شما را از بهشت بیرون کند که به زحمت و رنج خواهی افتاد.
إِنَّ لَک أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَ لَا تَعْرَى
(اما تو در بهشت راحت هستی) در آن گرسنه نمیشوی و برهنه نخواهی شد.
وَ أَنَّک لَا تَظْمَأُ فِیهَا وَ لَا تَضْحَى
و در آن تشنه نمیشوی و حرارت آفتاب آزارت نمیدهد!
خداوند متعال به شاخصههای بیبدیل بهشت اشاره و خاطرنشان کردهاند که چنانچه از بهشت بیرون روید، قصۀ رنجتان آغاز و زندگانیتان مشمول زحمات و دشواریهای بسیاری خواهد شد. از جمله تلاش مستمر برای ارتزاق؛ فراهمکردن پوشاک؛ رفع تشنگیها؛ تحمل گرمای تابستان و سرمای زمستان و مصائبی که در اثر تغییر فصول بر شما وارد خواهد شد. آری همان گونه که در طول تاریخ همواره کتاب راهنمایی در اختیار انسان وجود داشته است، خداوند متعال برای حضرت آدم نیز رهنمودهایی را ایراد فرمودند و راه او را روشن ساختند؛ سپس آنها را با ارشاد و پند و اندرزهای لازم در بهشت سکنی دادند.
در قرآن کریم محاورات بسیار جالب و زیبایی بین شیطان و خداوند متعال در زمان دریافت برگۀ مأموریت شیطان آورده شده است:
قَالَ أَنْظِرْنِی إِلَى یوْمِ یبْعَثُونَ
(شیطان) گفت: مرا تا روز رستاخیز مهلت ده (و زنده بگذار).
شیطان خطاب به خداوند متعال میگوید:
من کمینگاهی سر راه مستقیم تو قرار خواهم داد و از پشت سر، جلو، سمت راست و سمت چپ به انسان هجوم میآورم و او را با وسوسههایم احاطه خواهم کرد.
البته خداوند متعال در سورۀ حجر فرمودند که راه مستقیم من مشخص است و اگر تو (شیطان) بتوانی بندهای از بندگان من را از این راه خارج و منحرف کنی، توانستهای او را پیرو و رهروی خود گردانی:
قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَی مُسْتَقِیمٌ
فرمود این راه مستقیم من است (و سنت همیشگیام).
إِنَّ عِبَادِی لَیسَ لَک عَلَیهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْغَاوِینَ
که بر بندگانم تسلط نخواهی یافت، مگر گمراهانی که از تو پیروی میکنند.
شیطان از سادهلوحی انسان استفاده کرده، به او وعده میدهد که بهعنوان مثال اگر ثروت خود را از این راه نامشروع بهدست آوری، میتوانی برای خود خانهای مجلل یا اتومبیلی گرانبها بخری و آیندۀ مالی بسیار خوبی برای فرزندان خود ایجاد و در رفاه زندگی کنی. آری بهراستی که بهگفتۀ پروردگار عالم، تمام وعدههای شیطانِ حیلهگر و خبیث، دروغی بیش نیست.
همانطور که ملاحظه کردید، زمان اعطای برگۀ مأموریت شیطان این ابلاغیه از سمت خداوند صادر شد:
هرکسی از شیطان پیروی کند و در زمرۀ یاران او قرار گیرد، میعادگاه و جایگاهی جز دوزخ در انتظارش نخواهد بود.
حضرت آدم و حوا(ع)، زندگی شیرین و زیبای خود را در بهشت آغاز کردند. آنها هر لحظه از لذتهای فراوان و بیحدوحصر آن باغ زیبا بهره میبردند و غرق در نعمت و برکت، روزگارِ دلانگیزی را سپری میکردند؛ اما شیطانِ راندهشده که اکنون مأموریت خود را آغاز کرده بود و از سمت خداوند متعال نیز مجوز داشت، به سراغ آنها رفت. او به حضرت آدم و حوا(ع) گفت اگر میخواهید برای همیشه در این باغ زیبا و این مکان خاص با اینهمه نعمت و موهبت پایدار بمانید و از آن لذت ببرید، باید از این درخت ممنوعه تناول کنید. او آنها را فریب داد و گفت:
راز جاودانگی در این منزلگه باشکوه، خوردن از این درخت است و خداوند متعال بدین خاطر به شما امر کرده است که از این درخت نخورید تا همیشه بهصورت مستأجر در آن زندگی کنید؛ اما اگر از این درخت بخورید، تا همیشه در این باغ ماندگار خواهید شد.
خداوند متعال میفرمایند:
فَوَسْوَسَ إِلَیهِ الشَّیطَانُ قَالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّک عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْک لَّا یبْلَى
ولی شیطان او را وسوسه کرد و گفت: ای آدم! آیا میخواهی تو را به درخت عمر جاویدان و ملک فناناپذیر راهنمایی کنم؟
حضرت آدم و حوا(ع) نیز که از این منزل بسیار راضی و سرخوش بودند و آرزو میکردند برای همیشه در آنجا ماندگار باشند، سرانجام فریب وعدهها و وسوسههای مکرر شیطان را خوردند و بدین ترتیب اولین خطا و لغزش تاریخ خلقت انسان اتفاق افتاد.
فَأَکلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَ طَفِقَا یخْصِفَانِ عَلَیهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى
سرانجام هر دو از آن خوردند (و لباس بهشتیشان فرو ریخت) و عورتشان آشکار گشت و از برگهای (درختان) بهشتی برای پوشاندن خود جامه دوختند، (بالأخره) آدم نافرمانی پروردگارش را کرد و از پاداش او محروم شد!
سرانجام آنچه نباید اتفاق میافتاد، اتفاق افتاد و شیطان با اغواگریها، سوگند دروغ، وسوسهها و وعدههای فریبنده و متوالیاش و با این ادعا که خیرخواه انسان است و قصد دارد وضعیتی را فراهم کند که آنها در بهشت ماندگار باشند، انسان را فریب داد. شیطان موجب شد او از درخت ممنوعه بخورد و از فرمان آفریدگارش، علیرغم اخطارهای ایشان سرپیچی کند. پس از این سرپیچیِ نابخشودنی،
خداوند متعال به حضرت آدم(ع) فرمودند:
از این خانه، از این جایگاه و از این مکانی که برای شما در نظر گرفته شده بود، بیرون آیید. تا قبل از این منزّه از هر خطایی بودید و لیاقت این مقام اولی و متعالی را داشتید، اما زینپس اینچنین نیست و اکنون شما از جملۀ ستمکاران هستید.
تو طمع داری که با چندین گناه داخل جنت شوی، ای روسیاه
شیخبهایی
اینگونه بود که داستان خروج انسان از بهشت و هبوط او به دنیا آغاز شد و انسان از مقام والا و مکان خاص و بینظیر خویش سقوط کرد و به کرۀ زمین آمد و زندگیاش وارد مرحلۀ جدیدی شد.
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم
حافظ